دانلود و خرید کتاب تحقیر و توهین‌شده‌ها فئودور داستایفسکی ترجمه پرویز شهدی
تصویر جلد کتاب تحقیر و توهین‌شده‌ها

کتاب تحقیر و توهین‌شده‌ها

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۴از ۲۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب تحقیر و توهین‌شده‌ها

مردم بیچاره و تهی‌دست داستان‌های داستایفسکی معمولا با فقیر و بیچاره‌های داستان‌های نویسنده‌های دیگر فرق دارند. آنها در عین فلاکت بسیار انسانی رفتار می‌کنند و با این که دست به کارهای ناشایست می‌زنند همیشه رگه‌ای از نوع‌دوستی با خود دارند. آنها نه‌تنها به جان هم نمی‌افتند، بلکه احساس همدلی و ابراز همدردی نسبت به یکدیگر، جزو سرشتشان است. آدم وقتی که گرسنه می‌ماند دست به هر کاری ممکن است بزند، حتی دزدی، خیانت و خودفروشی، اما در آثار داستایفسکی چنین خصلت‌هایی را در شخصیت‌های فرودستش نمی‌بینیم، آنها در عین محرومیت و گرسنگی، قرص نانی را که دارند با یکدیگر تقسیم می‌کنند.

انسانیت و نوع‌دوستی در همهٔ کتاب های داستایفسکی موج می‌زند، شخصیت‌های تهیدستش در هر شرایطی که باشند، حتی بیماری و گرسنگی، باز عزت نفس و بزرگواری‌شان را حفظ می‌کنند.

در داستان «تحقیر و توهین شده‌ها» هم می‌بینیم شخصیت‌ها به‌رغم ظلم‌ها و بیدادگری‌هایی که تحمل می‌کنند و با وجود تحقیرها و توهین‌هایی که به آنها می‌شود، باز هم انسان می‌مانند.

شاهزاده الکسی جوانی ساده اما دوست داشتنی که تحت تسلط پدرش است، تصمیم می‌گیرد با نامزدش ناتاشا که دختری معمولی است، فرار کند. پدر ناتاشا پس از فهمیدن موضوع، دخترش را از خانواده طرد می‌کند و تنها کسی که برای ناتاشا باقی می‌ماند دوستش ایوان است. از طرف دیگر شاهزاده والکوفسکی پدر الکسی هم تمام تلاشش را می‌کند تا ازدواج پسر را بهم بزند؛ چون کاترینا دختر یکی از اشراف ثروتمند را برای پسرش در نظر دارد، آلکسی در نهایت به کاترینا ابراز علاقه می‌کند اما عشق ناتاشا را فراموش نمی‌کند و این موضوع او را میان یک برزخ انسانی قرار می‌دهد:

«نلی ناگهان با خشم فراوان فریاد کشید: «چرا، چرا همه این‌قدر برایم نگرانند؟ نمی‌خواهم، نمی‌خواهم کسی دل به حالم بسوزاند، می‌روم گدایی می‌کنم.»

من بی‌اراده به صدای بلند گفتم: «نلی، فرزندم، تو را چه می‌شود؟» اما این حرف من مانند روغنی بود که روی آتش بریزند.

هق‌هق‌کنان گفت: «آه! ترجیح می‌دهم بروم توی کوچه‌ها گدایی کنم. این‌جا نخواهم ماند. مادرم هم گدایی می‌کرد و موقعی که داشت می‌مرد گفت: «فقیر بمانی و گدایی کنی، بهتر است از...»

ناگهان فنجانی را از روی میز برداشت و انداخت روی زمین.»

آثار داستایفسکی علاوه بر جنبه‌های روان‌شناسانه و تجزیه و تحلیل دقیق ویژگی‌های روحی و اخلاقی آدم‌ها، ادعا نامه‌ای علیه تفاوت طبقاتی و ظلم بی‌رحمانه‌ای هستند که از سوی طبقات مرفه و دولتمردان به طبقهٔ محروم و فرودست تحمیل می‌شود.

