کتاب پدر پولدار، پدر بیپول
معرفی کتاب پدر پولدار، پدر بیپول
«پدر پولدار ، پدر بیپول» مشهورتیرن اثر رابرت تی. کیوساکی (-۱۹۴۷)، سخنران انگیزشی و آموزشدهنده مهارتهای کسب و کار آمریکایی است.
درباره کتاب پدر پولدار پدر بی پول
کیوساکی در این کتاب، با زبانی داستانی به روایتی از زندگی دوران کودکی خود میپردازد و دو برداشت از زندگی اقتصادی و مالی در جامعه را با هم مقایسه میکند و آنها را پدر پولدار و پدر بیپول معرفی میکند. پدر پولدار نماینده بخشی از جامعه است که در پی کارآفرینی است و پدر بیپول در پی کار کردن برای دیگران است.
درباره رابرت کیوساکی
رابرت تورو کیوساکی، معروف به رابرت کیوساکی، در ۸ آپریل ۱۹۴۷ در هاوایی آمریکایی و در خانوادهای ژاپنی-آمریکایی زاده شد. او پس از پایان دوران دبیرستان، به آکادمی بازرگانی نیروی دریایی، وارد شد و پس از دانشآموختگی، به عنوان ملوان در جنگ ویتنام شرکت کرد. پس از جنگ، در رشته MBA ادامه تحصیل داد و از ارتش خارج شد. کیوساکی سپس وارد حرفه مدیریت فروش شد و در چندین شرکت از جمله کمپانی زیراکس فعالیت کرد.
رابرت کیوساکی به تدریج در حوزههای گسترده و متنوعی سرمایهگذاری کرده و توانست به یک کارآفرین و سرمایهگذار موفق تبدیل شود.
کیوساکی در طول فعالیت مالی و تجاری خود، تجاربی را کسب کرد و از آنها برای ایجاد ساختار آموزش مهارتهای کسب و کار خود استفاده کرد. محور آموزشهای مالی رابرت کیوساکی، پیرامون مفهومی به نام «آموزش مالی» است. در این مفهوم افراد آموزش میبینند تا در حوزههای گوناگونی مانند کسب و کارها، بورس اوراق بهادار و ... سرمایهگذاری کنند به طوری که بتوانند در بلند مدت از وابستگی به کار کردن و دریافت دستمزد رها شوند. بر اساس آموزشهای کیوساکی، تحصیلات دانشگاهی زیاد برای به دست آوردن شغل بهتر با دستمزدهای بیشتر راه موفقیت نیست. بلکه افراد باید به روشهای سرمایهگذاری، کسب درآمدهای جانبی و تجارت شخصی بیندیشند و برای آن برنامهریزی کنند.
کیوساکی اکنون شرکت مشاوره اقتصادی و آموزش مهارتهای کسب و کار به نام «پدر پولدار» دارد که برگرفته از نام مهمترین کتابش، «پدر پولدار، پدر بیپول» است. او نویسندهی چندین کتاب درباره سرمایهگذاری است.
در بخشی از آغاز کتاب میخوانیم:
من دو پدر داشتم؛ یکی پولدار و دیگری فقیر. یکی از آنها دارای تحصیلات عالی و باهوش بود. او مدرک دکترا داشت و چهار سال دورهٔ کارشناسی را در کمتر از دو سال به پایان رسانده بود. او برای ادامهٔ تحصیل بورسیهٔ «دانشگاه استنفورد»، «دانشگاه شیکاگو» و «دانشگاه شمال غربی» شد، امّا پدر دیگرم هرگز کلاس هشتم را به پایان نرساند.
هر دوی آنها افرادی موّفق در زندگیشان بودند؛ به سختی تلاش میکردند و درآمدی قابل توجه داشتند. با این حال، یکی از آنها در سرتاسر زندگیاش با مشکلات و کشمکشهای مالی مواجه میشد و دیگری از ثروتمندان هاوایی بود. یکی از آنها پس از مرگش ارثی دهها میلیون دلاری، بنیادهای خیریه و کلیسایش را به جا گذاشت؛ درحالیکه آنچه از دیگری باقی مانده بود، بدهیها و قرضهایی بود که باید پرداخت میشد.
