دانلود و خرید کتاب هرگز به جایی نمی‌رسد! مارک رندولف ترجمه کامران تقوی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب هرگز به جایی نمی‌رسد!

کتاب هرگز به جایی نمی‌رسد!

نویسنده:مارک رندولف
امتیاز:
۳.۶از ۶۵ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب هرگز به جایی نمی‌رسد!

کتاب هرگز به جایی نمی‌رسد! نوشته‌ی مارک رندولف داستانی شگفت‌انگیز است از تبدیل ایده‌ای ساده به یک شرکت بزرگ و به ما نشان می‌دهد که نت فلیکس از ابتدا چگونه بود و چطور به اینجا رسید. البته که رندولف برای راه‌اندازی و تاسیس نت‌فلیکس با مشکلات زیادی روبه‌رو بوده ولی ماجرای تحول‌آفرین او نشان می‌دهد که چگونه شخصی با اراده‌ می‌تواند دنیا را تغییر دهد، حتی با ایده‌ای که بسیاری فکر می‌کنند هیچ‌وقت به جایی نمی‌رسد.

درباره کتاب هرگز به جایی نمی رسد

مارک رندولف در کتاب هرگز به جایی نمی رسد خاطرات خودش را از اتفاقاتی که بیست سال پیش برای او افتاده است تعریف می‌کند. داستان این کتاب مستند نیست، بلکه خاطرات است. رندولف در زمان نوشتن این کتاب بسیار به این مسئله توجه داشته که به‌صورت دقیق و کاملاً مشخص شخصیت‌های گروه بنیان‌گذار نت‌فلیکس را برای ما به نمایش بگذارد. در ابتدا او تصمیم گرفته بود آن‌ها را همان‌گونه که بودند به نگارش در آورد اما بعدها تصمیم گرفت نشان ‌دهد که این تیم در نت‌فلیکس با چه چیزهایی مواجه بوده‌اند و موفقیت، با وجود تمام موانعی که پیش رو داشتند چه احساسی داشت.

زمانی شرکت‌هایی بودند که داخل مغازه‌هایشان فیلم‌های ویدیویی را به مشتریان اجاره می‌دادند. مشتریان هم مجبور بودند در زمان مشخصی فیلم‌ها را برگردانند وگرنه باید هزینه‌ی دیرکرد را پرداخت می‌کردند. اما مارک رندولف ایده‌ای را مطرح کرد که در ابتدا کم‌تر کسی آن را باور می‌کرد اما کم‌کم این ایده واقعی شد و به موفقیت رسید. کتاب هرگز به جایی نمی‌رسد! کتابی جذاب، گیرا و بسیار سرگرم کننده است. این کتاب درباره این صحبت می‌کند که چه اتفاقی می‌‌افتد اگر بخواهیم ایده‌ای را به برندی جهانی تبدیل کنیم و راه را برای ما توصیف می‌کند.

واشنگتن پست در مورد این کتاب نوشته است: داستانی گیرا از زبان مارک رندولف که حکایت گر روزهای آغازین یکی از موفق‌ترین شرکتهای استارت آپی در زمینه تکنولوژی ست. داستانی درگیر کننده که توجه تمام آنهایی که سودای کارآفرینی در سر دارند را به خود جلب می‌کند.

چرا باید کتاب هرگز به جایی نمی‌رسد را مطالعه کنیم؟

چیزی که در این کتاب می‌خوانیم، فقط داستان‌ پشت‌پرده یکی از شرکت‌های پیشگام‌ دنیا نیست. این کتاب پر از فراز و فرودهای غیرمنتظره است، کتاب هرگز به جایی نمی رسد، یکی از پرماجراترین و دقیق‌ترین داستان‌های کارآفرینی است. این کتاب به ما نشان می‌دهد نت‌فلیکس چه بود و چگونه‌ای ایده‌ای که هیچ‌کس باورش نداشت این‌چنین به قدرت رسید.

خواندن این کتاب را به چه کسی پیشنهاد می کنیم؟

مارک رندولف این کتاب را به همه کسانی که به حوزه‌ی کسب و کار و کارآفرینی علاقه‌مند هستند پیشنهاد می‌‌کند.

