
کتاب تتوکار آشویتس
معرفی کتاب تتوکار آشویتس
کتاب الکترونیکی «تتوکار آشویتس» نوشتهٔ «هدر موریس» و با ترجمهٔ «بامداد بهنام» توسط نشر کتاب مرو منتشر شده است. این اثر در دستهبندی ادبیات داستانی قرار میگیرد و روایتی است از زندگی واقعی «لالی سوکولوف»، مردی که در اردوگاه آشویتس بهعنوان تتوکار زندانیان کار میکرد. داستان کتاب بر پایهٔ خاطرات و روایتهای شخصی لالی شکل گرفته و به تجربههای او از هولوکاست و اردوگاههای کار اجباری نازیها میپردازد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب تتوکار آشویتس
«تتوکار آشویتس» اثری داستانی با ریشههای واقعی است که بر اساس زندگی «لالی سوکولوف» نوشته شده است. هدر موریس، نویسندهٔ کتاب، با الهام از گفتوگوها و خاطرات لالی، روایتی داستانی از یکی از تاریکترین دورههای تاریخ معاصر ارائه داده است. این کتاب در قالب رمان تاریخی و با نگاهی انسانی به وقایع هولوکاست، سرگذشت مردی را دنبال میکند که بهعنوان تتوکار در اردوگاه آشویتس، مسئول خالکوبی شماره بر روی زندانیان تازهوارد بود. ساختار کتاب بهصورت روایی و خطی پیش میرود و با تمرکز بر تجربههای شخصی، روابط انسانی و تلاش برای بقا، تصویری ملموس از زندگی در اردوگاههای مرگ نازیها ارائه میدهد. روایت کتاب، علاوهبر بازنمایی وحشت و خشونت، به امید، دوستی و عشق در دل تاریکی نیز میپردازد و از خلال داستان لالی، به جنبههای کمتر دیدهشدهٔ زندگی در آشویتس نور میاندازد.
خلاصه داستان تتوکار آشویتس
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان «تتوکار آشویتس» با ورود «لالی سوکولوف» جوان به اردوگاه آشویتس آغاز میشود. او که برای حفظ امنیت خانوادهاش داوطلبانه خود را به مقامات معرفی کرده، بههمراه گروهی از یهودیان اسلواکی به اردوگاه منتقل میشود. لالی در ابتدا مانند سایر زندانیان با شرایط سخت و غیرانسانی اردوگاه مواجه است: واگنهای شلوغ، گرسنگی، تحقیر و خشونت نگهبانان اساس. پس از مدتی، بهدلیل دانستن چند زبان و هوش اجتماعی، توجه مسئولان اردوگاه را جلب میکند و بهعنوان دستیار تتوکار انتخاب میشود؛ شغلی که او را از کارهای طاقتفرسا و مرگ احتمالی نجات میدهد، اما بهای سنگینی دارد: باید شمارههای شناسایی را روی پوست زندانیان جدید خالکوبی کند. لالی در این موقعیت دشوار، با «پپن» تتوکار اصلی و دیگر زندانیان آشنا میشود و بهتدریج با قواعد نانوشتهٔ اردوگاه کنار میآید. او در میان وحشت و ناامیدی، با دختری به نام «گیتا» آشنا میشود و عشقی پنهان میان آنها شکل میگیرد. روایت کتاب، همزمان با نمایش خشونت و بیرحمی سیستم اردوگاه، بر تلاش لالی برای حفظ انسانیت، امید و عشق تمرکز دارد. او با استفاده از موقعیتش، به دیگر زندانیان کمک میکند و در عین حال، برای زندهماندن و دیدار دوباره با گیتا، هر روز با واقعیتهای تلخ اردوگاه دستوپنجه نرم میکند. داستان، فرازونشیبهای زندگی لالی را در آشویتس و تصمیمهای دشواری که باید بگیرد، به تصویر میکشد، بیآنکه پایان ماجرا را افشا کند.
