دانلود و خرید کتاب صوتی کوری
معرفی کتاب صوتی کوری
کتاب صوتی کوری نوشته ژوزه ساراماگو است. این کتاب با ترجمه زهره روشنفکر و صدای سحر بیرانوند منتشر شده است. رمان کوری فضایی پساآخرزمانی دارد و در جامعهای روایت میشود که همه درگیر ترس و مرگ هستند.
درباره کتاب کوری
همه چیز از روزی شروع میشود که یک نفر دچار کوری میشود. اما این کوری سفید است انگار کسی در میان یک دریا شیر باشد. کمکم این کوری همه را مبتلا میکند. در ابتدا گروهی که درگیر این کوری شدهاند به یک منطقه برای قرنطینه برده میشوند، همسر یکی از این افراد به دروغ میگوید نابینا شده تا با همسرش برود. او که تنها فرد بینا در تمام داستان است تمام جنایتها، تجاوزها، خیانتها و پستیهای انسانها در دوران رنج و سختی را میبیند. تا اینکه میتوانند از آسایشگاه فرار کنند و متوجه میشوند هیچکس بینا نیست. شخصیتهای داستان نام ندارند و داستان در زمان و مکان معینی روایت نمیشود و این نیز نشان از بیهویتی آدمها دارد.
ساراماگو همچنین به بررسی احساسات و عواطف آدم در موقعیتهای دشوار زندگی میپردازد و به شیوهای خاص در کنار انتقادهای شدیدالحن که گاه جنبه صدور یک بیانیه سیاسی را دارد، مسایل رمانتیکی را مطرح میکند و ابتدا یک ایده توسط یکی از شخصیتهای داستان میدهد و در روند داستان آن را دنبال میکند تا سرانجام به نتیجه مطلوب خود میرسد؛ که احساسات و عواطف آدمی تابع روال طبیعی زندگی آدمها نیستند و دارای یک منطق والا و ماورایی هستند که منشأ آنها را نمیتوان در دنیای مادی جستجو کرد.
رمان کوری یک رمان بسیار جذاب است که گرچه ممکن است بهخاطر پیچیدگی نثر آن، در ابتدا قدری مشکل بهنظر بیاید؛ اما خواننده صبور وقتی چند صفحه از آن را میخواند و با حال و هوای آن آشنایی مییابد؛ چنان جذب آن میشود که میخواهد همه آن را به یکباره بخواند تا آخر این داستان فلسفی را بداند و بعید بهنظر میرسد کسی تا آخر این داستان را بخواند و تحت تأثیر عمیق قرار نگیرد و تا چندوقت به آن فکر نکند.
شنیدن رمان کوری را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی جهان پیشنهاد میکنیم.
درباره ژوزه ساراماگو
ژوزه دی سوزا ساراماگو به تاریخ ۱۶ نوامبر ۱۹۲۲ در دهکدهای کوچک در شمال لیسبون در خانوادهای کشاورز به دنیا آمد. ساراماگو برای امرار معاش، تحصیلات دبیرستانی خود را نیمه تمام گذاشت و شغلهای مختلفی نظیر آهنگری، مکانیکی و کارگری روزمزدی را تجربه کرد. او مترجمی و نویسندگی در روزنامه ارگان حزب کمونیست پرتغال را در کارنامه خود دارد.
اولین رمان ساراماگو به نام کشور گناه در ۱۹۴۷ به چاپ رسید که با موفقیت همراه نبود. با انتشار کتاب بالتازار و بلموندا در سال ۱۹۸۲ و ترجمه آن به انگلیسی در ۱۹۸۸ شهرت به سراغ این نویسنده پرتغالی آمد.
