دانلود و خرید کتاب جغور بغور امید مهدی‌نژاد
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب جغور بغور

کتاب جغور بغور

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۶از ۵ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب جغور بغور

امید مهدی‌نژاد( -۱۳۵۸)، شاعر و طنزپرداز است. جغور بغور یا حسرت‌الملوک نوعی اردور است که شامل جگر، جگر سفید و سیب‌زمینی می‌شود. یک غذای ترکیبی که لااقل پیش از این خواستاران زیادی داشته است. جغور بغور امید مهدی‌نژاد هم که شامل شعرهای طنز و فکاهی او می‌شود، عینا همین‌طور است. امید مهدی‌نژاد علاوه بر آنکه شاعری جدی (خیلی جدی) است، شعرهای طنز فراوانی هم دارد که بخشی از آنها در مجموعه جغور بغورش گرد آمده‌اند. یک بشقاب جغور بغور بکشید، جگرها و سیب‌زمینی‌هایش را هم جدا نکنید، بلکه با هم و در هم نوش جان کنید. خوش می‌گذرد. در یکی از سروده‌های این مجموعه شعر طنز به نام «مصرع زیبا» می‌خوانیم: دیشب شبِ اجرای تو بود و تو نبودی جان‌ها همه مجرای تو بود و تو نبودی ای سرو سرافراخته، در مرکز تهران برجی به درازای تو بود و تو نبودی صد نامه نوشتیم که یک وام بگیریم محتاج یک امضای تو بود و تو نبودی در کلّه‌پزی صبح سحر، ای ببعی جان صحبت سر اعضای تو بود و تو نبودی ای آدمِ بیچاره، سر کوچۀ هشتم دعوا سرِ حوّای تو بود و تو نبودی ای گل، به سر سفرۀ صبحانه، دریغا نان بود و مربّای تو بود و تو نبودی «گل‌واژۀ زخمم به گل‌افروزِ تو آویخت» این مصرع زیبای تو بود و تو نبودی
سیّد جواد
۱۳۹۷/۰۶/۱۰

کتاب صد و بیست و نهم برنامه مطالعه از طرح کتابخانه همگانی ، کتاب خوبی بود

زیـنـب🍃🌸
۱۳۹۷/۰۶/۱۰

کتاب خیلی خوبی بود ...

🌻سپیده 🌻
۱۳۹۵/۱۱/۱۷

استاد بلافصل،ابوالفضل زرویی باید بروم سر به سراپاش بمالم پیدا نتوان کرد دگر باره چنویی ای سرو قدت برتر از آزادی و میلاد ای گوی لپت نازتر از تازه هلویی ..............

«این دغل ‌دوستان که می‌بینی، مگسانند گرد شیرینی»
زیـنـب🍃🌸
یک سؤال: وقت پخش فوتبال رادیو چرا اذان نمی‌دهد؟
زیـنـب🍃🌸
به افسون خیالش می‌کند در من نگاه آهو نه البته مدام و دم به دم، بل گاه‌گاه آهو شبِ این گوشۀ چشمش پر از ژرفای تاریکی‌ست و در آن گوشۀ چشمش می‌افروزد پگاه آهو من البته خودم زن دارم و فرزند، با این حال نمی‌دانم چه می‌خواهد ز من با آن نگاه آهو
سیّد جواد
من رفته‌ام گلاب بیارم، نرو آقای خواستگار، کجا می‌روی؟
سیّد جواد
روزی که عرصه چون کشِ شلوار تنگ شد آقای ایکس راهی شهر فرنگ شد
زیـنـب🍃🌸
ای خودنویس! این همه ناز و ادا چرا؟ خودکار را ببین که خودش کار می‌کند
سیّد جواد
آمدی جانم به قربانت، ولی این‌جا چرا در محل کار ما را می‌کنی رسوا چرا خوب من، محبوب من، گفتم همان پایین بمان حرف من را کج شنیدی، آمدی بالا چرا آمدی، در مقدمت شور قیامت شد به‌پا می‌زنی در را، بزن، آخر ولی با پا چرا گفتی این‌جا جای من بوده‌ست، من گفتم به چشم با زبان خوش بگو پا می‌شوم، تیپا چرا
زیـنـب🍃🌸
ستاره‌ای بترکّید و آسمان قُر شد صدای ترکشِ او موجب تحیر شد نگار من که به خدمت علاقه داشت، کمر به کار بست و سپس راهی میان‌بر شد ز فرط خدمت و اخلاص و عشق و کار و تلاش نگار من لقبش حضرت تراکتور شد نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت خزانه‌ای به کف آورد و رفت دکتر شد به رازهای نهانی وقوفِ آنی یافت کانکت خود نشده، ادمینیستریتور شد سرش به دنیی و عقبی فرو نمی‌آید نگار من که سرش بند هفت آخور شد
f_altaha
افکار تو را خوانده و از روی زرنگی در پشت خیالات تو پنهان شده بودم در نقشۀ تهران بزرگ از سر تفریح دلبستۀ اندام شمیران شده بودم
محمدحسین
در فلافل شده‌ام غرق اگر، معذورم پول سلطانی و استیک ندارم، چه کنم؟
محمدحسین

حجم

۴۹٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

حجم

۴۹٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

قیمت:
۱۲,۰۰۰
تومان