کتاب سفر سیلکا
معرفی کتاب سفر سیلکا
کتاب سفر سیلکا نوشته هدر موریس است که با ترجمه سارا حسینی معینی منتشر شده است. این کتاب روایتی از حقیقت عشق و جنگ است. داستانی واقعی از دختری جوان در زمان جنگ جهانی دوم.
درباره کتاب سفر سیلکا
سیلکا دخترک جوانی است که در اردوگاه کار اجباری اسیر شده است. او مسیر سختی را گذرانده است و یک روز ناگهان مامورانی به درون اردوگاه میآیند. به او میگویند بعد از مدتها رنج و عذاب آزاد شده است. سیلکا باور نمی کند بالاخره همه چیز تمام شده باشد اما سرباز خوشرویی به او میگوید رنج تمام شده است اما ناگهان همهچیز تغییر میکند او را به جاسوسی و تنفروشی به دشمن متهم میکنند و برای او ۱۵ سال کار اجباری حکم میکنند حالا او باید راهی برای زندگی پیدا کند.
خواندن کتاب سفر سیلکا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به داستان و تاریخ پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب سفر سیلکا
«من سیلکا هستم.»
شروع گفتوگوی آن دو انگار دلوجرئتی به بقیه میدهد و آنها هم اسم یکدیگر را میپرسند. خیلی زود پچپچ زنها در فضای اتاقک میپیچد. افرادی که زبان و ملیت یکسان دارند، کنار هم مینشینند و داستانهایشان را برای هم بازگو میکنند. یکی از زنها متهم به همدستی با نازیها شده است، چون در مغازهٔ نانواییاش در لهستان به آنها نان میفروخته. یکی دیگر را برای ترجمهٔ تبلیغات آلمانیها گرفتهاند. زنی دیگر را که اسیر نازیها بوده، با آنها دستگیر کرده و به او اتهام جاسوسی زدهاند. در کمال تعجب، زنها وقتی ماجرای دستگیر شدنشان را تعریف میکنند، همراه اشکهایی که میریزند گاهی هم از ته دل میخندند. چند نفر با اطمینان میگویند که قطارْ آنها را به اردوگاه کار اجباری میبرد، اما نمیدانند کدام اردوگاه.
جوزی به سیلکا میگوید که اهل کراکف است و شانزدهساله. تا سیلکا لب باز میکند که سن و محل تولدش را به جوزی بگوید، زنی در نزدیکیشان با صدای بلندی میگوید: «من میدونم چرا اون اینجاست.»
همان زن مسنی که پیشنهاد تقسیم نان را داده بود میگوید: «ولش کن.»
«اما من اون رو توی زمستون دیدم. وقتی همهٔ ما داشتیم از سرما میمردیم، یه پالتوی پوست تنش بود که باید میدیدی.»
حجم
۳۰۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۶۰ صفحه
حجم
۳۰۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۶۰ صفحه
نظرات کاربران
سفر سیلکا... داستان دختری قوی و با اراده که بهترین سال های عمرش با سخت ترین شرایط می گذره... به دو اردوگاه در دو کشور مختلف فرستادا می شه... جاهایی که طراحی شدن تا پیش از فرستادن زندانی ها به
این کتاب سرگذشت دردناک یکی دیگه از زندانیان اردوگاه آشویتسه اگه کتاب خالکوب آشویتس رو مطالعه کرده باشین احتمالا اسم سیلکارو به خاطر دارید دختری که مسئول بلوک ۲۵ بود همون جایی که مجبور بود کنار آدمایی باشه که روز
کتاب خیلی زیبا و آموزنده ست.ارزش خوندن داره.فقط توصیه میکنم برای زیباتر شدن داستان اول خالکوب آشویتس رو بخونین.
خیلی عالی بود اول خالکوب آشویتس رو بخونید حتما و بعد این رو
عالی بود ، بی نظیر. داستان زندگی و مبارزه سیسیلیا (سیلکا) کلاین ، دختری که در بدو ورود به آشویتس-بیرکناو ۱۶ ساله است و ۳ سال بعد به گولاگ ورکوتا در سیبری منتقل و حدود ۱۰ سال هم آنجا زندانی میشود.
از اردوگاه های کار اجباری آشویتس نازی ها تا گولاگ های کار اجباری استالین داستان فوق العاده و سر شار از امید و فداکاری و عشق و احساس در بدترین شرایطی که میشه تصور کرد از همین نویسنده کتاب خالکوب
دختری به اسم سیلکا ... چقدر سخت و غم انگیزه که توی یک دوره اسیر دست المانی ها باشی به جرم دشمن بودن و وقتی رها میشی دستگیر بشی به جرم سال هایی که زیر نظر المانی ها بودی ... شخصیت داستان
واقعا عالی بود. انقدر روان بود که دو روزه تمومش کردم. قصه اش هم خیلی تکان دهنده بود. خیلی دلم واسه سیلکا سوخت. حتما پیشنهاد می دم که بخونید.
صرفا بخاطر نویسنده(هدر موریس) شروع کردم و نمیدونستم که داستان سرنوشت یکی از شخصیتهای کتاب خالکوب آشویتسه. وقتی فهمیدم، واقعا هیجان زده شدم😍♥️ وقتی میدیدم که با وجود تمام ناملایمات و پستیهای سخت و ناگوار، باز هم دست از زندگی نمیکشیدن
روایتی غم بار از زندگی در دو اردوگاه کاراجباری برای یک زن. وقتی این جور کتابها رو میخونم از استقامت آدمهایی که این شرایط رو تونستن تحمل کنن، شگفت زده میشم.