دانلود و خرید کتاب رنج مقدس ۱ نرجس شکوریان فرد
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب رنج مقدس ۱ اثر نرجس شکوریان فرد

کتاب رنج مقدس ۱

انتشارات:عهد مانا
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۵از ۱۱۴ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب رنج مقدس ۱

رمان رنج مقدس نوشته نرجس شکوریان فرد داستانی جذاب است که به زندگی و رنج های دختری به اسم لیلا می پردازد. این کتاب شما را با داستان یک زندگی همراه می‌کند تا فرازو فرودهای زندگی یک جوان ایرانی را از نزدیک لمس کنید.

انتشارات عهد مانا در تلاش است تا با همکاری نویسندگان حرفه‌ای و توانا کتاب‌هایی در معیار و استاندارد ملی و بین‌المللی تولید کند. این انتشارات قصد دارد برای گروه‌های مختلف سنی و خانواده‌های فرهیخته ایرانی آثاری متناسب با فرهنگ ایرانی اسلامی منتشر کند تا خوانندگان با خیال راحت به سراغ ادبیات داستانی بروند.

کتاب‌های عهد مانا زیرنظر متخصصان باتجربه منتشر می‌شود و علاوه‌بر سرگرمی و لذت مطالعه آموزش و تربیت را هم به همراه دارد. خواننده‌ی ایرانی بعد از مطالعه کتاب می‌تواند با نگاهی بازتر نسبت به مسائل در جامعه زندگی کند.

 درباره کتاب رنج مقدس : کتاب اول

لیلا  در خانواده‌ای زندگی می‌کند که به خاطر وضعیت کاری پدرش که مدام به ماموریت های فرامرزی می‌رود، مجبور به تحمل سختی و دوری است و این رنج‌ها و مشکلات و نبود پدر، باعث به وجود آمدن ناهنجاری های رفتاری در او می‌شود.

لیلا تنها است و این تنهایی، او را فردی متفکر بارمی‌آورد. او معیارهایی برای زندگی خود داشته که برحسب اجبار و شرایط زمانه برگزیده بوده است و حالا قصد دارد مسیر زندگی‌اش را عوض کند. او می‌خواهد به اختیار خود و کاملا آزادانه زندگی کند...

ما در این داستان شاهد چالش‌ها و درگیری‌های ذهنی و روانی شخصیت‌های داستان هستیم که هرکدام رنجی است که زندگی آنها را تحت الشعاع قرار داده است. این اثر با واقعیاتی همراه است که در زندگی هر دوختر و پسر و زن و مردی جریان دارد. درواقع داستان رنج مقدس داستان زندگی امروز ما در این دنیا است.

کتاب رنج مقدس ۱ را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

 همه جوانان دوست‌دار ادبیات داستانی مخاطبان این کتاب‌اند.

 بخشی از کتاب رنج مقدس ۱

در تنهایی قبل از خوابم سراغ مبینا می‌روم که برایم عکس‌هایی از فروشگاه‌های آن‌جا انداخته و فرستاده است. لباس‌هایی ساده و بی‌طرح و شکل و نوشتهٔ آن‌جا. هرقدر لباس‌های ما پر از تصاویر کارتن‌های خارجی و شلوغ و اعصاب به‌هم‌ریز و حروف انگلیسی است، این‌جا طبق قوانین روان‌شناسی، ساده و خوش‌رنگ است.

مختصر برایش می‌نویسم:

- «آخر آن‌ها مورد تهاجم اسلام قرار نگرفته‌اند و این ما هستیم که مورد هجوم فرهنگ غلط نوشته و اختصاصی آمریکایی برای خراب و فاسد شدن قرار داریم. ما باید خراب شویم، چون اگر سالم بمانیم همهٔ دنیا را آبادی مسلمانی می‌بخشیم.»

مبینا با سؤال‌هایش دربارهٔ مصطفی، کلافه‌ام می‌کند و می‌نویسد:

- «من که ندیدم، ولی فکر می‌کنم مصطفی فرستاده شده از بهشت برای توی جهنمیه...»