معرفی نویسنده
عکس فئودور داستایفسکی
فئودور داستایفسکی
روس | تولد ۱۸۲۱ - درگذشت ۱۸۸۱

داستایفسکی، نویسنده‌ی رمان‌های مشهوری مانند قمارباز و برادران کارامازوف، در ۱۱ نوامبر ۱۸۲۱ در شهر مسکو و در خانواده‌ای بسیار مذهبی چشم به جهان گشود. این موضوع باعث شد خود او نیز در طی حیات خود انسانی مذهبی باقی بماند. او در مدرسه آموزش‌های نظامی می‌دید، اما خودش به ادبیات علاقه‌ی بسیاری داشت؛ بنابراین پس از اتمام مدرسه خود را وقف نوشتن کرد. نوشته‌های اولیه‌ی داستایوفسکی از او مردی جوان و بسیار پانرژی و در عین حال با روانی بی‌ثبات ترسیم می‌کنند.

khode_sabr
۱۳۹۹/۰۸/۲۴

داستان سازی ک داستایوفسکی : متن روون ، انقد جذابیت داره ک انگار داری فیلم میبینی و همچنین در عین رمان و داستان بودن هزاران نکته ادبی و اخلاقی و فردی و روانشناسی داره ک ارزش کتاب و هزار برابر

- بیشتر
توحيد
۱۳۹۹/۰۱/۲۷

پدر داستایفسکی پزشک بوده و بنابراین خودش تا سن خاصی مشکل مالی نداشته. ولی خیلی جالبه که رنج های طبقه ی فرودست رو انقدر زیبا به تصویر کشیده. ایکاش طبقه ی مرفهی که به سادگی فرودست هارو مورد توهین قرار

- بیشتر
محمدامین سنجری
۱۴۰۰/۱۱/۱۳

فقط در این حد که چند روزی به کلی باهاش زندگی کردم.... (باید یک سوم ابتدایی اش رو عبور تا به جاهای جذابش اش برسید)

مهرناز
۱۴۰۰/۰۳/۱۰

چند صفحه‌ی اول رو که خوندم پر از غلط املاییه، باعث می‌شه کلمات اشتباه توی ذهنم شکل بگیره... مثلا پیشخوان درسته نه پیشخان یا برخاست نه برخواست .... برای همین هم دیگه نخوندمش

افشار2
۱۳۹۹/۰۷/۱۰

فکر نکنم کسی مثل داستایوفسکی بتونه اینقدر خوب زندگی مردم طبقه پایین یا بدبخت جامعه رو وصف کنه و تو همه ی کتاباش هم شخصیت اصلی که معمولا از همون طبقه هست وجدانش همیشه بیداره، و تو این داستان هم

- بیشتر
atefeh
۱۳۹۹/۰۵/۰۲

متن بی نهایت روان و تصویرسازی بسیار قوی برای مخاطب از مهمترین ویژگی های این کتابه.همچنین اضافه شدن تدریجی شخصیت ها به داستان خیلی فهمش رو برای من که مخاطب حرفه ای رمان نیستم آسون می کرد.این اولین رمانی بود

- بیشتر
1984
۱۴۰۱/۰۴/۱۰

داستایوفسکی است دیگر. حوصله میخواد و ذهن باز و قوی.

AS4438
۱۴۰۱/۰۱/۱۵

داستانی بسیارزیبا ودلنشین، آنقدر دلنشین که میتوان همزمان ازبعضی شخصیت ها متنفر وبعضی راستود، بنوعی همزاد پنداری، شاهکاری ازنویسنده ای بزرگ که بافقر زیست ومرد، بسیارعالی و پندآموز، لذت بردم، ترجمه هم عالی بود.

وحید
۱۴۰۱/۰۸/۲۹

ارزش خواندن دارد، هرچند پر است از روده‌درازی‌های عاشقانه. شخصیت‌ها بعضا روی مخ‌اند. خصوصا آلیشیا که موجودی مهمل و نیمه‌دیوانه است. انتهای داستان هم با وجود برخی تلخی‌ها، به شیوه‌ی داستان‌های شاه پریان است و واقع‌گرایانه نیست. ضمنا ترجمه با

- بیشتر
فربد مشتاقی
۱۴۰۱/۰۸/۱۶

فوق العاده و همه چیز تمام. همین.