درباره مارک برنایز رندولف

مارک برنایز رندولف در سال ۱۹۵۸ متولد شد. او یک کارآفرین، مشاور، سخنگو و مدافع محیط زیست آمریکایی است. او بنیانگذار و اولین مدیرعامل نتفلیکس است. سال ۱۹۹۷ بود که مارک رندولف مدیر بازاریابی و رید هیستینگز ریاضیدان تصمیم گرفتند شرکتی را در آمریکا تاسیس کنند با هدف فروش و کرایه نسخه دی‌وی‌دی فیلم‌های سینمایی از طریق ارسال پستی به مردم. شرکتی که بعدها "نت‌فلیکس" نام‌گذاری شد. نت‌فلیکس با تنها ۳۰ کارمند و ۹۲۵ عنوان نسخه دی‌وی‌دی فیلم‌های سینمایی شروع به کار کرد. او سینمای خانگی را به مشتریانی فروخت که خانه و تماشای چندباره یک فیلم را به تجربه تماشای دسته‌جمعی در سینما ترجیح می‌دادند.

نتفلیکس در سال ۲۰۰۷ یک‌میلیاردمین دی‌وی‌دی خودش را ارسال کرد و پس از آن رسما سرویس رسانه جاری یا Streaming media را راه ‌اندازی کرد. چهار سال بعد و در ماه آوریل سال ۲۰۱۱، بیست و سه میلیون مشترک در آمریکا و ۲۶ میلیون مشترک در جهان داشت. در سال ۲۰۱۱ درآمد فروش خدمات دیجیتالی این شرکت به یک و نیم میلیارد دلار رسید و در سال ۲۰۱۴ در سراسر جهان بیش از چهل میلیون مشترک داشت. شرکت نتفلیکس به دلیل تنوع سریال‌ها و فیلم‌هایی که به مخاطبانش ارائه می‌کند و البته اشتراک به نسبت ارزان‌تر، محبوبیت خاصی پیدا کرده است. امروزه، با یک خط اینترنت پرسرعت، تقریبا می‌توانیم با هر وسیله‌ای، به نت فلیکس وصل شویم. نت‌فلیکس امروزه توسعه پیدا کرده و حالا در حال تبدیل شدن به یکی از مهم‌ترین شرکت‌های تولید آثار بصری در دنیاست. رشد مشتریان این کمپانی بزرگ هم‌چنان ادامه دارد و سال گذشته آماری منتشر شد که نشان می‌داد نت‌فیلیکس ۱۵ درصد از پهنای باند اینترنت کل دنیا را در اشغال خود دارد.

فهرست کتاب هرگز به جایی نمی‌رسد

یادداشت نویسنده

1. علیه تجلی

2. هرگز به جایی نمی‌رسد!

3. آقای پستچی، لطفاً

4. جمع‌آوری و تشکیل گروه

5. پول را نشانم بده

6. نقد‌کردن یک چک 2‌ میلیون‌ دلاری چه حسی دارد؟

7. ما درحال انتخاب سینماسنتر بودیم

8. آماده‌ی راه‌اندازی

9. یک روز از زندگی ما پس‌از راه‌اندازی

10. ایام خوب گذشته

11. دو سنت برای بیل کلینتون

12. دارم ایمانم به تو را از دست می‌دهم

13. بر فراز تپه

14. کسی چیزی نمی‌داند

15. غرق‌ شدن در موفقیت خودمان

16. سقوط

17. محکم‌کردن کمربند

18. عمومی‌شدن

خاتمه: قوانین رندولف برای موفقیت

سپاسگزاری

تکه هایی از کتاب هرگز به جایی نمی‌رسد

همچنین برخلاف انتظارم، کمی وقت خالی هم داشتم. رید کمتر از شش ماه بعد از به‌ دست‌آوردن شرکتمان و‌ دادن اجازه برای ایجاد بخش بازارایابی، با ادغام شرکت‌ها موافقت کرد. این کار باعث اخراج من و خودش و دو نفر دیگری می‌شد که به‌ تازگی آن‌ها را سر کار آورده بودم.