و یک شکلک خنده و زبان درآوردن... که گوشی من موقع جواب دادن خاموش می‌شود.

***

نگاه‌های سعید و مسعود با نگاه‌های علی تناسبی ندارد. سکوت خانه هم زیبا نیست. مادر مصطفی که زنگ می‌زند و طلب جواب می‌کند. لبخند پدر و مادر و علی با سکوت سعید و مسعود و من حالتی متناقض به خانه داده است. مسعود طاقت نمی‌آورد:

- به شرطی دختر می‌دیم که حق خارج کردن و سکونت جای دیگه نداشته باشد. همین‌جا!

پدر می‌خندد. تغییر موضع خارجه رفتن مسعود عجیب است.

- من که هنوز جواب مثبت ندادم. اصلاً جواب رد می‌دم. خوبه؟

پدر در جا مخالفت می‌کند:

- لیلاجان! شما به جای جواب رد، با این دو تا دربارهٔ مصطفی صحبت کن.

علی می‌گوید:

- آقامصطفی.

ذهنم تکان شدیدی می‌خورد. من از آقامصطفی برای این دو تا حرف بزنم؟! جل الخالق... پدر می‌رود سمت اتاق. چند دقیقه‌ای نشده که با ساک کوچک همیشگی‌اش ماتمان می‌کند. مادر بلند می‌شود و قرآن و کاسهٔ آب می‌آورد. اشک چشمانم را پس می‌زنم. ایستاده چایش را می‌خورد و سه پسرش را می‌بوسد. خودم را در آغوشش رها می‌کنم.



نظرات کاربران

سلما
۱۳۹۹/۰۷/۱۳

خیلی‌‌روان‌نوشته‌شده‌انگارکه‌خاطره‌‌باشه،کتاب‌دغدغه‌مندیه‌ومن‌باخوندنش‌هم‌به‌فکر‌فرو‌رفتم‌وهم‌حس‌بهتری‌داشتم

نورا:)
۱۴۰۰/۰۱/۲۸

رنج مقدس یک کتاب نیست یک زندگی است زندگی که آرام آرام توراسرزمین ها عبور می دهد باعث رشدت میشود شاید اولین بار بود رمانی میخواندم که می‌خواست یک زندگی متفات ودغدغه مند را نشان دهد نه تکرارِ دوباره زندگی های معمولیِ

- بیشتر
معین
۱۳۹۹/۰۷/۰۵

چاپیش رو خوندم ، از چالش های پیش روی جوان توی جامعه‌ ی امروز میگه...داستان در مورد دختریه که با بعضی از این چالش ها مواجه میشه و انتخاب هایی که میکنه خوب توصیف شده 👌

sadat:)
۱۴۰۰/۰۵/۳۰

خانم شکوریان فرد قلم خاصی دارن... همین باعث شده کتاباشون خاص باشه من رو که خیلی جذب کرد... اونقدری که سه بار کامل،دوبارهم از وسط خوندمش😁❤

کاربر ۲۳۳۴۳۰۲
۱۳۹۹/۰۸/۲۹

واقعا حظ بردم بعد از امانت گرفتن و خومدن، دلم نیوکد جاپیشو نداشته باشم پول دلدم تریدمش و به خیییییلیهاهم توصیه ش کردم انصافا عالیه

کامکار
۱۳۹۹/۰۷/۳۰

من نسخه چاپی کتاب رو خوندم کتاب جالب و چالش برانگیزی بود حس خوبی رو به ادم میداد و قلم جذاب و ارامش بخشی داشت

Nor Zahra 83
۱۳۹۹/۰۹/۰۸

من نسخه ی چاپیش رو خوندم واقعا عالی بود یه کتاب دخترونه که مخصوص تمام قشر هاست آدم با خوندنش آرامش میگیره

mahdi
۱۳۹۹/۰۹/۰۲

کتاب خیلی جذاب و مفیدی است

fatemeh.p
۱۴۰۱/۱۰/۲۷

در کل کتاب خوبی بود اما می تونست بهتر باشه. با تعریفی که ازش شنیده بودم، انتظارم بیشتر بود.چیزی که توی ذوق می‌زد کلیشه ای و شعاری بودن بعضی دیالوگ ها و بخش ها بود که اصلا نپسندیدم. ولی خب

