کتاب تنهای بزرگ
معرفی کتاب تنهای بزرگ
کتاب تنهای بزرگ پرفروشترین کتاب سال ۲۰۱۸ اثر کریستین هانا، داستانی است دربارهی روابط عاطفی سخت و پیچیدهی یک خانواده است که بعد از جنگ ویتنام برای زندگی به آلاسکا رفتند. این کتاب با ترجمهی علیرضا موسوی و فاطمه ملکزادگان و توسط نشر روزگار عرضه شده است.
تنهای بزرگ به عنوان بهترین کتاب از دیدگاه کاربران گودریدز، معرفی شده است.
دربارهی کتاب تنهای بزرگ
کریستین هانا در کتابش، تنهای بزرگ به روابط پیچیده و مشکلات خانوادهی آرنت آلبرایت میپردازد. او در جنگ ویتنام، ضربههای روحی شدیدی خورده است و حالا تصمیم گرفته خانوادهاش را به آلاسکا منتقل کند تا زندگی جدیدی را در آنجا آغاز کنند. لنی دختر آرنت، چارهای به جز پذیرش شرایط جدید ندارد. آنها در منطقهی دورافتادهای ساکن میشوند اما این کار هم کمکی به بهبود شرایط روحی آرنت نمیکند. وقتی لنی و مادرش متوجه میشوند که در چنین شرایطی گیر افتادهاند و خطراتی که فکرش را هم نمیکردند در کمینشان است، چه باید بکنند؟
کتاب تنهای بزرگ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
کتاب تنهای بزرگ برای دوستداران و علاقهمندان به مطالعه رمان و داستانهایی از نویسندگان خارجی، جذاب و خواندنی است.
دربارهی کریستین هانا
کریستین هانا، نویسندهی آمریکایی در ۲۵ سپتامبر۱۹۶۰ در کالیفرنیا متولد شد. او از یک مدرسه ی حقوقی در واشنگتن فارغ التحصیل شد و قبل از تبدیل شدن به نویسنده ای تمام وقت، در سیاتل به کارهای قضایی می پرداخت. هانا موفق به کسب جوایز معتبر و متعددی شده و کتاب هایش فروش زیادی داشتند . در حال حاضر کریستین هانا به همراه همسر و پسرش در بینبریج آیلند در واشنگتن زندگی می کند.
جملاتی از کتاب تنهای بزرگ
بابا در حالیکه با اشتیاق از صندلیاش بلند میشد، گفت: «فکرش را بکن، یک خانه که مال خودمان باشد، چیزی که ما صاحب آن باشیم. در جاییکه میتوانیم برای خودمان باشیم، سبزیهای خود را خودمان بکاریم، گوشتمان را شکار کنیم و آزاد باشیم. ما برای سالها این آرزو را داشتیم، کورا!. فکرش را بکن ما آزاد زندگی خواهیم کرد، یک زندگی ساده به دور از مزخرفات اینجا.»
لنی گفت: «صبر کن. آلاسکا؟ تو باز میخواهی اسباب کشی کنیم؟ اما ما که تازه به اینجا آمدهایم.»
مامانن ابروهایش را در هم کشید و گفت: «آنجا چیزی به جز خرسها و اسکیموها نیست. درست نمیگویم؟»
بابا پاهای مامانن را با اشتیاق کشید، به طوریکه او تلو تلو خورد و روی او افتاد. لنی آخرین حد شور و اشتیاق او را دید که میگفت: «ما به آن نیاز داریم کوار!، من به جایی نیاز دارم که بتوانم دوباره نفس بکشم. بعضی وقتها احساس میکنم از شدت افسردگی در جسم خود جا نمیشوم. در آنجا این خاطرات لعنتی متوقف خواهد شد. ما میتوانیم به روزهایی برگردیم که قبلا داشتیم، قبل از اینکه "نام" ما را اینچنین آزار دهد.»
مامانن رویش را به طرف بابا بلند کرد. رنگ زرد چهرهاش در تضاد با موهای سیاهش و پوست برنزهاش بود. بابا گفت: «بیا عزیزم! تصور کن....»
لنی مامانن را دید که به آرامی نیازهایش را برای سازگاری تغییر میداد و شخصیت جدیدش را تخیل میکرد: «آلاسکا.» شاید او فکر میکرد که این نوعی یوگا یا بودیسم باشد. برای مامانن مهم نبود کجا یا چه وقت، همه آنچه او در موردش نگران بود، بابا بود.
حجم
۴۳۰٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۴۹۶ صفحه
حجم
۴۳۰٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۴۹۶ صفحه
نظرات کاربران
ترجمه افتضاح افتضاح افتضاح واقعا انتشاراتی تا این حد بیسواد و بی در و پیکر! کسی تو اون انتشاراتی نبوده یکبار متن رو بخونه؟ صد رحمت به ترجمه گوگل ترنسلیت. اینچه وضعشه؟ بی مسوولیتی تا چه حد. به عمرم کتابی رو با این حد از عذاب
این ویرایش و ترجمه به معنای واقعی افتضاحه هیچی معلوم نیس توش معلوم نیس کی حرف میزنه کی جواب میده حتی کلمه ها با هم متناقضن یه جا وسیله نقلیه رو خودرو گفته یه جا موتور خواننده سردرگم و گیج میشه با این ترجمه!
داستانِ کتاب واقعا زیبا و دردناکه. خود داستان ۴ستاره رو میگیره از نظرم ولی با ترجمهی افتضاح و ویراستاریِ افتضاحتر خرابش کردن. اصلا این چاپ رو پیشنهاد نمیکنم. پیشنهادم اینه که اگر میتونید به زباناصلی مطالعهش کنید و به این
ترجمه افتضاح ، داستان مزخرف
من این کتاب رو با یه ترجمه ی دیگه خوندم و از ترجمش راضی بودم اما راجع به خود کتاب فضاسازی رو دوست داشتم جزئیات و توصیفاتی که از الاسکا میگفت برام خسته کننده نبودن اما تقریبا یک سوم پایانی کتاب اتفاقات خیلیییی
داستان خوبه ولی نه خیلی عالی و ابتدای رمان اینقدرحاشیه پردازی کرده که من فکرکردم کتاب مستندهست وروش زندگی درآلاسکاروتوضیح میده درواقع کتاب روازآخربه اول خوندم اگه وقت وحوصله زیادداریدارزش خوندن داره من باتجربه رمان بلبل ازین نویسنده این رمان