کتاب آن هنگام که نفس هوا میشود
معرفی کتاب آن هنگام که نفس هوا میشود
کتاب آن هنگام که نفس هوا میشود نوشته پال کالانیتی است که با ترجمه شکیبا محبعلی منتشر شده است. حوادث توصیفشده در این کتاب، بر اساس خاطرات دکتر کالانیتی از موقعیتهای واقعی هستند.
درباره کتاب آن هنگام که نفس هوا میشود
کتاب آن هنگام که نفس هوا میشود زندگینامه پال کلانیتی (۲۰۱۵-۱۹۷۷)، رزیدنت جراحی مغز و اعصاب دو رگهی هندی آمریکایی است که در آخرین سال دوره آموزشیاش متوجه میشود دچار سرطان ریه است. این کتاب شرح روزهای سخت بیماری و رویارویی وی با این بیماری دشوار به عنوان یک پزشک است. بیان احساسات تکاندهنده وی در این کتاب، توجه بسیاری را در جهان به این اثر و زندگی وی جلب کرد.
این کتاب روایتی حقیقی از نزدیک شدن به مرگ است و در عین حال زندگی در آن جریان دارد.
خواندن کتاب آن هنگام که نفس هوا میشود را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب را که برنده جایزه پولیتزر شده است، به تمام علاقهمندان به زندگینامه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب آن هنگام که نفس هوا میشود
گفتم: «شکستگیای در استخوان پارس که حدود پنج درصد مردم به آن دچارند و علت رایجِ کمر دردِ جوانی است.»
«بسیار خوب، پس دستور رادیوگرافی را میدهم.»
«ممنون.»
چرا در لباس جراح آنقدر مقتدر بودم اما در لباس بیمار تا این اندازه آرام و مطیع؟
حقیقت این بود که بیشتر از او دربارهٔ درد عضلات پشت اطلاعات داشتم؛ نیمی از آموزش من بهعنوان یک جراح مغز و اعصاب مربوط به اختلالاتِ ستون فقرات بود. شاید اسپوندیلولیستزیس گزینهٔ محتملتری بود. درصد قابلتوجهی از جوانان به آن مبتلا میشدند. اما سرطانِ ستون فقرات در دههٔ سیِ زندگی؟ احتمالش نمیتوانست بیشتر از یک در ده هزار باشد. حتی اگر احتمالش صد برابر بیشتر بود، باز هم اسپوندی محتملتر بود. شاید فقط خود را باخته بودم.
رادیوگرافیها خوب بهنظر میرسیدند. علائم را بهحساب کار زیاد و افزایش سن گذاشتیم، وقت بعدیام را تعیین کردم و برگشتم تا آخرین پروندهٔ آن روزم را تکمیل کنم. روند کاهش وزنم کندتر و درد عضلات پشتم قابلتحملتر شد. با دُز معمولیِ ایبوپروفن روزها را سپری میکردم، بااینحال از این روزهای چهاردهساعتهٔ طاقتفرسا چیز زیادی باقی نمانده بود. راه من از یک دانشجوی پزشکی به پرفسورِ جراحی مغز و اعصاب شدن، تقریباً رو به پایان بود. بعد از ده سال تحصیل و آموزش مداوم مصمم بودم در پانزده ماه آینده بهشدت استقامت کنم تا سرانجام دورهٔ رزیدنسی را به پایان برسانم. توجه اساتیدم را جلب کرده، جوایز ملیِ معتبری برده بودم، و از چندین دانشگاه مهم پیشنهاد کار داشتم.
حجم
۷۹۸٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
حجم
۷۹۸٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
نظرات کاربران
داستان این کناب درباره پزشکیه که سرطان داره و ... من بعد از خوندنش ی مدتی درگیر داستان بودم و افسردگی داشتم نظرم اینه ک این کتابو لااقل تو لین شرایطی ک الان هستیم نخونید
کتاب خوبیه ولی در شرایط کرونا نخونین بهتره
این کتاب معنای یک زندگی و غنیمت شمردن لحظه رو به انسان گوشزد می کنه توصیه می کنم حتما مطالعه کنید
من چند صفحه اول از پیش گفتار رو با نشر میلکان مقاسیه کردم و اون روان تر بود. درباره باقی نشرها نمیدونم. فکر میکردم برعکس باشه ولی خب، نبود.