حدودا چهار ماه بعد، به‌ خاطر اینکه درگیر نامه‌بازی بودیم، باید هر روز کار می‌کردیم. هنوز حقوق می‌گرفتیم، اما کاری برای انجام‌ دادن نداشتیم و این فوق‌العاده خسته‌ کننده بود. دفاتر پیورآتریا هیچ شباهتی به دفاتر راحت استارتاپ‌های امروزی نداشتند. هیچ صندلی راحتی و هیچ ماشین پینبالی در دفتر نبود. تصور کنید یک اتاق خالی با گیاهان مصنوعی و یک کولر آبی که در بازه‌های زمانی منظم شرشر صدا می‌داد.رید درحال یک‌سره‌ کردن کار ادغام شرکت‌ها بود و برای برگشتن به دانشگاه هم برنامه‌ریزی کرده بود. هرچه به پایان دوران مدیرعاملی‌اش نزدیک‌تر می‌شدیم، بیشتر احساس فرسودگی می‌کرد. او می‌خواست جهان را تغییر دهد و حالا متوجه شده بود در سمت مدیرعاملی نمی‌تواند این کار را انجام بدهد.

او گفت: «اگه واقعا قصد تغییر جهان رو داری، میلیون‌ها دلار پول نیازی نداری، بلکه میلیارد‌ها دلار پول لازم داری.» به‌جز این‌ها، او فکر کرد راه چنین تغییری تنها ازطریق تحصیلات است. به‌شدت به اصلاح نظام آموزش‌ و پرورش علاقه‌مند بود و فکر کرد تا زمانی‌که در این‌ زمینه مدرک تخصصی نداشته باشد، کسی او را جدی نمی‌گیرد. دنبال این بود که به دانشگاه استنفورد برود. هیچ تمایلی به راه‌اندازی شرکت نداشت، اما اعلام کرده بود قصد دارد در مقام سرمایه‌گذار یا مشاور همکاری کند.

Mehbook
۱۳۹۹/۰۴/۳۰

چطور کتابی که نسخه انگلیسی آن ۳۳۶ صفحه هست ترجمش شده ۲۵۶ صفحه؟ منطقا ترجمش باید حدود ۴۰۰ صفحه میشد. این نهایت بی‌احترامی نشر میلکان به مخاطب ایرانی هست. در واقع خواننده کتاب را خیلی ببخشید نفهم فرض کرده. کمترین وظیفه ناشز

- بیشتر
مهدی بهرامی
۱۳۹۹/۰۴/۳۰

یه نکته ای بگم(من هنوز کتاب رو نخوندم) واقعا دوستان کاربری بخش نظرات رو عوض کردن. حتی یه نفر هم درمورد خودکتاب چیزی ننوشته. به نظرم جالبت نیست

رضا
۱۳۹۹/۰۵/۰۵

برای هر صاحب استارتاپ و هر کسی با ایده‌ای در قالب یه رؤیای بزرگ خوندن کتاب واجبه و الهام‌بخش و دلنشین

Behzad @booker
۱۳۹۹/۰۴/۳۱

من صرفا بخاطر کامنتا که همه گلایه از کد تخفیف و میسر نشدن خرید کتاب امتحان کردم و هیچ مشکلی نبود و موفق به خرید کتاب و دانلود شدم فقط یه نکته عزیزان دیگه کد تخفیف خودش اعمال شده نیازی

- بیشتر
im.alii
۱۴۰۰/۰۱/۲۹

موضوع کتاب تا اینجایی ک مطالعه کردم خوب و نکات اموزنده ای داره. ولی نکته ای ک خیلی ازارم میده ترجمه و متن غیر روان کتاب هست. حسم میگه یا ترجمه مشکل اساسی داره یا ویراستاری!

sadegh mohebbi
۱۳۹۹/۱۲/۲۵

خیلی عالی و با جزییات فراوان مرحله به مرحله از ایده تا تاسیس استارتاپ و شرکت نت فلیکس رو گفته، به دور از بزرگنمایی

hrs
۱۳۹۹/۰۷/۰۶

مطالعه کتاب برای همه آنها که در اکوسیستم استارتاپی فعال هستند و یا قصد ورود به آن را دارند، حتماً درس‌آموز است. در این کتاب تقریباً تمامی چالش‌های راه‌اندازی یک کسب‌وکار جدید و نگهداری و رشد آن به شیوه‌ای داستان‌گونه