هر دوی آنها افرادی قوی، جذّاب و بانفوذ بودند و مرا نصیحت میکردند، امّا شیوهٔ نصیحتهایشان با یکدیگر تفاوت داشت. هر دوی آنها به شدّت به آموزش معتقد بودند، امّا شیوههای آموزشی یکسان توصیه نمیکردند. اگر من تنها یک پدر داشتم، مجبور بودم نصیحتش را یا بپذیرم یا رد کنم، امّا هنگامی که دو نفر مرا نصیحت میکردند، بر سر دوراهی قرار میگرفتم که آیا نظر مرد ثروتمند را قبول کنم یا نظر مرد فقیر را؟ صرفاً به جای اینکه نظر آنها را بپذیرم یا ردکنم، تصمیم گرفتم بیشتر فکر کنم؛ مقایسه کنم و سپس یکی را انتخاب کنم. مشکل اینجا بود که مرد ثروتمند هنوز به مال و ثروت نرسیده بود و مرد فقیر هنوز دچار فقر نشده بود. هر دوی آنها تازه حرفهٔ خود را شروع کرده بودند و در حال کشمکش با پول و خانوادههایشان بودند، امّا نقطهنظرهایی کاملاً متفاوت در حوزهٔ امور مربوط به پول داشتند. برای مثال، یکی از آنها میگفت: «عشق به پول ریشهٔ همهٔ بدیهاست». و دیگری میگفت: «عدم وجود پول ریشهٔ همهٔ بدیهاست».
حجم
۵۱۲٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۲۴۸ صفحه
حجم
۵۱۲٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۲۴۸ صفحه
نظرات کاربران
پدر بی پول به بچش میگه خوب درس بخون تا تو در شرکت خوب کار کنی پدر پولدار به بچش میگه خوب درس بخون تا تو یک شرکت برای خودت تاسیس کنی . دیدگاهتون رو تغییر بدین.
در کل کتاب خوبیه و اما یه مسئله ای در دیدگاه کیوساکی وجود داره که تلویحا فقیر بودن بخشی از جامعه رو تماما تقصیر خودشون میدونه...مثل حرفای روانشناسی زرد.در حالی که واقعا اینطور نیست.علاوه بر انگیزه و تلاش معضل ظلم
کلاس اول بودم و چپ دست! خیلی دلم می خواست راست دست بشم... با اصرار زیاد من،پدرم علیرغم میل باطنیش، وقت زیادی گذاشت تا راست دست شدم. روزی که معلم کلمه ی " بابا " رو یاد داد،این شکلی نوشتمش" ا ب ا
از نظر من کتاب ضعیفی بود. نصفش رو خوندم اما چیز به درد بخوری نداشت (نکته عملی). توصیه هایی که می کرد هم به درد یه شخص پولدار می خوره برای اینکه پولدارتر بشه؛ نه افراد متوسط. بعدش هم اینکه
هرچند مطالب مفید در کتاب وجود داره ولی این نویسنده حتی یه کارآفرین هم نیست بلکه به نظر من بیشتر یه مشاور املاکه! چیزی که تو همینجا هم خیلی ها رو به سود کلان رسونده. اینکه یه خونه رو به
محتوای کتاب برای جوون و نوجوون ها خیلی عالیه و کاربردیه و تو زندگی امروزه که همش کنکور و درسه به درد میخوره
از دید من یک کتاب درباره ی هوش مالی بود که فکر میکنم زیر بنای خوبی محسوب میشه برای نحوه سرمایه گذاری ولی خوب با توجه به اینکه زمان چاپش برای چند سال پیشه و شرایط اقتصادی دو کشور متفاوته
عالی هست این کتاب. البته مثالهایی که میزنه اکثرش در مورد کشور خودش صادق هست و شرایط اقتصادی توی ایران خیلی متفاوته. تورم، مالیات، سودهای بانکی و... کشور تا کشور خیلی تفاوت دارن. تو ایران از راههایی میشه پول در
ماهیت مالیات بد و ضد تمدنه و تفکر رابین هودی پشتشه که اینو خیلی خوب توضیح داده از چیزی که حسرت خوردم حسابرسی مالیاتیشونه که از ریاضیات پیروی میکنه. اینجا مامور مالیات حدس میزنه چون مغازه و کارخونت اینجاست و این
یادش به خیر.یادمه مطالعات حوزه کسب و کار من همه با این کتاب شروع شد.خیلی دیدگاه های منو تغییر داد و به خیلی از سوالات ذهنی ام جواب داد.