بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب آن هنگام که نفس هوا می‌شود | طاقچه
تصویر جلد کتاب آن هنگام که نفس هوا می‌شود

بریده‌هایی از کتاب آن هنگام که نفس هوا می‌شود

۳٫۴
(۱۴)
چند هفته قبل از مرگش، در خانه در رختخواب از او پرسیدم: «وقتی این‌طوری سرم روی قفسهٔ سینه‌ات هست می‌توانی خوب نفس بکشی؟» جواب داد: «فقط این‌طوری می‌توانم خوب نفس بکشم.»
Mahi
در رزیدنسی یک مَثَل وجود دارد: روزها طولانی‌اند اما سال‌ها کوتاه.
Mahi
تویی که نشانِ زندگی را در مرگ می‌جویی کنون نظاره کن هوایی را که روزی نفسی بود نام‌های نو ناشناخته، [و] نام‌های کهن محوند؛ تا آنگاه که زمان اجساد را می‌فرساید اما جان‌ها را نه. ای که این را می‌خوانی، پس آنگاه که هستی، زمان را بساز اما گام برداشتن سوی جاودانگی خویش را مَبر از یاد.
Mahi
«ممتاز بودن خیلی آسان است، فردی ممتاز پیدا کن و سعی کن به درجه‌ای بالاتر از او برسی.»
Mahi
در لحظه‌های اندکی که برای فکر کردن داریم، همگی در خلوت از جسدهایمان عذرخواهی می‌کنیم. نه به‌خاطر احساس گناه بلکه چون چنین احساسی نداریم.
Mahi
وقتی جایی برای چاقوی جراحی نیست، کلمه‌ها تنها ابزار جراح هستند.
Mahi
از پزشکی تنها آن غیابی را که سبب می‌شد، می‌شناختم. به‌خصوص، غیبت پدری در حال پیشرفت، که قبل از سپیده‌دم به سر کار می‌رفت، در تاریکی شب برمی‌گشت و سراغ بشقاب شام دوباره‌گرم‌شده می‌رفت.
Mahi
به ما دستور دادند که دیگر به آنها «جسد» نگوییم؛ «اهداکننده» واژهٔ مناسب‌تری بود. و آری، بُعد غیراخلاقیِ تشریح نسبت به گذشته‌ها کاهش یافته بود. (دانشجویان دیگر نباید مثل قرن نوزدهم، در آغاز کار، خودشان جسد می‌آوردند و دانشکده‌های پزشکی دیگر موافقِ خالی کردن قبرها برای فراهم کردن جسد نبودند- این چپاولگری خود باعث افزایش جرم و جنایت بود. کاری که زمانی آن‌قدر متداول بود که ایجاب می‌کرد فعلی مخصوص داشته باشد: burke، که در دیکشنری آکسفورد این‌گونه تعریف می‌شود «مخفیانه کشتن و خفه‌کردن به‌منظور فروش جسد قربانی برای تشریح.»)
Mahi
اگرچه، چیزی که تغییر نکرده بود روحیهٔ قهرمانانه و مسئولیت‌پذیری در میان خون و شکست بود. به‌نظرم می‌رسید این تصویر حقیقیِ یک دکتر است.
Mahi
بلکه فرصتی بود برای پیمان بستن با یک هم‌وطنِ دردمند: اینجا ما با همدیگر هستیم، راه‌های زیادی پیش روست، قول می‌دهم به بهترین شکلی که می‌توانم شما را به آن طرف این بحران هدایت کنم.
Mahi
ارتباطات سادهٔ انسانی‌ای که برقرار می‌کرد و اعتمادی که در بیمارانش به‌وجود می‌آورد، سرمشقِ من بود.
Mahi
در واقع یکی از تعاریف اولیهٔ بیمار این است؛ کسی که درد و رنج را بدون هیچ شکایتی تحمل می‌کند.
Mahi
کسی که زندگی کردن را به انسان‌ها می‌آموزد، هم‌زمان باید مردن را هم بیاموزد.
Mahi
اما می‌دانستم حتی اگر در حال مُردن باشم، تا وقتی بمیرم، همچنان زندگی خواهم کرد.
Mahi
اما یک چیز را فهمیده بودم. که در آثار بقراط، ابن‌میمون یا اوسلر پیدا نمی‌شد: وظیفهٔ پزشک این نیست که مرگ را به تأخیر بیندازد یا بیماران را به زندگی سابقشان برگرداند. بلکه ما باید بیمار و خانواده‌اش را که زندگی‌شان از هم پاشیده است، در آغوش بگیریم و کاری کنیم تا آنها بتوانند دوباره بلند شوند و بایستند، و به زندگی خودشان معنا بدهند.
Mahi
کلمات دکتر می‌تواند ذهن را آسوده کند، درست همان‌طور که چاقوی جراحِ مغز و اعصاب می‌تواند یک بیماری مغزی را بهبود ببخشد. با وجود این، آنها با تردیدهایشان و نشانه‌های بیماریِ روحی یا جسمی دست‌به‌گریبان می‌مانند.
Mahi
«ممنون برای دوست داشتنِ من.»
Mahi
به شوخی به دوستان نزدیکمان می‌گفتیم راز نجات یک رابطه برای یک نفر این است که به بیماری لاعلاج دچار شود. اما می‌دانستیم یک راهِ پشت‌سرگذاشتن بیماری لاعلاج این است که به‌طور عمیقی عاشق باشی
Mahi
شاید فقط یک چیز برای گفتن به این نوزاد وجود دارد، نوزادی که سراپا آینده است، و فقط کمی از زندگی‌اش با زندگی من هم‌زمان شده؛ زندگی‌ای که متعلق به گذشته است. پیامم ساده است: وقتی به یکی از بی‌شمار لحظات در زندگی رسیدی که باید از خودت بگویی، یک دفتر فراهم کن از چیزی که بوده‌ای، و چیزی که انجام داده‌ای، معنایی که به دنیا بخشیده‌ای. دعا می‌کنم باور کنی که تو روزهای یک مردِ در حال مرگ را غرق لذت کردی، لذتی که در همهٔ سال‌های پیشین زندگی‌ام برایم ناشناخته بود، لذتی که آرزویی بیشتر از آن ندارم؛ اما می‌خواهم ادامه داشته باشد. در این زمان، درست همین حالا، همین هم فوق‌العاده است.
sosoke
تویی که نشانِ زندگی را در مرگ می‌جویی کنون نظاره کن هوایی را که روزی نفسی بود نام‌های نو ناشناخته، [و] نام‌های کهن محوند؛ تا آنگاه که زمان اجساد را می‌فرساید اما جان‌ها را نه. ای که این را می‌خوانی، پس آنگاه که هستی، زمان را بساز اما گام برداشتن سوی جاودانگی خویش را مَبر از یاد.
sosoke
چگونه رنج‌های خودمان باعث می‌شود به رنج آشکار دیگری بی‌تفاوت شویم
sosoke
اگر زندگیِ ناآزموده ارزش زیستن نداشت، آیا زندگیِ نازیسته ارزش آزمودن داشت؟
sosoke

حجم

۷۹۸٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

حجم

۷۹۸٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

قیمت:
۵۵,۰۰۰
۳۸,۵۰۰
۳۰%
تومان