ساراماگو گاه در دل داستانهای خود به واقعیتهای جامعه امروز اشاره میکند. هدف کنایههای این نویسنده معمولاً مقدسات مذهبی، حکومتهای خودکامه و نابرابریهای اجتماعی هستند. با انتشار کتاب انجیل به روایت عیسی مسیح در سال ۱۹۹۲ و به قلم این نویسنده، وزیر کشور پرتغال، کتاب یاد شده را توهینی به جامعه کاتولیک پرتغال دانست و نام ساراماگو را از لیست نامزدهای جایزه ادبی اروپا حذف کرد. ساراماگو پس از آن به همراه همسر اسپانیاییاش به تبعیدی خودخواسته به لانزاروته جزیرهای آتشفشانی در جزایر قناری در اقیانوس اطلس رفت و تا آخر عمر در آنجا زندگی کرد.
ژوزه دی سوزا ساراماگو کتاب کوری را در سال ۱۹۹۵ به نگارش درآورد. این کتاب در سرتاسر جهان مورد استقبال فراوان قرار گرفت. این نویسنده پرتغالی برنده جایزه نوبل ادبیات در سال ۱۹۹۸ میلادی شد. کمیته جایزه ادبی نوبل کتاب کوری را یکی از آثار تأثیرگذار در اهدای نوبل به ساراماگو دانستند. این نویسنده که از لوسمی رنج میبرد؛ در ۱۸ ژوئن ۲۰۱۰، در سن ۸۷ سالگی، درگذشت.
بخشی از کتاب کوری
منزل مرد کور همانطور که خودش گفته بود، در همان نزدیکیها بود. کنار خیابان پر از ماشین بود و جای پارک برایشان وجود نداشت. ناگزیر در یکی از کوچههای اطراف جایی پیدا کردند. کوچه باریک بود و درِ سمت مرد کور کنار دیوار قرار میگرفت، پس برای آنکه خودش را از صندلیش به آن صندلی نکشاند و به فرمان و پدالها گیر کند، قبل از پارک، از ماشین پیاده شد. هنگامی که در کوچه تنها شد، احساس میکرد که زیر پایش شُل است و کوشش میکرد تا بر ترس درونی خود که هرلحظه بیشتر میشد، مسلط شود. با عصبانیت دستهایش را جلوی صورتش تکان داد و با این حرکت گویی در همان دریای شیر که میگفت درحال شناکردن است. خواست فریاد بزند و کمک بخواهد که در همین وقت دست مرد با نرمی بازویش را لمس کرد.
ـ آرام باش! مواظبت هستم!
بهآهستگی قدم برداشتند. مرد کور پایش را به زمین میکشید. میترسید بیفتد. همین احساس ترس باعث شد تا روی زمین پرچالهچوله سکندری بخورد. مرد دیگر یواش گفت: «صبر کن! دیگر داریم میرسیم.»
بعد پرسید: «کسی توی خانه هست تا از تو مراقبت کند؟»
مرد کور جواب داد: «نمیدانم؛ گمان نمیکنم که هنوز همسرم از سر کارش برگشته باشد. من هم امروز زودتر از سرِ کار بیرون آمدم و به چنین بلایی گرفتار شدم.»
ـ خیالت راحت باشد، اتفاق مهمی نیست. تا حالا نشنیدم که یکنفر بهطور ناگهانی کور شود.
ـ به من بگو که چه افتخاری میکردم که حتی عینک هم لازم نداشتم. بههرصورت، اینطوری است دیگر!
حالا دیگر به درِ ورودی ساختمان رسیده بود. دو زن که همسایه مرد کور بودند با کنجکاوی به او که مرد دیگری دستش را گرفته بود و راهنماییش میکرد، خیره شده بودند. هیچکدام نتوانست از او بپرسد که آیا چیزی در چشمتان رفته؟ تازه اگر به فکرشان هم میرسید، مرد کور نمیتوانست بگوید بله، یک دریا شیر! وقتی وارد ساختمان شدند، مرد کور گفت: «خیلی متشکرم! باعث زحمت شدم. بقیهاش را دیگر خودم میتوانم.»
ـ تشکر لازم نیست. بگذار ببرمت بالا. دلم آرام نمیشود اگر همینجا رهایت کنم.