چرا باید کتاب تتوکار آشویتس را بخوانیم؟
این کتاب با روایتی مبتنیبر واقعیت، تصویری نزدیک و انسانی از زندگی در اردوگاه آشویتس ارائه میدهد. «تتوکار آشویتس» نهتنها به وقایع تاریخی هولوکاست میپردازد، بلکه از زاویهٔ دید یک زندانی، پیچیدگیهای اخلاقی، انتخابهای دشوار و تلاش برای بقا را بهتصویر میکشد. روایت داستان، خواننده را با تجربههای عاطفی، ترس، امید و عشق در دل تاریکی آشنا میکند و نشان میدهد که حتی در شرایط غیرانسانی، جرقههای انسانیت و همدلی میتوانند باقی بمانند. این کتاب فرصتی است برای درک بهتر تاریخ، شناخت ابعاد انسانی فجایع و تأمل بر قدرت انتخاب و مقاومت.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای تاریخی، روایتهای مبتنیبر واقعیت و کسانی که دغدغهٔ شناخت هولوکاست و تاریخ معاصر را دارند، مناسب است. همچنین برای افرادی که به دنبال درک عمیقتری از تجربههای انسانی در شرایط بحرانی هستند، این اثر پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب تتوکار آشویتس
«لالی سرش را بلند نمیکند. دستش را دراز میکند تا تکهکاغذی را که به دستش داده میشود بگیرد. باید شمارهها را به بدن دختری که کاغذ را در دست دارد منتقل کند. از قبل شمارهای روی بدن دختر وجود دارد؛ اما رنگش رفته است. لالی سوزن را توی بازوی چپ دختر فرو میکند و یک عدد ۳ مینویسد. سعی میکند آرام این کار را انجام دهد. خون به بیرون نت میکند؛ اما سوزن بهاندازهی کافی فرو نرفته و او باید دوباره عدد را آنجا حک کند. دختر از دردی که لالی میداند در او برمیانگیزد به خود نمیپیچد. به آنها هشدار دادهاند؛ نباید چیزی بگویند؛ نباید کاری کنند. لالی خون را پاک میکند و جوهر سبز را روی زخم میمالد. پین زیرلب میگوید: «عجله کن.» لالی بیش از حد دستدست میکند. تتو کردن بازوی مردان یک چیز است؛ اما آلوده کردن بدنهای دختران جوان وحشتآور است. لالی سرش را بلند میکند و مردی را با کتی سفید میبیند که آرام از جلوی صف دخترها پیش میآید. هر چند گامی که برمیدارد میایستد و به صورت و بدن یکی از زنهای جوان وحشتزده خیره میشود. سرانجام به لالی میرسد. در حالی که لالی تا جایی که میتواند بازوی دختر را بهنرمی در دست گرفته، مرد صورت دخترک را در دستش میگیرد و با خشونت اینسو و آنسو میبرد. لالی به آن چشمهای هراسیده نگاه میکند. لبهای دخترک فرم حرف زدن به خود میگیرند. لالی بازویش را سفت میفشارد تا جلویش را بگیرد. دختر به لالی نگاه میکند و لالی با دهانش نشانه سکوت را میسازد: «شششش». مرد کت سفید به تن صورت دختر را رها میکند و دور میشود. لالی زیرلب میگوید: «آفرین» و بعد شروع میکند به تتو کردن چهار رقم باقیمانده: ۵ ۰ ۲. وقتی که کارش تمام میشود، یک لحظه بیشتر از آنچه باید، بازوی دختر را نگه میدارد و دوباره به چشمهایش نگاه میکند. لالی بهزور لبخندکی میزند. دختر با لبخند محوتری جوابش را میدهد. با این حال، چشمهایش در برابر لالی میرقصند. نگاه کردن به آنها باعث میشود تا همزمان قلبش هم بایستد و هم برای اولین بار بتپد. میکوبد؛ تقریباً تهدید میکند به هر لحظه ترکیدن در سینهاش. لالی به زمین نگاه میکند و زمین زیر پاهایش میلرزد. تکهکاغذ دیگری به دستش داده میشود. پین شتابزده میگوید: «زود باش لالی!» وقتی که لالی دوباره سر بلند میکند، دختر رفته است.»
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۱۰ صفحه
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۱۰ صفحه