کتاب به خاطر زندگی
معرفی کتاب به خاطر زندگی
کتاب به خاطر زندگی نوشته یئانمی پارک، مریان ولرز و ترجمه مریم علیمحمدی، ماجرای سفر دختری از کرهی شمالی به سوی آزادی است.
دربارهی کتاب به خاطر زندگی
کتاب به خاطر زندگی داستان سفری دختری از کرهی شمالی به سوی آزادی است. کتاب به خاطر زندگی داستان زندگی پرفراز و نشیب یئانمی پارک است که در کره شمالی متولد شد و وقتی نوجوان بود تصمیم گرفت از کرهی شمالی خارج شود. او در ابتدای این سفر اصلا به دنبال آزادی نبود چراکه درکی از آن نداشت. او زندگی معمولی میخواست که در آن خبری از فقر، قحطی، گرسنگی و کار در اردوگاههای کار اجباری نباشد. اما بعدتر با این مفهوم آشنا شد و زندگیاش را به پای آزادی گذاشت.
یئانمی پارک، قهرمان کتاب به خاطر زندگی، امروزه در مقامِ مدافع حقوق مردم کره شمالی در جوامع بینالمللی قدرتمندانه تلاش میکند و به پیش میرود.
کتاب به خاطر زندگی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر دوست دارید داستانی الهامبخش بخوانید و با سرگذشت زنی تاثیرگذار آشنا شوید، داستان به خاطر زندگی را حتما بخوانید.
بخشی از کتاب به خاطر زندگی
سیزده سالم بود و فقط سی کیلو وزن داشتم، درست یک هفته پیش، به بیمارستانی در زادگاهم هایسان، نزدیک مرز چین، رفته بودم. عفونت روده داشتم و دکترها بهاشتباهْ آپاندیس تشخیص داده بودند، و هنوز بهدلیلِ زخم جراحی، درد وحشتناکی داشتم. آنقدر ضعیف شده بودم که بهزحمت میتوانستم قدمی بردارم.
قاچاقچیِ جوان اهل کرهشمالی که ما را بهسویِ مرز راهنمایی میکرد، اصرار داشت که باید در شب حرکت کنیم. به چند تن از نگهبانان مرزی رشوه داده بود تا مانع گذشتن ما از مرز نشوند، ولی مسلماً نتوانسته بود به تمام سربازان آن منطقه رشوه بدهد، به همین دلیل مجبور بودیم محتاط باشیم. در تاریکی شب او را دنبال میکردم، اما آنقدر خسته شده بودم که بهاجبار سرِ پا نشستم. با این کار، خردهسنگها با سروصدای فراوان از کنارم به پایین سرازیر شدند. مرد قاچاقچی سریع چرخید بهطرفِ من و با عصبانیت، اما آرام غرغر کرد. «چیکار کردی؟ چرا اینقدر سروصدا میکنی؟» ولی خیلی دیر شده بود و ما سایهٔ سرباز کرهای را دیدیم که از بستر رودخانه به بالا میآمد. یکی از نگهبانان مرزی رشوهگیر بود، اما ما را در آن تاریکی نشناخته بود.
فریاد زد: «برگرد، از اونجا بیا بیرون.»
راهنمایمان پایین پرید تا او را ببیند. میتوانستم صدایشان را بشنوم با اینکه سعی میکردند پچپچکنان صحبت کنند. کمی بعد راهنما تنها برگشت.
گفت: «بریم، عجله کنین.»
نزدیک فصل بهار بود. هوا کمکم گرمتر میشد و تکههای یخزدهٔ بستر رودخانه ذوب میشدند. خوشبختانه جایی که ما از روی آن میگذشتیم سراشیبی و باریک بود و در طول روز از تابش نور خورشید مصون بود، بنابراین بهاندازهٔ کافی محکم بود که وزن ما را تحمل کند، البته امیدوار بودیم. راهنمایمان تلفن همراه داشت؛ زنگ زد به یک چینی. سپس زمزمه کرد: «بدو!»
خودش هم شروع کرد به دویدن، اما پاهایم توانی نداشتند. چسبیده بودم به مادرم. از ترس، کرخت و بیحس شده بودم. راهنما به عقب برگشت و دوید بهطرفِ من. دستم را بهزور گرفت و مرا بهسمتِ یخها کشید. بهمحضِ آنکه به زمین سفت و خاکی رسیدیم، شروع کردیم به دویدن، و تا زمانی که از دید نگهبانان مرزی خارج نشدیم، توقف نکردیم.
حجم
۸۲۴٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۳۶ صفحه
حجم
۸۲۴٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۳۶ صفحه
نظرات کاربران
لطفاً این کتاب رو در بی نهایت قرار بدین
زندگی نامه ای به شدت زیبا و تاثیر گذار از تلاش برای بقا و تامین نیازهای ضروری و ساده زندگی تا حس آزادی و شجاعت فوق العاده برای چشیدن طعم آن کتابی فوق العاده و درگیر کننده و لحن عالیه
این کتاب سرگذشت یک دختر قوی در کره شمالی رو روایت میکنه دختری که در ابتدا به خاطر گرسنگی و قحطی تصمیم به فرار میگیره و به تدریج با مفهوم آزادی اشنا میشه ، مفهومی که زندگیش رو متحول میکنه اون
این کتاب خیلی تاثیر گذاره.من این کتابو بعد ازکتاب دختری باهفت اسم خوندم ولی شخصیت نویسندش بر ام ملموس نبود وانگار داشتم ازدورنگاهش میکردم که چه اتفاقایی براش میوفته ولی بانویسنده این کتاب شدیدا همراه شدم. چه وقتی توی کره
اثری فوق العاده جذاب که از خواندن وقایع آن بسیار تحت تاثیر قرار گرفتم. نویسنده به خوبی توانسته تمام افکار و حالات هر شخصیت کتاب رو به قلم بیاره و تحسین برانگیزه؛ شخصیت اصلی کتاب هم خیلی گیرا بود و به
کتابش عالییهه. به شدت پیشنهاد می کنم
ترجمه خوبی داشت. به قاچاق زنان کره شمالی اشاره داشت. ولی حسم در کل نسبت به این کتابا اینکه خیلی چیزا رو نمیگن و یا به دروغ میگن واسه همین زیاد اطمینان ندارم. ولی در کل بد نبود
هولناک و غیرقابل باوره که انسانهایی تنها به جرم جبر جغرافیا متهم به این گونه زیستن هستند. و البته هولناک تر این بود که برخی از روایت ها مثل مقدس انگاشتن حاکمین، تحمیل عقاید، نادیده انگاری هویت فردی، فساد، تبعیض و...
دردها و زخم های مردم ستمکشیده مردم کره شمالی بی حد و حصر و افزون از شمارش است. شاید به جرات بتوان گفت یکی از کشورهائی که در قرن حاضر به مانند قرون وسطی با مردمش رفتار می کند همین
زندگی این دختر مثل قصه ها بود برام عجیبه که همه ما در کره زمین زندگی میکنیم ولی در بخشی از زمین چنین اتفاقاتی میافته، امیدوارم هر چه زودتر مردم کره شمالی به زندگی ایده آل دست پیدا کنند.