کتاب نقاب شکسته
معرفی کتاب نقاب شکسته
نقاب شکسته رمانی نوشته پرند علوی، نویسنده ایرانی معاصر است. این اثر یک داستان اجتماعی درباره ناهنجاریهای جوانان است.
درباره کتاب نقاب شکسته
داستان درباره پسری لات و بیکار به اسم غلام است که سردسته چند جوان دیگر شده و در محله شرارت و دزدی میکند. او تازگی با دختری به اسم گلی آشنا شده که در محلههای بالای شهر در مغازهای کار میکند. غلام به گلی میگوید که به او علاقه دارد و میخواهد پولدار شود و با او ازدواج کند، بنابر این به درخواست گلی خانه آنها میرود تا با مادر گلی که تنها سرپرست اوست صحبت کند.
مادر از رفتار گستاخ غلام میفهمد که او آدم قابل اعتمادی نیست و سعی میکند دختر را منصرف کند، اما دختر از غلام خوشش امده است. مادر تصمیم میگیرد درباره موضوع با عموی گلی صحبت کند. عمو هم پس از تحقیقات سادهای نااهل بودن پسر را گزارش میکند اما گلی که پاک شیفته غلام شده به پیشنهادغلام برای سفر یک هفتهای به خارج شهر پاسخ مثبت میدهد....
خواندن کتاب نقاب شکسته را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به داستانهای عبرتآموز فارسی از خواندن نقاب شکسته لذت خواهند برد.
بخشی از کتاب نقاب شکسته
«کی برای خواستگاری میایی خونمون، غلام؟»
غلام که از افکار خوشش بیرون آمده بود، رو به گلی کرد و گفت:
«دو سه روز باید برای کار واجبی برم دبی، بعدش با دستِ پر میام خونتون!»
«نمیتونی قبل از رفتنت بیای؟»
«نه کار خیلی مهمیه، برای آیندهٔ من و تو مهمه، باید هر چه زودتر برم، تا همینجا هم کلی دیر شده.»
گلی که نگران شده بود، با تأمل پرسید:
«پس من تا وقت اومدنت چهکار کنم؟»
«خوب، همون کارایی که تا حالا میکردی!»
گلی رنگ از صورتش پرید و قلبش لرزید. توی این جملهٔ آخر غلام هیچ نشانهٔ خوبی نمیدید. وقتی به کوچهشان رسید، غلام ماشین را نگه داشت، گلی ساکش را برداشت و با غلام خداحافظی کرد. غلام بدون آنکه یکلحظه توقف کند و یا چیزی بگوید، بهسرعت ازآنجا دور شد و گلی که مات و مبهوت رفتنش را نگاه میکرد، با خودش گفت:
«انگار داره فرار میکنه؟»
شوکت خانم بعد از برگشتن به خانه درحالیکه اشک میریخت، به سراغ سجادهٔ نمازش رفت و مشغول قران خواندن شد. معنی آنچه را که میخواند نمیدانست، ولی قرآن به شکلی ناشناخته به او آرامش میداد. گذشت زمان را حس نمیکرد، احساس میکرد پر کاهی است که زیر کوهی از برف مدفون شده و نمیتواند تکان بخورد. افکارش قفل شده بودند. فقط قران میخواند و دعا میکرد.
حجم
۲۵۶٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۳۹۲ صفحه
حجم
۲۵۶٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۳۹۲ صفحه