اگر می‌خواهی دیگران به تو احترام بگذارند، پیش از همه چیز به خودت احترام بگذار، این یک اصل مهم است. فقط با احترام قایل شدن برای خود است که دیگران هم ناچار می‌شوند به تو احترام بگذارند.
atefeh
«احمقی که از حماقت خودش آگاه است احمق نیست!»
پویا پانا
چه‌گونه باید این شوخی‌های زشت و زننده را در مورد خودم تحمل می‌کردم
atefeh
نوشتن ارزش خاص خودش را دارد، آرامم می‌کند، آشفتگی‌ام را فرو می‌نشاند،
آسمان
یک چیز را بدان، وانیا. لطف کن و تنهایم بگذار، خیلی مزاحمم هستی...
atefeh
در تمام عمر با صداقت و شرافتمندانه عمل کنیم، هر چیزی هم در موردمان بگویند، هر قضاوتی هم نسبت به ما بکنند، تحت تأثیر قرار نگیریم و آشفته نشویم، از هدف‌ها و آرمان‌هامان خجالت نکشیم، نه از شور و اشتیاق فراوان‌مان و نه از اشتباه‌هامان، بلکه به راه راست‌مان ادامه دهیم
atefeh
من ذاتآ و به‌خاطر موقعیت اجتماعی‌ام، جزو آن دسته از آدم‌هایی هستم که خودشان کار مثبتی انجام نمی‌دهند، بلکه برای دیگران موعظه می‌کنند.
atefeh
اگر می‌خواهی دیگران به تو احترام بگذارند، پیش از همه چیز به خودت احترام بگذار، این یک اصل مهم است. فقط با احترام قایل شدن برای خود است که دیگران هم ناچار می‌شوند به تو احترام بگذارند.
atefeh
به این نتیجه رسیده‌ام که در آپارتمانی کوچک و تنگ، افکار آدم هم محدود می‌شوند.
پویا پانا
قد بلندش، پشت خمیده‌اش، چهرهٔ بی‌حالت هشتاد ساله‌اش، پالتو کهنه‌اش که درزهایش در بعضی جاها از هم شکافته بودند، کلاه گرد و این‌جا و آن‌جا فرورفته‌اش که بیست سالی از عمرش می‌گذشت و سر بی‌مویش را می‌پوشاند، با دسته مویی نه سفید بلکه زرد رنگ پس گردنش که از زیر کلاه بیرون زده بود، حرکاتش که هیچ مفهومی نداشتند انگار به وسیلهٔ فنری انجام می‌گرفتند، همهٔ این‌ها هرکس دیگری را هم که برای اولین بار به او برمی‌خورد، بی‌اراده شگفت زده می‌کرد.
آسمان
با دیدن قیافه‌اش، یقین می‌کردید آخرین باری که چیزی خورده باید بیست سال پیش باشد.
آسمان
باید فوق‌العاده با هوش، جدی، روراست و زیبا باشد. درست است؟» ــ بله. ــ مطمئن بودم، اما اگر این‌گونه دختری است، چرا آلیوشا را که پسر بچه‌ای بیش نیست دوست دارد؟ این را برایم توضیح بدهید. مدام به آن فکر می‌کنم. ــ توضیح دادنش دشوار است کاترینا فیودورونا. خیلی سخت می‌توان حدس زد چرا آدم عاشق کسی می‌شود. درست است
atefeh
دوست داشت فکر کند و حقیقت را بجوید
atefeh
با من حرف زدی، البته نه حرف‌هایی توهین‌آمیز، ولی نه آن‌گونه هم که من انتظار داشتم، خیلی با بی‌تفاوتی، بی‌محبتی و به دور از هرگونه احترامی صحبت کردی... ثابت کردنش دشوار است، اما لحن گفته‌هایت کاملا روشن بود: آدم با قلبش این چیزها را حس می‌کند.
atefeh
همهٔ تلاشم را می‌کنم که تو در این جامعه‌ای که این همه به آن وابسته‌ای غرق نشوی، جامعه‌ای که اعتقادهای راستینت را از تو می‌گیرد.
atefeh
تمام صبح را با کاغذهایم ور رفتم، آن‌ها را دسته‌بندی و منظم کردم. به علت نداشتن کیف آن‌ها را توی یک روبالشی ریخته و این‌جا آورده بودم؛
atefeh
«احمقی که از حماقت خودش آگاه است احمق نیست!» عین حقیقت است.
AS4438
تصمیم دارم همه چیز را یادداشت کنم و اگر این سرگرمی را برای خودم فراهم نیاورم، بی‌شک از کسالت دق خواهم کرد.
پویا پانا
همهٔ این‌ها تقصیر من است. غم و غصه برای خودمان می‌تراشیم و از خودمان گله‌مند می‌شویم...
atefeh
این حال گهگاه به آدم‌های بزرگوار ولی حساس دست می‌دهد که به‌رغم همهٔ پاک دلی‌شان اجازه می‌دهند به‌علت اندوه و خشم از آزار دیگران لذت ببرند، دل‌شان می‌خواهد به هر بهایی که شده، حتا با توهین کردن به افراد بی‌گناه، به‌ویژه به کسانی که از همه بیش‌تر به آن‌ها نزدیک اند، عقدهٔ دل‌شان را خالی کنند.
atefeh

حجم

۴۴۳٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۵۰۴ صفحه

حجم

۴۴۳٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۵۰۴ صفحه

قیمت:
۶۸,۰۰۰
تومان