کتاب در جستجوی خوشبختی (خلاصه کتاب)
معرفی کتاب در جستجوی خوشبختی (خلاصه کتاب)
کتاب در جستجوی خوشبختی نوشته کریس گاردنر است که در آن داستان زندگی کریس گاردنر، پسر سیاهپوستی که هرگز آرزوهایش را فراموش نکرد و بیخیال موفقیتی که همیشه میخواست نشد را میخوانیم. این کتاب میکرو کتاب است و بهصورت خلاصه منتشر شده است.
درباره کتاب در جستجوی خوشبختی
او که امروزه یکی از سهامداران و تاجران امریکا است از اینکه چطور کودکیاش با ناپدری شروع شد که هر شب با اسلحه او را تهدید میکرد و در زندگی تا مدتها به خاطر رنگ پوستش تحقیر میشد، صحبت میکند. کریس یاد گرفت چطور برای زندگی بجنگد و چطور از پسری که همیشه کمبود بیپدری را در زندگیاش احساس کرده بود، تبدیل به پدر نمونه شود. فیلم سینمایی در جستوجوی خوشبختی با بازی ویل اسمیت براساس این کتاب ساخته شده است.
کریس گاردنر (Chris Gardner)، سهامدار، سرمایهگذار و کارآفرینی امریکایی است. او بدون هیچ تحصیلات دانشگاهی توانست یکی از بزرگترین فروشندگان سهام نیویورک شود. کریس زندگی بسیار سختی را گذرانده و برای مدتهای زیادی همراه با پسر کوچکش در خیابانها میخوابید. اما باور او به خودش و موفقیتهایش در نهایت او را به نتیجهای که میخواست رساند.
خواندن کتاب در جستجوی خوشبختی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به زندگینامه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب در جستجوی خوشبختی
دوران کودکی یادآور آن زن بسیار زیبایی است که کار گرم کردن پنکیک با آن صدای خوشایندش را فقط برای من یا حداقل یک پسر بچه ۳ ساله انجام میداد. اینکه شهد در حال سرد شدن را از قاشق چوبی سُر میداد و خرد میکرد و در دست من میگذاشت؛ این همان بویی است که به من حس قوی و مهم بودن میدهد. هر چند در آن لحظه نمیدانستم او که بود، ولی به خاطر طرز نگاهش به من، حس آشنایی با او داشتم. بله او مادرم بود. تقریبا ۶ سال اول زندگی من به دو خطه آشنا و بیگانه تقسیم شده است که خطه بیگانه بسیار وسیعتر و ترسناکتر از آشنا بود.
اِفِلیا خواهر کوچکم است که با او در پرورشگاه خانم و آقای رابینسون و گاهی در منزل داییهایم زندگی میکردیم. راستش! اینکه چرا ما در آن دوره از زندگیمان باید اینگونه زندگی میکردیم رازی بود که نمیدانستیم! اما برای من مهم این بود که خواهرم هست که مراقبم باشد و روفوس و پوکی، دوستانی که با آنها بازی کنم. در نزدیکی پرورشگاه، خانهای بود که پیرزنی با رنگ پوستی سفید در آن زندگی میکرد و همه بچهها از جمله خواهرم افلیا به او جادوگر میگفتند، چیزی که حتی در آن دوران هم از آن مطمئن نبودم! به نظرم شاید فقط با بقیه فرق داشت...
ما خانواده مرموزی بودیم که بعد از گذشت چندین سال فقط کمی از داستان زندگی بتی جین، مادرم را میدانستیم.
حجم
۴۲٫۸ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۱۴۶ صفحه
حجم
۴۲٫۸ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۱۴۶ صفحه