با کمی دردسر به درون آسانسور تنگ رفتند.
ـ خانه شما در طبقه چندم است؟
ـ سوم؛ من واقعاً مدیون شما هستم.
ـ تشکر لازم نیست؛ امروز نوبت توست...
ـ بله، حق باشماست و ممکن است فردا هم نوبت شما باشد!
وقتی آسانسور ایستاد، هردو بیرون آمدند.
ـ میخواهی کمکت کنم تا در را باز کنی؟
ـ متشکرم، به گمانم خودم بتوانم.
مرد کور دستهکلید کوچکی را از جیبش درآورد و شروع به لمس آجهای کلید کرد و گفت: «فکر میکنم همین باشد.»
با نوک انگشتهای دست چپ، سوراخ کلید را روی در پیدا کرد و خواست تا در را باز کند.
ـ نه، این نیست.
ـ بگذار کمکت کنم.
بالاخره با سومین کلید در باز شد. مرد کور فریاد زد: «خانهای؟»
هیچکس جواب نداد. مرد کور گفت: «گفتم که هنوز زنم نیامده.»
زمان
۱۵ ساعت و ۶ دقیقه
حجم
۱ گیگابایت, ۲۲۲٫۴ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۱۵ ساعت و ۶ دقیقه
حجم
۱ گیگابایت, ۲۲۲٫۴ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
یکی از قشنگ ترین گویندگان خانم ، سحر بیرانونده که گویندگی بسیار روان و لذت بخشی داره ، این کتاب درمورد ارتباط انسان ها و تعامل مردم یک جامعه در هنگام بروز بحران هست که جملات این کتاب آنقدر ثقیل
بعد از کوری احساس می کنی کوری...! کوری به چشمهایت باور حقیقی کور بودن را می دهد ، بار دیگر باید این کتاب را زیر و رو کرد؛ اما این بار به عنوان فردی که دچار "کوری" است. این خلاصه ای بود
این کتاب فوق العاده ست و بسیار قابل تامل و نمود بیرونیش رو توی جامعه خودمونیم به وضوح داریم میبینیم، وقتی ادمها از درک شرایط همدیگه غافل و فقط به سوء استفاده ی از هم مشغول میشن، کور میشن و
فوق العاده اس... این کتابو از طاقچه نخوندم، از جای دیگه خوندم...اما داستانش فوق العاده اس و خیلی جذاب. فیلم اون هم موجوده
ساراماگو میگوید رمان کوری را نوشته است تا به افرادی که آن را میخوانند یادآور شود که وقتی ما ارزشهای زندگی را پایین میآوریم، خردمان را منحرف کردهایم و اینگونه است که روزانه میبینیم کرامت انسانی توسط افرادی که در
از گویندگی حرفه ای خانم سحربیرانوند خیلی ممنونم صدای بسیار دلنشینی داشتن و وقایع داستان رو به بهترین شکل ممکن بیان کردند بهتون پیشنهاد میکنم حتما این کتابو بخونید یه دنیای کور رو توصیف کرده که خیلی شبیه دنیای خودمونه
بسیار عالی با گوینده ای عالی و حرفه ای ..توصیه میکنم
تفاوت رفتار انسانها زمانی که نمیبینند و دیده نمیشوند زمانی که خطر را از نزدیک حس میکنند و احساس خطر میکنند ، این است انسان واقعی فارغ از تعارفات اجتماعی ،سیاسی و احساسی.
داستان جذاب و گیرایی دارد اما اثر زنده ای نیست. به عنوان مثال ظهور ناگهانی بلندگو در بیمارستان بعد از گذشت چند فصل سکوت و اضافه شدن یک بند در رابطه با آتش سوزی و بلافاصله آتش گرفتن بیمارستان. علیرغم شهرت. اثر
گویندگی بسیار عالی داستانی عجیب اما قابل تامل و تا حدی ترسناک و واقعیت انسان ها