- بیشتر
سعید
۱۳۹۹/۰۴/۳۰

متاسفانه وقتی کد تخفیف برای کتاب ها می گذارید غالبا هنگام خرید با خطا مواجه میشیم ، در حالی ک این خطاها در حالت عادی وجود نداره ، اگر این مشکل برطرف نشه گمان کنم باعث برداشت هایی بشه که

- بیشتر
Faeze
۱۴۰۰/۰۴/۱۸

کتاب هرگز به جایی نمیرسد، خاطرات مارک رندولف از شکل گیری نت فلیکس هست که شباهتی به شرکت الان نداره و خب البته طبیعیه :) واقعا واسم جالب بود و نکات آموزنده ای داشت. ترجمه یک مقدار ضعیفه...

pkpedram
۱۴۰۰/۰۸/۲۲

این کتاب جزو بهترین کتاب هایی بود که میشد خوند. تلفیقی از کتابهای زندگی نامه و کتابهای دانش مدیریت! تلفیقی از یک داستان هیجان انگیز و آموزه هایی از مارک رندولف. واقعا این کتاب پیشنهاد میشه😁

«اگه می‌خوای مال‌ومنالی به هم بزنی، باید صاحبِ کسب‌وکارِ خودت باشی. زندگی‌ت رو بگیر توی دستِ خودت.»
peymaan
قدرتمندترین قدمی که هرکسی می‌تواند برای تبدیلِ رؤیاهای خود به واقعیت بردارد یک قدم ساده است: فقط باید شروع کنید. تنها راه واقعی برای دانستنِ مناسب‌بودنِ ایده‌تان، عملی‌کردنِ آن است. شما با یک ساعت انجام کار، بیشتر از یک عمر فکرکردن درمورد آن یاد خواهید گرفت.
Faeze
برای لورین که فکر می‌کرد این ایده هرگز به جایی نمی‌رسد! اگرچه این ایده را باور نداشتی، مطمئنم همیشه من را باور داشتی. دوستت دارم. ـ نویسنده
Amir
او عشق فیلم بود و دلش می‌خواست به مشتری‌هایش کمک کند تا فیلم‌های محبوبشان را پیدا کنند. این یعنی نه‌تنها باید چیزی را به آن‌ها می‌داد که می‌خواستند، بلکه باید چیزی را به آن‌ها می‌داد که خودشان هم نمی‌دانستند می‌خواهند.
محمد
نکته‌ای دررابطه‌با روزهای طوفانی وجود دارد: شما آن‌ها را لازم دارید. اگر می‌خواهید از تخم‌مرغتان جوجه بیرون بیاید و پرنده پرواز کند، کمی باد نیاز دارید.
❤️
صدایمان اوج گرفته است، اما عصبانی نیستیم. داریم بحث می‌کنیم، اما بحثی مؤثر. همدیگر را درک می‌کنیم و درعین‌حال می‌دانیم طرف مقابل به‌شدت درحال مقاومت و ردکردن موضوع است. او می‌گوید: «پافشاری تو روی این موضوع اصلاً عاقلانه نیست» و من تقریباً می‌خندم. می‌شنوم که مردم پشت‌سرش او را به اسپاک تشبیه می‌کنند. فکر نمی‌کنم منظورشان تعریف‌وتمجید باشد؛ اما باید این‌طور باشد. در جنگ ستارگان، بیشترِ اوقات حق با اسپاک است، درست مثل رید؛ اگر فکر می‌کند چیزی جواب نخواهد داد، پس حتماً جواب نخواهد داد.
روزبه افشار
فرهنگ آن چیزی نیست که می‌گویید، بلکه همان کاری است که انجام می‌دهید.
maryhzd
مؤثرتر این است که ده ایدهٔ بد را آزمایش کنید، به‌جای اینکه روزها وقت صرف این کنید که به یک ایدهٔ عالی برسید.
phoenix
در سال ۱۹۹۷، تنها چیزی که می‌دانستم این بود که می‌خواهم شرکت خودم را تأسیس کنم و می‌خواستم کالاهایم را در اینترنت بفروشم. همه‌اش همین بود. به نظر عجیب می‌رسد که یکی از بزرگ‌ترین شرکت‌های رسانه‌ایِ جهان براساس این دو خواسته تشکیل شده است؛ اما همین‌طور است.
