دانلود و خرید کتاب به دنبال خوشبختی کریس گاردنر ترجمه ندا شادنظر
تصویر جلد کتاب به دنبال خوشبختی

کتاب به دنبال خوشبختی

نویسنده:کریس گاردنر
دسته‌بندی:
امتیاز:
۲.۳از ۴ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب به دنبال خوشبختی

کتاب به دنبال خوشبختی نوشت کریس گاردنر است که ندا شادنظر آن را به فارسی ترجمه کرده است این کتاب روایت مردی است که میخواهد برخلاف پدرش خودش پدر خوبی باشد و تمام تلاشش را برای این هدف می‌کند.

درباره کتاب به دنبال خوشبختی

این کتاب داستان فرزندی است که پدرش ترکش می‌کند و به دست خشونت‌های بی‌پایان ناپدری‌اش می‌افتد، با خود عهد می‌کند هرگز نگذارد پسرش این‌طور زندگی کند.اما زندگی همیشه آن‌طور که می‌خواهیم پیش نمی‌رود و بی‌خانمان شدن زندگی او پسرش را تغییر می‌دهد و همه چیز را برایشان سخت و غیرممکن می‌کند. این کتاب روایت عشق و انسانیت است در بستر حوادث متفاوت و سخت.

خواندن کتاب به دنبال خوشبختی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات داستانی پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب به دنبال خوشبختی

تصویر خاطرات اوایل دوران کودکی‌ام، مانند نقاشی هنرمندی امپرسیونیست است که هیچ تصویری در آن برجسته‌تر از سایرین نیست. وقتی مرورش می‌کنم، به یاد بوی خوش نان‌شیرینی با شربت غلیظی می‌افتم که آن را در کماجدان می‌پختند و صدای ترق‌ترقش همه جا می‌پیچید. آب از دهانم جاری می‌شد. شربت غلیظش آنقدر می‌جوشید که به طرز معجزه‌آسایی، به آبنبات کشدار خانگی تبدیل می‌شد. بعد او سری به کماجدان می‌زد، زنی بسیار زیبا که کنار اجاق می‌ایستاد و این معجزه را فقط به خاطر من انجام می‌داد.

یا دست‌کم من که تنها سه سال داشتم، این‌طور فکر می‌کردم. حضور او رایحهٔ شگفت‌انگیز دیگری را به مشامم می‌رساند. لبخندی می‌زد و مقابل من که مشتاقانه وسط آشپزخانه ایستاده بودم، همراه با خواهر هفت‌ساله‌ام، افیلیا و دو بچهٔ دیگر، رافوس و پوکی که در آن خانه زندگی می‌کردند، می‌ایستاد. وقتی آبنبات‌های سرد کشدار را با قاشق چوبی برمی‌داشت و تکه‌تکه‌شان می‌کرد، و در دستان باز من می‌گذاشت، و مرا که حریص و شادمانه آبنبات خوشمزه را می‌بلعیدم، تماشا می‌کرد، باز هم رایحهٔ خوشبوی بدنش را به مشام می‌کشیدم. این بوی عطر و گلاب و اسپره بود، بوی خوبی، پاکیزگی و گرمی، که همچون شنل سوپرمن، اطرافم می‌پیچید و حس قدرت و عشق را به من القا می‌نمود، گرچه آن زمان حتی معنای این کلمات را نمی‌دانستم.

با آنکه نمی‌دانستم او کیست، اما حس می‌کردم می‌شناسمش، نه تنها به این دلیل که به خانه‌مان می‌آمد و آبنبات کشدار درست می‌کرد، بلکه به دلیل نوع نگاهش، گویی با چشمانش با من حرف می‌زد و می‌گفت: «تو منو یادت میاد، مگه نه؟»

در پنج سال اول زندگی‌ام، نقشهٔ دنیای من دقیقاً دو قسمت بود، بخشی از آن برایم آشنا بود و بخشی دیگر بیگانه. شادی و کانون امن خانوادگی ما بسیار محدود بود، و بخش کوچکی از نقشه‌ام را اشغال می‌کرد، اما بخش بیگانهٔ آن وسیع، ترسناک و ثابت بود.


نظری برای کتاب ثبت نشده است
چیزی که به موفقیت من کمک کرد، روش کارم بود. من تصمیم گرفته بودم که بدون وابستگی به کسی، تنها و برای خودم کار کنم
📖

حجم

۲۶۳٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۶

تعداد صفحه‌ها

۳۲۶ صفحه

حجم

۲۶۳٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۶

تعداد صفحه‌ها

۳۲۶ صفحه

قیمت:
۲۴۰,۰۰۰
تومان