کتاب اسکارلت (جلد دوم)
معرفی کتاب اسکارلت (جلد دوم)
کتاب «اسکارلت (جلد دوم)» نوشتۀ الکساندرا ریپلی و ترجمۀ پرتو اشراق است و انتشارات ناهید آن را منتشر کرده است. این اثر جلد دوم رمان عاشقانه و کلاسیک اسکارلت است.
درباره کتاب اسکارلت (جلد دوم)
جلد دوم رمان اسکارلت با رفتن پانسی به آتلانتا با قطار آغاز میشود. پانسی بیقرار است و دائم گریه میکند؛ هم از اینکه برای اولینبار قطار سوار میشود مضطرب شده و هم نگران اسکارلت است و دلش میخواهد هرچه زودتر اسکارلت به آتلانتا برگردد؛ اما اسکارلت میگوید که همه چیز به رت بستگی دارد. از طرف دیگر اسکارلت از اینکه باید در خانۀ جیمی بماند ناراحت است.
شخصیت اصلی رمان، اسکارلت، همان قهرمان رمان مشهور بربادرفته است که در این رمان به تارا باز میگردد و اتفاقات بسیاری را از سر میگذراند. رت، اشلی، مامی، سولن، خاله پیتی پات در رمان حضور دارند و درواقع رمان اسکارلت، ادامۀ رمان بربادرفته بهحساب میآید. کسانی که رمان عاشقانۀ بربادرفته را خوانده باشند،اتفاقات این رمان را بهتر درک میکنند. در رمان اسکارلت داستان عاشقانه میان اسکارلت و رت به اوج خود میرسد. الکساندرا ریپلی ماهرانه شکلگیری جریانها را توضیح میدهد و توانسته است با قلم پرکشش و جذابش خوانندگان و طرفداران رمان بربادرفته را راضی کند.
شخصیت اسکارلت در این رمان دستخوش تغییر میشود. او زنی محکم و قوی است که در برابر سختیها مقاومت میکند و در هر شرایطی هدفی را انتخاب کرده و با تمام قدرت به دنبال آن میرود. رمان اسکارلت بسیار بیشتر از رمان بربادرفته به ویژگیهای این شخصیت و اندیشههایش میپردازد. جلد اول رمان اسکارلت ۳ بخش با عنوانهای؛ گمشده در تاریکی، کشمکشهای تند و زندگی نو دارد و دومین جلد رمان اسکارلت قسمتهایی از زندگی نو و بخش برج را در برمیگیرد.
خواندن کتاب اسکارلت (جلد دوم) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران رمانهای خارجی و علاقهمندان به آثار کلاسیک و عاشقانه پیشنهاد میکنیم.
درباره الکساندرا ریپلی
الکساندرا ریپلی ۸ ژانویه ۱۹۳۴ در کارولینای جنوبی متولد شد. او با نوشتن کتاب اسکارلت که ادامه رمان بربادرفته بود، به شهرت رسید. الکساندرا ریپلی ۱۰ ژانویه ۲۰۰۴ در ویرجینیا چشم از دنیا فروبست.
بخشی از کتاب اسکارلت (جلد دوم)
«اسکارلت احساس کرد حالش بهتر شده. گرمی و مهربانی مورین غیرقابلمقاومت بود. فقط امیدوار بود اقامت او در منزل آنها موقتی نباشد. آه،از آن بچهها. مورین پیش خود فکر میکرد، مثل کرهاسبی که تازهمتولدشده باشد خجالتی است و وقتی بهآرامی بازویش را فشرد لرزش خفیفی در آن حس کرد. معتقد بود چیزی که اسکارلت احتیاج دارد این است که قلبش را بگشاید و احتمالاً کمی هم جیغ بزند.»
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۴۸۸ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۴۸۸ صفحه
نظرات کاربران
کتاب بینظیر، ۵ستاره کمه. سپاس فراوان