روزبه افشار
روزی، درحالی‌که از پشتِ ذره‌بینی که روی چشمِ چپش قرار داشت به قطعات خیره شده بود، نصیحتم کرد: «اگه می‌خوای مال‌ومنالی به هم بزنی، باید صاحبِ کسب‌وکارِ خودت باشی. زندگی‌ت رو بگیر توی دستِ خودت.» آن زمان دبیرستانی بودم و بیشترِ توجهم به دخترها یا صخره‌نوردی بود. نهایت تلاشم قانع‌کردن پسرک فروشنده بود که بفهمد من به سن قانونی رسیده‌ام و می‌توانم نوشیدنی بخرم. مطمئن نبودم که معنای مال‌ومنال را می‌دانم؛ اما فکر می‌کردم متوجه منظورش شده‌ام. با خودم فکر کردم البته، البته، حتماً. اما بیست سال بعد، در اوایل دههٔ نود، واقعاً متوجه منظورِ پدرم شدم.
روزبه افشار
این داستان دربارهٔ این است که ما چطور از شامپوهای سفارشی به نت‌فلیکس رسیدیم؛ اما همچنین داستانی دربارهٔ زندگیِ جالبِ یک ایده است: از رؤیا تا مفهوم تا واقعیتِ مشترک و اینکه چطور چیزهایی که در این سفر یاد گرفتیم زندگی‌مان را تغییر دادند، چیزهایی که ما دو نفر را از مطرح‌کردنِ ایده‌ها در ماشین، به افرادِ متعددی رساندند که در بانک‌ها پشتِ رایانه‌ها نشسته بودند و صدها کارمندی که نام شرکتمان را روی نمایشگرِ ارزشِ سهام می‌دیدند. یکی از اهداف من از گفتن این داستان، کنارگذاشتن برخی افسانه‌هایی است که خود را به داستان‌هایی مانند داستان ما مرتبط می‌کنند و به همین میزان برایم مهم است که بگویم چرا و چگونه چیزهایی که اغلب در ابتدا به‌صورت ناخواسته انجام دادیم مؤثر واقع شدند.
روزبه افشار
ایدهٔ نت‌فلیکس چیزی نبود که در یک لحظه به ما الهام شده باشد. این ایده در یک چشم‌به‌هم‌زدن و به‌صورت بی‌نقص، مفید و درست به ذهنِ ما نرسیده بود. تجلی‌ها نادرند و زمانی‌که در داستان‌های مرتبط با پیشینه اتفاق می‌افتند، غالباً بسیار ساده‌شده یا نادرست‌اند. ما این داستان‌ها را دوست داریم، چراکه با ایده‌های رؤیایی دربارهٔ وحی و نبوغ هم‌ترازند. ما انتظار داریم وقتی سیب می‌افتد، نیوتون زیر درخت سیب نشسته باشد. ما ارشمیدس را در وان حمامش می‌خواهیم؛ اما حقیقت معمولاً بسیار پیچیده‌تر از این حرف‌هاست. حقیقت این است که به‌ازای هر ایدهٔ خوب، هزاران ایدهٔ بد وجود دارند و گاهی تشخیصِ تفاوتشان سخت می‌شود. کالاهای ورزشی سفارشی، تخته‌های موج‌سواریِ شخصی و غذای سگی که منحصراً برای سگ شما تهیه می‌شود، تمام ایده‌هایی بود که با رید در میان می‌گذاشتم. این‌ها ایده‌هایی بودند که ساعت‌ها رویشان کار کرده بودم. ایده‌هایی بودند که فکر می‌کردم بهتر از چیزی‌اند که درنهایت پس‌از چند ماه تحقیق و ساعت‌ها بحث در جلساتِ خانوادگیِ طولانی در رستوران‌های مختلف، به نت‌فلیکس تبدیل شد.
روزبه افشار
