دانلود و خرید کتاب صوتی آن هنگام که نفس هوا میشود
معرفی کتاب صوتی آن هنگام که نفس هوا میشود
کتاب صوتی آن هنگام که نفس هوا میشود نوشته پال کالانیتی است که با ترجمه شکیبا محبعلی و صدای مهرداد مهماندوست منتشر شده است. کتاب آن هنگام که نفس هوا میشود روایتهای واقعی از زندگی پال کالانیتی است که در زندگیاش تجربه کرده است.
درباره کتاب آن هنگام که نفس هوا میشود
حوادث توصیفشده در این کتاب، بر اساس خاطرات دکتر کالانیتی از موقعیتهای واقعی هستند. باوجوداین، نام تمام بیمارانِ مطرحشده تغییر کرده است. علاوهبراین، در هر مورد پزشکیِ بیان شده، جزئیاتی نظیر سن بیماران، جنسیت، قومیت، شغل، روابط خانوادگی، مکان اقامت، تاریخچهٔ درمانی و یا تشخیص بیماری نیز تغییر کردهاند. بهجز یک مورد، نام همکاران دکتر کالانیتی، دوستان و پزشکانِ درمانگرش نیز عوض شدهاند.
این کتاب زندگینامه پال کلانیتی (۲۰۱۵-۱۹۷۷)، رزیدنت جراحی مغز و اعصاب دو رگه هندی آمریکایی است که در آخرین سال دوره آموزشیاش متوجه میشود دچار سرطان ریه است. این کتاب شرح روزهای سخت بیماری و رویارویی وی با این بیماری دشوار به عنوان یک پزشک است. بیان احساسات تکاندهنده وی در این کتاب، توجه بسیاری را در جهان به این اثر و زندگی وی جلب کرد.
در کتاب آن هنگام که نفس هوا میشود روایتی حقیقی از نزدیک شدن به مرگ است و در عین حال زندگی درآن جریان دارد.
شنیدن کتاب آن هنگام که نفس هوا میشود را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به زندگینامه پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب آن هنگام که نفس هوا میشود
در بخش رادیولوژی نبودم، لباس جراحی و روپوش سفیدم را نپوشیده بودم، بلکه لباس بیماران را به تن و سِرم وریدی به رگ داشتم. از کامپیوتری که پرستار در اتاقم گذاشته بود استفاده میکردم. همسرم لوسی، و یک پزشک داخلی هم کنارم بودند. هر عکس را دوباره بررسی کردم: پنجرهٔ شش، پنجرهٔ استخوان، پنجرهٔ کبد، از بالا به پایین مرور میکردم، بعد از راست به چپ، جلو به عقب، درست همانطور که آموزش دیده بودم. انگار میخواستم چیزی پیدا کنم که تشخیص را تغییر بدهد.
با هم روی تخت بیمارستان دراز کشیدیم.
لوسی خیلی آرام، انگار داشت از روی نوشتهای میخواند، گفت: «فکر میکنی ممکن است چیز دیگری باشد؟»
گفتم: «نه.»
یکدیگر را، مثل عشّاق جوان، محکم در آغوش گرفته بودیم. سال گذشته هر دو شک کرده بودیم، اما نمیخواستیم باور کنیم، یا حتی در موردش صحبت کنیم که سرطان، درون من دارد رشد میکند.
حدود شش ماه قبل، آرامآرام وزنم کم شد و کمردرد وحشتناکی داشتم. صبحها که لباس میپوشیدم کمربندم را روی سوراخی میبستم، بعد از مدتی دو سوراخ عقبتر میبردم. میخواستم به دیدن پزشک مراقبتهای اولیهام، همکلاس قدیمیام در استنفورد بروم. خواهر او که انترن جراحی مغز و اعصاب بود، بعد از ابتلا به یک بیماری عفونیِ خطرناک مُرده بود، به همین سبب او نگاهی مادرانه نسبت به سلامتی من داشت. اما وقتی رسیدم دکتر دیگری را در مطبش دیدم. همکلاسیام به مرخصیِ زایمان رفته بود.
با لباسِ نازک و آبیرنگِ مخصوص بیماران، روی تختِ سرد معاینه علائمم را برایش توصیف کردم. گفتم: «البته اگر این سؤال امتحانِ بورد تخصصی باشد، دربارهٔ شخصی سیوپنجساله با کاهش وزنِ بیدلیل و کمردردی تازهآغازشده، جواب بیشک سرطان خواهد بود. اما شاید فقط بهخاطر این باشد که من خیلی سخت کار میکنم. نمیدانم. ترجیح میدهم اِمآرآی بگیرم تا مطمئن شوم.»
او گفت: «فکر میکنم اول باید رادیوگرافی انجام بدهیم.» اِمآرآی برای کمردرد گران است، و بهتازگی چشمپوشی از تصویربرداریهای غیرضروری، برای همه، اصلی مهم در صرفهجوییِ هزینهها بهحساب میآمد.
اما فایدهٔ یک اسکن بستگی به این دارد که شما دنبال چه باشید: رادیوگرافیها برای سرطان عمدتاً بیفایدهاند. اما هنوز بسیاری از دکترها دستور اِمآرآی در مراحل اولیه را ارتداد میدانند. ادامه داد: «رادیوگرافیها چندان دقیق نیستند، اما برای شروع معقولاند.»
«دربارهٔ اینکه رادیوگرافیِ فلکشن-اکستنشن بگیریم، چه؟ شاید اسپوندیلولیستزیس استمیک تشخیص واقعبینانهتری باشد.»
تصویرش را در آینهٔ دیواری دیدم که در گوگل داشت جستوجو میکرد.
زمان
۵ ساعت و ۵۶ دقیقه
حجم
۳۴۰٫۰ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۵ ساعت و ۵۶ دقیقه
حجم
۳۴۰٫۰ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
کتابی زیبا از نبرد تن به تن با مرگ که قطعا با پیروزی مرگ خاتمه می یابد.ترکیبی بی نظیر از ترس عشق افسوس لذت و همه احساسات و عواطفی که نویسنده به یکباره و در دوره کوتاه بین اطلاع از
اصلا کتاب صوتی پخش نمی شه!!