دانلود و خرید کتاب اُرکیان طاهره کمال
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب اُرکیان اثر طاهره کمال

کتاب اُرکیان

نویسنده:طاهره کمال
انتشارات:نشر داستان
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۹از ۵۰ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب اُرکیان

ارکیان اولین ‌رمان طاهره کمال است. داستان درباره یک عشق است و در ۳۳ فصل و توسط دو راوی روایت می‌شود.

 درباره کتاب ارکیان

 علی کیان استاد حل تمرینی است که از قضا به تور دانشجویان سال اولی خورده است. در بین این دانشجویان، دختری به اسم پریوش ادیب است که بسیار شیطنت می‌کند. کیان برای این که شیطنت دختر را مهار کند، او را مسئول تشکیل گروه در کلاس و انجام کار گروهی می‌کند تا این که در یک برنامه کوه‌نوردی علی با پریوش بیشتر آشنا می‌شود و در انتهای روز متوجه می‌شود که پریوش برادرزاده زنی است که سال‌ها پیش همسایه آنها بوده است....

 خواندن کتاب ارکیان را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

 علاقه‌مندان به داستان‌های عاشقانه فارسی را به خواندن این اثر دعوت می‌کنیم.

بخشی از کتاب ارکیان

خانوادهٔ کیان همسایهٔ دیوار به دیوارمون بودن. هم‌سفره بودیم و سری از سرها سوا. حسابی با هم ایاغ بودیم عمه جون. دو تا هم بچه داشتن. یکی همین علی که دیدین. گل‌پسری بود برای خودش. دو سه سالی از رادمهر من بزرگتر بود، اما رفیق بودن و همبازی. یه خواهر هم داشت هم‌سن و سال رادمهر. ماشالله مثل پنجهٔ آفتاب بود. اسمش هم برازنده‌اش بود طفلک. الهه کیان!

عمه آهی کشید. معلوم بود توی اون سال‌ها سیر می‌کنه.

-هعی! اینقدر مظلوم و خانوم بود. مهرش به دل همهٔ اهل محل افتاده بود. خودم یادمه اون وقتا، برای رادمهرم نشونش کرده بودم. البته مطرحش نکرده بودم هیچ وقت. منتظر بودم بزرگ‌تر بشن، درسشون تموم بشه. ولی دل غافل، بچه‌ام اجلش رسید. یه روز که رفت مدرسه دیگه برنگشت.

من و شیرین نفس هم نمی‌کشیدیم و منتظر گوش می‌دادیم:

-خانواده‌اش شهر رو زیر و رو کردن. از خونهٔ دوست‌ها و همکلاسی‌ها بگیر تا کل فامیل و محل و بیمارستان‌ها و پزشکی قانونی و ... هرجا فکرشو بکنی. هیچ‌جوری نمی‌شه تعریف کرد توی این مدت چی کشیدن بندگان خدا. آخر سر هم یکی از مغازه‌دارهای اطراف مدرسه، به پلیس گفته بود که اون روز یه سری از خدابی‌خبر، بعد از مدرسه یه دختر رو سوار ماشین می‌کنن و می‌برن. اون بنده خدا هم نتونسته بود نمرهٔ ماشین رو برداره و دست خالی هم چیزی به پلیس نگفته بوده. سه چهار روز بعد، از کلانتری زنگ زدن گفتن جنازهٔ دختر بی‌نوا رو اطراف شهر، آش‌ولاش پیدا کردن. خانواده‌اش جوری زمین خوردن و کمرشون تا شد که دیگه نتونستن بلند بشن. خدا برای کسی نخواد. من از تصورش هم تن و بدنم می‌لرزه. مادرش طفلک یک روزه پیر شد. پدرش سکته کرد و مریض شد. عمو حسینت خدابیامرز خیلی کنارشون ایستاد. علی بچم یک روزه مرد شده بود و باید خانواده‌اش رو سرپا نگه می‌داشت. سنی نداشت طفلک برای هضم این مصیبت. وقتی پدرش سکته کرد، مادرش هم رفت تحت نظر روانپزشک. چند ماه بعد هم از این محل جمع کردن و رفتن. مریم خانوم موقع خداحافظی مثل ابر بهار گریه می‌کرد. هیچ‌وقت روز آخر رو یادم نمی‌ره. می‌گفت می‌خوان از هر چیزی که براشون الهه رو یادآوری می‌کنه دور بشن. تحمل فضای اینجا رو نداشتن. می‌دونستم ما هم برای اون‌ها جزو همون گذشته‌ای هستیم که باید ازش فاصله می‌گرفتن. اصراری نکردم. با هم وداع کردیم و رفتن. دیگه هیچ خبری ازشون نداشتم.