- بیشتر
مـاهـوࢪ حـبیبـی
۱۴۰۰/۰۶/۲۸

کتاب رنج مقدس رمانی به روایت یک دختر به اسم لیلا با نگارشے صمیمی و یک جورایی روانشناسی خواننده را به خوابگاهی در افکار یک دختر می برد و شما را با رویداد ها تجربه ها و خاطراتش شریک می

- بیشتر
بریده‌هایی از کتاب
مشاهده همه (۱۷۸)
گاهی آرزوی چیزی را داری، وقتی به دستش می‌آوری، پیش خودت فکر می‌کنی همین بود آنچه منتظرش بودی و همیشه لحظات تنهایی‌ات را به آن می‌اندیشیدی! یعنی بالاتر از این نیست؟ یک بالاتری که باز بتوانی حسرتش را بخوری و برای رسیدن به آن دعایی، حرکتی، برنامه‌ریزی‌ای...
رادیو سکوت :)
باید امشب اسم تک‌تک افراد اطرافم را بنویسم و ببینم که کدامشان کمکم کرده تا من کس دیگری بشوم؛ متفاوتِ متغیرِ پیش‌رو. دنبال بی‌نهایت رفتن با کدامشان ممکن است؟ همه که اهل ماندن و گندیدن هستند. باید کسی را پیدا کنم که مثل همه نباشد.
کامکار
می‌خواهی بدانی خدا هست یا نه، از این بفهم که تو تدبیر می‌کنی حسابی و مفصل، او با تقدیرش تدبیرهایت را به هم می‌زند.
کامکار
اصلاً اصل لذت همین است. به آنی که شأن تو نیست، دل نبازی؛ هر چند که بهترین جلوه را مقابلت کند. الحق که حضر ت امیر (ع) چه فرموده است: بها و ارزش شما بهشت است، به کمتر از بهشت خودتان را نفروشید. در تب که می‌سوزم، موحد می‌شوم.
کامکار
متوسل شده بودم که از زندگی زمینی بلندم کند، اوجم بدهد تا آسمان. حالا هم دوست ندارم که غم‌ها زمین‌گیرم کند. کجای شادی‌ام غفلت بوده که تلنگر لازم شده‌ام؟
کامکار
حالا آمده‌ام این‌جا مقابل ضریح تا از این همه پراکندگی نجات پیدا کنم.
• Khavari •
به بدی مبتلا نشدن راحت‌تر از رها کردن بدی و گناه بود
رادیو سکوت :)
دستم را می‌گیرد و می‌بردم سمت زمین بازی. چادر و مقنعه‌ام را درمی‌آورم. موهای آشفته‌ام را با دستش صاف می‌کند. پشت تور، سرویس را که می‌زند، تازه دوزاری‌ام می‌افتد که با مصطفی وارد بازی دنیا شده‌ایم...
کامکار
اصلاً اصل لذت همین است. به آنی که شأن تو نیست، دل نبازی؛ هر چند که بهترین جلوه را مقابلت کند. الحق که حضر ت امیر (ع) چه فرموده است: بها و ارزش شما بهشت است، به کمتر از بهشت خودتان را نفروشید.
sadat:)
گریه‌ام را قورت می‌دهم. چه‌کار سختی! باید زودتر از این یاد می‌گرفتم اشکم از چشمم روی صورتم نریزد. باید اشکم از قلبم بچکد. هر چند رنگ خون باشد و در رگ‌هایم جریان پیدا کند
ریـوان|'

حجم

۲۷۲٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۵۲ صفحه

حجم

۲۷۲٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۵۲ صفحه

قیمت:
۷۹,۲۰۰
تومان