قوانین رندولف برای موفقیت ۱. حداقل ٪۱۰ بیشتر از چیزی که از شما خواسته شده است انجام دهید؛ ۲. هرگز به هیچ‌کس دربارهٔ چیزهایی که نمی‌دانید نظری ندهید. بسیار مراقب و منظم باشید؛ ۳. همیشه در فرازوفرودها مؤدب و باملاحظه باشید؛ ۴. جر نزنید، شکایت نکنید و انتقادهای سازنده و جدی را بپذیرید؛ ۵. از تصمیم‌گیری دربارهٔ اموری که از آن‌ها حقایقی می‌دانید نترسید؛ ۶. درصورت امکان، صلاحیت لازم را به دست بیاورید؛ ۷. ذهنی باز اما دیرباور داشته باشید؛ ۸. سریع باشید.
رضا قربانی
دلیلِ اینکه ما موزهٔ کوچکی از فروید در کتابخانه داشتیم این نبود که کسی در خانه تحت درمان است؛ دلیلش این بود که دایی زیگی عضوی از خانواده‌مان بود. کمی پیچیده‌تر از این است. فروید دراصل داییِ پدرم بود
روزبه افشار
هر روز در ماشین ایده‌هایم را برایش می‌گویم. قصد دارم قانعش کنم تا به من ملحق شود و در مقامِ سرمایه‌گذار یا مشاور کمکم کند. می‌توانم بگویم تا حدی کنجکاو شده است. او برای بازخورددادن به من رودربایستی ندارد. می‌تواند به‌راحتی هرچیز خوب یا بدی را تشخیص دهد. و ایده‌هایی که صبح پشت فرمان می‌گویم؟ بیشترشان ایده‌های بدی‌اند. رید این را هم مثل ایده‌های دیگرم رد می‌کند. او گفت: «شدنی نیست، مبتکرانه نیست و هرگز جواب نمی‌ده.»
روزبه افشار
موضوعی که درحینِ نوشتن برایم اهمیت داشت نمایشِ دقیق و کاملاً مشخصِ شخصیت‌های تیمِ بنیان‌گذارِ نت‌فلیکس بود. قصد داشتم آن‌ها را همان‌گونه که بودند به تصویر بکشم و حال‌وهوای آن زمان را نشان دهم. از همه مهم‌تر، می‌خواستم نشان دهم در نت‌فلیکس با چه‌چیزهایی مواجه بودیم و موفقیت، باوجود تمام موانعی که پیش‌رویمان بودند، چه احساسی داشت.
روزبه افشار
از اولین دفعاتی که با رید سوار ماشین شدیم، تقریباً بیست سال می‌گذرد. آنجا بود که فهمیدم چه‌چیزهایی را کشف کرده‌ایم که در کاربردهای وسیع، می‌توانند بر موفقیتِ پروژه‌مان تأثیرِ مسقیم بگذارند؛ نه قوانین و نه حتی اصول، بلکه حقایقی که به‌سختی پذیرفته شده‌اند، مانند بی‌اعتقادی به بینش ناگهانی. بهترین ایده‌ها به‌ندرت مثل برق به ذهنمان می‌رسند؛ حتی اگر در ترافیک سنگین پشت کامیونِ شن و ماسه گیر افتاده باشید، به ذهنتان نمی‌رسند. آن‌ها به‌تدریج و آهسته نمایان می‌شوند، درطول هفته‌ها و ماه‌ها. درحقیقت، زمانی‌که ایده‌ای در سر دارید، ممکن است تا مدت‌ها متوجهش نشوید.
روزبه افشار
وقتی شانس در می‌زند، نباید لزوماً در را باز کنید، اما برای اینکه مدیونِ خودتان نباشید، از سوراخِ در نگاه کنید.
Crave
حقیقتاً من دردسر را دوست دارم. دوست دارم هر روز با مشکلات کلنجار بروم و آن‌ها را بررسی و حل کنم.
Faeze
فرهنگ آن چیزی نیست که می‌گویید، بلکه همان کاری است که انجام می‌دهید.
صابر

حجم

۳۴۴٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۵۶ صفحه

حجم

۳۴۴٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۵۶ صفحه

قیمت:
۶۹,۰۰۰
تومان