نظرات کاربران

گنبد کبود
۱۳۹۹/۱۱/۰۵

من رو یاد رمان "دالان بهشت" انداخت که شاید ۱۵ سال پیش خونده بودم و هنوزم دوسش دارم. اگه اون سبک رمان رو دوست دارید و قصه‌های زندگی واقعی براتون جذابه، احتمالا از این کتاب هم خیلی لذت خواهید برد.

- بیشتر
کاربر ۱۳۵۸۸۱۹
۱۳۹۹/۱۰/۱۹

اگه تو سن ۱۵ تا ۱۹ ساله هستید ممکنه این داستان براتون جالب باشه. با خلاصه داستان ونظر مثبت۴ نفری که خونده بودن داستان رو خریدم .اما... ۱۳۸۰ صفحه بود... اصل داستان اونم تازه با موضوع تکراری که جذاب نبود کلا ۳۰۰

- بیشتر
مریم. م
۱۳۹۹/۰۸/۰۹

عالی بود، متن روان، قصه زیبا و پرکشش بود

tavana
۱۳۹۹/۰۸/۰۷

خیییییلی گیرا و جذاب و پر کشش. کاملا تو فضای شاداب دانشجویی که حال و هوای آدم رو حسابی خوب می‌کنه

نسیبه نظری
۱۳۹۹/۱۰/۲۵

این کتاب در نوع خودش فوق العاده بود

کاربر ۱۱۸۵۲۴۹
۱۴۰۱/۰۶/۰۴

فرق یه آدم مذهبی ویه آدم به اصطلاح امروزیها غیرتی اینه که آدم مذهبی خط قرمزش دستورات خداوند هست ونزدیک مرز گناه هم نمیشه اما آدم غیرتی سلیقه ای عمل می کنه وحتی بعضی اوقات احکام خداوند رو هم زیر

- بیشتر
مریم
۱۳۹۹/۰۸/۰۷

خیلی جذاب نوشته شده، از اون کتاباییه که تا تمومش نکنی نمی‌تونی زمین بذاریش و فکرت رو مشغول می‌کنه👌

کاربر ۱۱۳۳۷۴۴
۱۴۰۰/۱۰/۰۶

دلچسب و زیبا👌👌👌

matin@bb@$
۱۴۰۰/۰۲/۱۹

جذاب و روان بود

Rare
۱۳۹۹/۰۸/۲۹

نثر شیوا و دوست داشتنی داشت،جمله بندی های حساب شده و بدون غلط و در یک کلام روان فضاسازی عالی بخصوص حال و هوای دانشگاه و درکل یک عاشقانه ی ساده ولی پر کشش ممنون که این کتاب رو در اختیارمون قرار دادید

بریده‌هایی از کتاب
مشاهده همه (۴)
من به چشم‌های بی‌قرار تو قول می‌دهم: ‫ریشه‌های ما به آب، شاخه‌های ما به آفتاب می‌رسد. ‫ما دوباره سبز می‌شویم! (قیصر امین پور)
zrsharifi
خرم آن روز کز این منزل ویران بروم ‫راحت جان طلبم و از پی جانان بروم ‫چون صبا با تن بیمار و دل بی‌طاقت ‫به هواداری آن سرو خرامان بروم (حافظ)
zrsharifi
بد نگوییم به مهتاب اگر تب داریم. ‫و نترسیم از مرگ ‫مرگ پایان کبوتر نیست. ‫مرگ وارونهٔ یک زنجره نیست
adine
دیروز ما زندگی را به بازی گرفتیم، امروز، او ما را... فردا؟ (قیصر امین پور
adine

حجم

۵۳۰٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۶۶۲ صفحه

حجم

۵۳۰٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۶۶۲ صفحه

قیمت:
۱۰۰,۰۰۰
تومان