کتاب داستانهای استارتاپی
معرفی کتاب داستانهای استارتاپی
جوردن رینور در کتاب داستانهای استارتاپی آموزههایی از شروع، سختیها و رشد یک استارتاپ برایمان دارد تا با خواندشان بتوانیم تجربیات دیگران را در زمینه راهندازی کسبوکار به تجربیات خودمان اضافه کنیم.
درباره کتاب داستانهای استارتاپی
شاید ایدههای عالی بیشماری داشته باشید، اما ندانید باید از کجا شروع و آنها را به واقعیت بدل کنید. شاید بدانید چطور میخواهید ایدههای خود را اجرایی کنید، اما هنوز به اطمینان ندانید آیا «زندگی به سبک شرکت نوپا» برای شما مناسب است یا نه اما جوردن رینو در این کتاب به شما کمک میکند که برای عملیکردن ایده های خود راحتتر تصمیم بگیرید.
جوردن رینور خود کارآفرینی است که از سال ۲۰۰۹ فعالیتش را شروع کرده است و تا کنون شرکتهای متعددی راهاندازی کرده است. این کتاب، مجموعهای از داستانهایی است که درسهایی را برایتان میگوید. درس هایی که رینور در طول راهاندازی شرکت، کار سخت در شرکت نوپا، و رشد دادن کسبوکار از صفر آموخته است.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب مناسب هر فردی است که رؤیای شروع کردنِ کاری را در سر میپروراند.
بخشی از کتاب داستانهای استارتاپی
ایدهها ارزان هستند. همه ما یک نفر را میشناسیم که ادعا میکند پیشتر ایده محصولی را که در حال حاضر توسط فرد دیگری در حال تولید است، داشته است. ایده برای کسی که در عملی کردنش موفق نباشد، چقدر ارزش دارد؟ هیچ. حتی عالیترین ایدهها هم بدون اجرای عالی، بیارزش است. خیلی از کسبوکارهای عالی با ایدهای عالی و توسط کارآفرینانی عالی که بهتر از هر فرد دیگری در بازار میتوانند آن ایدهها را عمل کنند، شکل گرفتهاند. این کارآفرینان، مطمئن هستند که به سبب داشتن تجربه و نیروی محرکه لازم برای تبدیل این ایده به شرکت، بهترین فرد در دنیا هستند. اگر بیش از حد از ایدهتان محافظت میکنید و میترسید که مبادا کسی آن را «بدزدد» و بهتر از شما عملیاش کند، پس شاید اصلاً مناسبترین فرد برای ساختن این کسبوکار نیستید.
چند سال پیش، یکی از دوستان خانوادگیام ایمیلی برایم فرستاد و مرا به قهوه و گفتوگو دربارهٔ ایدهای که برای کسبوکار جدیدش داشت، دعوت کرد. از توضیح دربارهٔ ایده طفره رفت و جزئیاتی به من ارائه نداد تا برای جلسه آماده شوم. پیش از دوستم به استارباکس رسیدم و پشت میز دستهجمعی نشستم. قبل از اینکه دوستم بنشیند، دور و برش را طوری نگاه کرد که گویی توسط گروهی از ماموران اِفبیآی محاصره شده است. به محض نشستن روی صندلیاش، سرش را پایین آورد و با صدای آهسته شروع کرد به ارائه کردن ایدهاش. طوری رفتار میکرد که انگار میخواست مسائل سرّی هستهای را با من در میان بگذارد. اما، ایدهای تجاری را مطرح کرد که بههیچوجه نوآورانه نبود و اصلاً ارزش این همه محافظهکاری را نداشت. درحالیکه ناامیدانه سعی داشتم با اشاره به ایرادات ایده، دوستم را از سرمایهگذاری در آن منصرف کنم، متوجه شدم که دارد مضطربتر میشود؛ گویی ماموران اِفبیآی او را به دام انداخته باشند.
حجم
۱٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۵۶ صفحه
حجم
۱٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۵۶ صفحه
نظرات کاربران
کتاب ارزونقیمتیه؛ اما باز هم ارزشش رو نداره. روایتها جذابنیستن. اصلا روایت نیستن. پرتوپلا و غیرگیرا هستن و خواننده رو با خودش همراه نمیکنه.