دانلود و خرید کتاب شب چهلم، زندگینامه شهید زنده غلامرضا عالی گروه نویسندگان
تصویر جلد کتاب شب چهلم، زندگینامه شهید زنده غلامرضا عالی

کتاب شب چهلم، زندگینامه شهید زنده غلامرضا عالی

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۴از ۱۰ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب شب چهلم، زندگینامه شهید زنده غلامرضا عالی

«شب چهلم، زندگینامه شهید زنده، غلامرضا عالی» که گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی منتشر کرده است، زندگی عجیب و پرفراز و نشیب غلامرضا عالی از جانبازان انقلاب اسلامی را از زبان خود، خانواده و همسر ش روایت می‌کند.این کتاب با ماجرای مفقود شدن غلامرضا در ۲۱ بهمن ماه سال ۵۷ شروع می‌شود و در ادامه ماجرای ظن و گمان خانواده وی مبنی‌بر شهادتش و حتی برگزاری مراسم ختم و چهلمین روز درگذشت وی به عنوان شهید گمنام را روایت می‌کند. بریده‌ای از کتاب را می‌خوانیم: روزی که غلامرضا پیدا شد، مادرش در بیمارستان بستری بود. محمد آقا با دوستش به بیمارستان رفت تا اطلاعاتی که خانم حکمی داده بود را چک کند. تا اگر خبر این خانم درست باشد، موضوع را به پدر و مادر غلامرضا خبر دهند. چیزی نگذشت که از بیمارستان زنگ زدند. خانم حکمی پشت خط بود و گفت: این آقایی که برای دیدن مجروح انقلاب آمده بود از هوش رفته! من و همسرم محمود و چند تا از همسایه‌ها مثل آقای جهانی به بیمارستان رفتیم. با نگهبانی هماهنگ کرده و خودمان را به اتاق ۲۸ رساندیم. یک‌باره همگی ما با غلامرضا روبه‌رو شدیم! باورکردنی نبود. همین امروز اعلامیه‌ی چهلمش را روی درب منزل نصب کرده بودیم! ما هنوز به خاطر غلامرضا پیراهن مشکی بر تن داشتیم! او روی ویلچر نشسته بود. حرف نمی‌زد. خیلی لاغر و شکسته شده بود. در لحظه‌ی اول، فقط مادرش را شناخت. مادرش دست انداخت دور گردنش و او را بوسید. کم‌کم به ما نگاه کرد و ما را هم شناخت. در مقابل من، حجب و حیای همیشگی را بروز داد. مثل همیشه چشمش را از من گرفت و به زمین انداخت. درست تشخیص داده بود، ولی نمی‌توانست احساس خودش را به زبان جاری کند....
دِلنشان
۱۳۹۹/۰۵/۲۹

زندگی یه رزمنده که جانباز و دربیمارستان بستری میشه نمیتونه حرف بزنه یا بنویسه و خانوادش هرچقدرمیگردن پیداش نمیکنن و فکرمیکنن شهید شده براش مراسم میگیرن .. بالاخره با کمک پرستاربیمارستان خانوادش رو پیدا میکنن وقبل از برگزاری مراسم چهلمش

- بیشتر
گل نرگس
۱۳۹۹/۱۰/۱۱

ساده و زیبا من هم اکنون‌ ساکن‌ تهران نو هستم‌ خیلی خوشحال شدم که به طور اتفاقی‌ این کتاب خوندم که شهید عزیز بزرگ شده این محله بود. حجت الاسلام حاج آقای عبدالحمیدی‌ هم پدر دوستمه🥰

𝘼𝙂𝘿`𝘚𝘶𝘨𝘢
۱۳۹۹/۰۸/۲۶

خیلی عالی بود👌🏻👌🏻👌🏻👌🏻👌🏻👌🏻👌🏻👌🏻👌🏻👌🏻🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 درگیری های روز ۲۱ بهمن در حوالی پادگان نیرو هوایی تهران به شدت ادامه داشت، غلامرضا عالی، جوان شجاع ان محله با پرتاب نارنجک دستی، دو تانک ساواک را به اتش کشید. گلوله ژ۳ به سر او خورد

- بیشتر
لبیک یا صاحب زمان
۱۴۰۱/۰۱/۱۸

کتاب خیلی خوبی بود واقعا ما به این افراد مدیونیم وبه همسران جانبازان اگر نتونستیم قدر شونو بدونیم اون دنیا باید جوابشونو بدیم واقعا خیلی زحمت سختی به خاطر اسلام و ما کشیدن خدا روحش رو قرین رحمت کنه و به

- بیشتر
کاربر ۳۵۱۷۸۱۳
۱۴۰۰/۰۶/۰۹

خیلی اموزنده و قشنگه

a.b
۱۳۹۹/۱۰/۲۵

کتاب جالبی هست، آدمو کنجکاو میکنه دنبال ماجرا رو بگیره ، فقط ای کاش کمی هم در مورد شخصیت و خلق و خوی این بزرگوار صحبت میشد. یا از سختیهایی که خانمشون کشیده شرح کامل داده شده ولی رد پای

- بیشتر
مسئول مربوطه گفت: آقای عالی شنیدم گرد و خاک کردی! با عصای زیر بغل مأمورهای سعودی رو می‌زنی و... خندیدم و گفتم: لطف خدا بود. ما هیچ کاره‌ایم.
دِلنشان
چه تعداد از جوانان ما فدا شدند تا انقلاب پیروز و حفظ شود و اکنون، ایران ما به امن‌ترین کشور خاورمیانه تبدیل شود؟ آنان برای حفظ اسلام و ایران ما چه کردند؟
مریم
آهسته‌آهسته از پله‌ها بالا آمدم. در را باز کردم و بیرون آمدم. دیگر کسی در داخل حرم نبود. دو نفر از خادمان حرم که من را دیدند، با تعجب پرسیدند: کجا بودی؟ گفتم: یکی از خادمان که قد و هیکل درشتی داشت و کلاه سبز بر سرش بود، در را باز کرد و مرا به سرداب فرستاد. بعد ادامه دادم: الان ایشان هست که ازش تشکر کنم؟ خادم حرم گفت: معلوم هست چی می‌گی؟ ما چنین شخصی رو در میان خدّام نداریم. کلید درب سرداب هم فقط در اختیار چند فرد مشخص است که شما آن‌ها را نمی‌شناسی. بعد گفت: درب سرداب هم ده ساله که بسته است. از زمان حمله‌ی صدام به بعد کسی از مردم پایین نرفته.
لبیک یا صاحب زمان
در تمام این سال‌ها خاطرات تلخ و سنگین زندگی‌ام را فقط به این دلیل مکرراً بر زبان می‌آورم که نسل جدید بدانند، برای به ثمر رسیدن این انقلاب، چه خون‌ها داده شد و چه انسان‌ها سلامت خود را از دست دادند و خانواده‌هایشان آسیب دیدند. می‌گویم تا قدر استقلال، آزادی و امنیت، حاصل از این انقلاب را بیشتر بدانند.
مریم

حجم

۲۹۱٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۴۰ صفحه

حجم

۲۹۱٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۴۰ صفحه

قیمت:
۱۲,۰۰۰
تومان