دانلود و خرید کتاب آن گاه که نفس رها می شود پال کالانیتی ترجمه مهران نویزی
تصویر جلد کتاب آن گاه که نفس رها می شود

کتاب آن گاه که نفس رها می شود

دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۰از ۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب آن گاه که نفس رها می شود

کتاب آن گاه که نفس رها می شود نوشتهٔ پاول کالانیتی و ترجمهٔ مهران نویزی است و انتشارات سپیدبرگ آن را منتشر و روانهٔ بازار کرده است.

درباره کتاب آن گاه که نفس رها می شود

کتاب آنگاه که نفس رها می‌شود حاوی داستانی است واقعی از یک زندگی پربار و پرچالش در جست‌وجوی مفاهیم عمیق زندگی بشری و فلسفهٔ حیات در مواجهه با مرگ.

دکتر پاول کالانیتی هم در مقام یک پزشک و جراح اعصاب و هم در مقام یک بیمار مبتلا به یک بیماری مرگبار، در این کتاب تلاش کرده است تا با روایت داستان زندگی خود به درک عمیق مفهوم زندگی و اثربخشی یک وجود و تبیین ارزش‌ها و مفهوم مرگ و مواجهه با آن اشاره کند.

دکتر مهران نویزی مترجم اثر، خواندن این داستان را به‌سبب تجربیات مشابه در طی زندگی شخصی و حرفه‌ای چه در مقطع دانشکدهٔ پزشکی و آموزش دستیاری تخصص بیهوشی در ایران و چه اکنون در حیطه نوروفیزیولوژی و کار با جراحان اعصاب در کشور آمریکا، بسیار جذاب، ملموس و مملو از لطف یافته است. او تصمیم به ترجمهٔ این کتاب از زبان انگلیسی به زبان فارسی نموده است تا علاقه‌مندان به کتب فارسی نیز از خواندن این کتاب لذت برده و از نکات آموزنده و ظریف آن بهره‌مند شوند.

خواندن کتاب آن گاه که نفس رها می شود را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به علاقه‌مندان به داستان‌هایی با موضوعات پزشکی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب آن گاه که نفس رها می شود

«صبح‌ها بدون صرف صبحانه تا دیر وقت می‌خوابیدم و هنگام ظهر بلند می‌شدم و تلوتلوخوران راهی میز چیده شده ناهار می‌شدم تا فقط به ظروف مملو از غذاهای رنگارنگ خیره بمانم، بدون آنکه اشتهایی برای خوردن غذا داشته باشم. به وقت شام کاملاً خسته و آماده رفتن مجدد به تخت خواب بودم. گاهی اوقات برای بچه‌ها کتاب می‌خواندم اما اکثر اوقات آنها در اطراف من شروع به بازی و سروصدا می‌کردند و من هم با صدای بلند داد می‌زدم: «آهای بچه‌ها عمو پاول خسته است. بروید یک جای دیگر بازی کنید.» به‌یادم آمد که پانزده سال قبل، در یک اردوی تابستانی در سواحل دریاچه‌ای در کارولینای جنوبی، من مسئول مراقبت از چند کودک خردسال بودم. آنها با خوشحالی به پشت من می‌پریدند و از سر و کولم بالا می‌رفتند و من در همان حال مشغول خواندن کتابی به‌نام "مرگ و فلسفه" بودم. یادآوری تضاد و ناهمگونی آن لحظات گاه مرا به خنده وامی‌داشت. از اینکه یک جوان بیست ساله در میان طبیعتی زیبا، مملو از درختان سرسبز و کوه و دریا و در میان صدای جیک‌جیک پرندگان و شادی و هیاهوی تعدادی کودک چهار ساله، سر خود را در کتابی کوچک با جلد سیاه چپانده و مشغول خواندن کتاب باشد، آن هم کتابی درباره مرگ، برایم خنده‌دار بود. فقط حالا و در این لحظه بود که می‌توانستم تقارن و تشابه موجود را درک کنم. به‌جای دریاچه، حالا کنار رودخانه هادسون بودم. به‌جای کودکان غریبه، بچه‌های دوستانم در اطرافم مشغول بازی بودند. به‌جای کتاب "مرگ" که مرا از طبیعت زنده پیرامون جدا کرده بود، این بار این جسم من بود که به‌سوی مرگ و جدایی از زندگی در حال حرکت بود.»

لاوین
۱۴۰۱/۰۸/۲۶

خیلی نپسندیدم

farzaneh zohrvand
۱۴۰۱/۱۰/۰۸

ترجمه کتاب خیلی اذیت می کرد انگار تحت الفظی برگردان شده بود البته به جز یک چهارم آخرش.

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۷۰٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۹۲ صفحه

حجم

۱۷۰٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۹۲ صفحه

قیمت:
۵۰,۰۰۰
تومان