کتاب طنین همت
معرفی کتاب طنین همت
طنین همت، گوشهای از زندگانی سردار شهید محمد ابراهیم همت فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) را روایت میکند.
از ویژگیهای کتاب طنین همت بیان مکالمههای حاج ابراهیم همت با دیگر فرماندهان است که سرشار از معنویت و صفاست. مصاحبههای شهید همت، وصیتنامه و گلچینی از سخنان آن شهید، مطالبی خواندنی و جذاب فراهم آورده است که ما را به جبهههای نورانی حق رهسپار میکند.
خواندن کتاب طنین همت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به سرگذشتنامههای شهدا و خاطرات جنگ را به خواندن این اثر دعوت میکنیم.
بخشی از کتاب طنین همت
«محمّد ابراهیم» روز دوازدهم فروردین ۱۳۳۴ در «شهرضا» در خانوادهای محروم، امّا متدین و پرهیزکار پا به عرصه هستی گذاشت. پیش از تولّد او، پدر و مادرش به کربلای حسینی مشرّف شدند. گویی مادر، روح شهادت را در فضای جانبخش حرم ابا عبدالله الحسین ۷ در رگ و جان فرزندش دمید. وی ماجرای خود را چنین بازگو میکند:
اوایل پاییز ۱۳۳۳، همسرم علیاکبر و عدّهای دیگر از بستگان میخواستند به زیارت آقا امام حسین (ع) بروند. شش ماه مانده بود که ابراهیم به دنیا بیاید؛ به همین خاطر، علیاکبر نمیخواست مرا همراه خود ببرد. پدرم هم مخالفت میکرد؛ میگفت: «برای بچّه و خودت ضرر دارد. هوا گرم است و راه خراب. میترسم بلایی سرت بیاید.
خیلی اصرار کردم؛ ولی قبول نمیکردند. دلم شکست. آن ایام در خانه پدر علیاکبر مجلس روضهخوانی بر قرار بود. رفتم به مجلس و پای منبر نشستم و با آقا امام حسین (ع) درد دل کردم. خیلی گریه و زاری کردم و از آقا خواستم تا مرا هم بطلبد.
شب وقتی به خانه برگشتم، دوباره از علیاکبر خواستم تا مرا هم ببرد. هر چه او گفت قبول نکردم و همچنان روی خواسته خودم پافشاری کردم تا اینکه قبول کرد و گفت: به یک شرط حاضرم.
پرسیدم: چه شرطی؟
گفت: به این شرط که بروی و پدرت را راضی کنی.
گفتم: قبول!
فردا پیش پدرم رفتم. راضی کردن او نیز کار چندان سادهای نبود. از سختی راه و گرمی هوا و شرایط جسمیام با من کمی گفتگو کرد. بغض گلویم را گرفت و زدم زیر گریه. گفتم: بابا! آخه مگر ما چند تا جان داریم. هر چه قسمت باشد همان میشود. اگر قرار باشد بلایی سر من بیاید، اینجا و آنجا ندارد. عزرائیل هر وقت بخواهد جان مرا بگیرد، میگیرد. ایران و کربلا که برایش فرقی نمیکند. تازه اگر قرار به مردن است، چه بهتر آدم همانجا بمیرد. من اصلا آرزویم همین است. دوست دارم بروم زیارت و همانجا بمیرم و مرا در قبرستان وادیالسلام دفن کنند.
حجم
۱۴۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۱۴۸ صفحه
حجم
۱۴۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۱۴۸ صفحه
نظرات کاربران
من عاشق این کتابم چون عاشق این شهیدم من بهتون توصیه میکنم☺
همه کتاب هایی که در مورد شهدا می نویسند به خاطر شهدا ارزش خواندن داره اما باید جذاب وخواندنی هم باشه که متاسفانه این کتاب نیست ۴۰صفحه بیشتر نتونستم بخونم در مورد امثال شهید همت کتاب های بهتر وجذاب تری