کتاب باتیست چگونه مرد
معرفی کتاب باتیست چگونه مرد
رمان باتیست چگونه مرد نوشته آلن بلوتییر با ترجمه ابوالفضل اللهدادی اثری است درباره تاثیرپذیری از ترورویستها و الهامگرفته از یک رویداد واقعی درباره گروه تروریستی بوکوحرام. البته در رمان از یک گروه افراطی یاد میشود و نامی از بوکوحرام برده نمیشود.
این اثر در سال ۲۰۱۶ جایزه ادبی دسامبر و جایزه ژان ژیونو و جایزه موتار آکادمی فرانسه را برده است. این کتاب اولین اثر از الن بروتییر است که به فارسی ترجمه میشود.
خلاصه کتاب باتیست چگونه مرد
یک خانواده فرانسوی به دست یک گروه تروریستی دزدیده میشود اما فقط پسر خانواده به اسم باتیست موفق میشود برگردد. او از سرنوشت خانوادهاش خبری ندارد. یک نفر که ما نمیدانیم مامور امنیتی یا روانشناس است از باتیسیت بازجویی میکند اما او تحت تاثیر تعلیمات سردسته گروه تروریستی قرار گرفته و حتی نامش را فراموش کرده و خود را به نام جدیدی «یومایی» میخواند.
این اثر کمحجم است و تعدادی از فصلهایش هم در قالب گفتگو میان باتیست و مردی که مقابلش نشسته شکل گرفتهاند. تعدادی از فصلها هم راوی دانای کل دارد.
بلوتییر از سبک خاصی در نگارش این داستان استفاده کرده به طوری که سکوتها و تردیدهای جاری در بازجویی را به شکل فاصلهها و فضاهای سفید زیاد نشان داده است.
آلن بلوتییر در این کتاب خشونت را به تصویر کشیده و این که یک گروهک تروریستی این چنینی چطور میتواند با اعمال خشونت و تلقین هویت افراد را از آنها بگیرد.
خواندن کتاب باتیست چگونه مرد را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
تمامی علاقهمندان به رمان و کسانی که دوست دارند با آلن بلوتییر نویسنده توانای فرانسوی، و اولین اثر ترجمهشدهاش به فارسی آشنا شوند.
درباره آلن بلوتییر
آلن بلوتییر متولد ۱۹۵۴ در نویی – سور یمن است اما در فرانسه و مصر زندگی می کند. او نویسنده چند رمان، سفرنامه و جستار است و در نوشتههایش علاقه زیادی به آفرینش شخصیتهای کودک و نوجوان دارد. بلوتییر به دوران قرون وسطی ، قرن نوزدهم و جنگ جهانی دوم علاقهمند است و رمانهایش هم در مصر، جزایر سوندا و صحرای بزرگ آفریقا میگذرند.
جملاتی از کتاب باتیست چگونه مرد
دقیقا همهچیز را به یاد میآورد. خونی که روی ماسهها میچکید، دردی که ذرهذره زیاد میشد تا وقتی که چند مشت نمک روی زخمها پاشید و درد به اوج خود رسید، همچون آهن تفتهای که روی پوستش جزجز میکرد، نعرهای که در غار طنینانداز شد و روزها و روزهایی که روی آن درد همچون ارزشمندترین داراییاش مچاله میشد.
از آن روزهای رفته، جادوهای انسانهای ماقبل باقی میمانَد که به یاریاش شتافتند، دستهای بازشان که به او علامت میدادند و دستهای خودش را روی آنها میگذاشت. دستی داخل غار دقیقاً بالای سرش و به اندازه خودش بود، به همراه دست کوچکتر دیگری کمی پایینتر که همیشه به سمت آن برمیگشت. دست چپ پسری ماقبل که مدتی طولانی دست خودش را - که هنوز از آن خون میآمد - روی آن چسبانده بود و روی سنگ، وسط کف دست لکه کوچک قرمزی همچون داغی برجای گذاشته بود که او را به یاد تصاویر مذهبی میانداخت.
حجم
۱۲۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۰۴ صفحه
حجم
۱۲۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۰۴ صفحه
نظرات کاربران
یکی از عجیبترین کتابهایی که خوندم.
یجورایی من رو یاد قصابی بلوچی می ندازه. کتاب در واقع داستان و ماجرای وقوع یک حادثه یا حتی روایتش نیست، بیشتر روایتگر حالات درونی و ذهنی گروگان و گروگان گیره