بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب آتش نامیرا | طاقچه
تصویر جلد کتاب آتش نامیرا

بریده‌هایی از کتاب آتش نامیرا

نویسنده:امیلی بلیکر
انتشارات:نشر مصدق
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۶از ۴۷ رأی
۳٫۶
(۴۷)
اگر به اندازهٔ کافی روی یک تکه پارچه سخت و طولانی اشک بریزید، صرف نظر از این که قبلا به چه کسی تعلق داشته، لباس مورد نظر از آن لحظه به بعد به شما تعلق پیدا می‌کرد.
negar
این چیزی بود که او خود اغلب فراموش می‌کرد؛ اینکه یک شکست فرد را به یک بازندهٔ تمام عیار تبدیل نمی‌کند.
Zeinab
وقتی پدرش بیمار شد، وسوسهٔ دعا و نیایش دوباره برگشت. ابتدا با خود گفت شاید این تنها ساز و کار برای کنار آمدن با چنین دردی باشد؛ یک راه ساده برای اینکه حس کند زمانی که جهانِ اطرافش در حال فروپاشی است، باز هم می‌تواند کنترل را در دست داشته باشد. اما هر چه بیشتر دعا می‌کرد، احساس راحتی و آرامش خیالش هم بیشتر می‌شد. هر چند در ذهنش هیچ تردیدی نداشت که خدا برای نجات پدرش کاری نخواهد کرد ـهمان‌طور که برای نجات مادرش کاری نکرده بود ـ اما این بار به خودش اجازه داد از آرامشی که هنگام گفتگو با خدای خودش پیدا می‌کرد، لذت ببرد.
ن. عادل
در حقیقت، این چیزی بود که او خود اغلب فراموش می‌کرد؛ اینکه یک شکست فرد را به یک بازندهٔ تمام عیار تبدیل نمی‌کند.
Azar
از دست دادنِ فردی به خاطرِ یک اتفاق غیرمنتظره به اندازهٔ کافی بد بود، اما بدتر از آن این بود که کسی که عاشقش بودید شما را به این دلیل ترک کند که به اندازهٔ کافی لایقش نبوده‌اید.
zeinab.ghl
اینجا یادآوری سختی از این حقیقت بود که عاقبتِ همه یک چیز است؛ مرگ.
Mithrandir
گاهی اوقات، آتش در طبیعت باعث می‌شد میوه‌های کاج باز شده و گیاهان چمن‌زار شکوفه دهند. آتش، درختان قدیمی و مُرده را از روی زمین محو می‌کرد تا راهی برای زندگی جدید باز شود. گاهی آتش نه به معنای ویرانی، بلکه به معنای تجدید حیات بود. گاهی آتش یک ضرورت، یک نیاز بود.
kimi_z_
مخفی کردن رازها برایش آسان‌تر به نظر می‌رسید. اما افشای رازها بسیار سخت بود.
zeinab.ghl
او بلافاصله از اینکه دستش به قدری آسیب ببیند که نتواند برای مدتی موسیقی بنوازد، وحشت‌زده شد.
Mithrandir
اگه حواسِت به خودت نباشه، نمی‌تونی به بقیه هم کمک کنی
zeinab.ghl
لبخند الی همانند لبخند پدرش در عکس روز عروسی بود. مهم نبود او در نهایت چه لباسی انتخاب می‌کرد؛ زیرا این لبخند برای بازگویی احساس درونی‌اش کافی بود.
zeinab.ghl
«خدایا، من این رازو خیلی وقته تو دلم نگه داشتم. گفتنش با صدای بلند چه حس خوبی داره.»
zeinab.ghl
تصاویرِ موجود در عکس در طی سال‌ها محو و کدر شده بودند، درختان سبزِ پس زمینه حالا زرد بودند، رنگ‌های سیاه حالا خاکستری مایل به آبی و رنگ‌های سفید تا حدودی قهوه‌ای شده بودند، اما وقتی آملیا به عکسِ روی دیوار نگاه می‌کرد، تنها چیزی که همیشه می‌توانست در آن تصویر ببینید، عشق بود.
Mithrandir
زمان، تفاوتِ بینِ چند بخیهٔ ساده در مقابل تزریق خون، یک عمل جراحی حفظ اندام در مقابل قطع اندام و در نهایت، دیدارِ دوباره با عزیزی که از اتاق جراحی بیرون آمده در مقابلِ وداع ابدی با او بود.
kimi_z_
اتفاقات خوب گاهی اوقات به گذشت زمان و اندکی صبر نیاز دارند تا زیبایی خود را نشان دهند
zeinab.ghl
این یکی از آن لحظات بحرانی زندگی بود. یکی از آن لحظاتی که قبل از وقوعشان می‌دانید قرار است همه چیز تغییر کند
zeinab.ghl
استیو وسواس زیادی در مورد امنیت داشت.
zeinab.ghl
ای کاش زخم گلوله را هم می‌شد با محبت و سخنان مثبت درمان کرد.
zeinab.ghl
دانستنِ این موضوع خوشحالش می‌کرد که شخصی با شغلی در زمینهٔ خدمات عمومی می‌توانست شکست الی در کسب امتیاز کلی را نادیده گرفته و در عوض، به موفقیتش در حداقل یک حوزه توجه کند. در حقیقت، این چیزی بود که او خود اغلب فراموش می‌کرد؛ اینکه یک شکست فرد را به یک بازندهٔ تمام عیار تبدیل نمی‌کند.
zeinab.ghl
او هنوز هم رازش را برای خود داشت. به محض اینکه با کسی حرف می‌زد، همه چیز تغییر می‌کرد.
zeinab.ghl
تراویس می‌داند باید حرف درست را در زمان مناسب به زبان آورد.
zeinab.ghl
گاهی اوقات، ندانستن امن‌تر از دانستن بود.
zeinab.ghl
زمان، چیزی بود که استیو همیشه به عنوان یک آتش‌نشان از اهمیتش صحبت می‌کرد.
zeinab.ghl
هر چه بیشتر دعا می‌کرد، احساس راحتی و آرامش خیالش هم بیشتر می‌شد
zeinab.ghl
دعاهای دوران بزرگسالی بسیار ساده‌تر از دوران کودکی بودند
zeinab.ghl
دیگر از اینکه با همه مهربان و مؤدب باشد، خسته شده بود.
zeinab.ghl
فکر می‌کرد بوی گل رز، رمانتیک‌ترین بوی دنیاست.
zeinab.ghl
چرا دهانش مداومآ حرف‌هایی می‌زد که ذهنش با آن موافق نبود؟
zeinab.ghl
ترسش کم‌کم به عصبانیت تبدیل می‌شد. دیگر از اینکه دیگران برایش تصمیم بگیرند خسته شده بود.
zeinab.ghl
اینکه دیگران به او نیاز داشتند، او را می‌خواستند و عاشقش بودند، حس خوبی به الی می‌داد.
zeinab.ghl

حجم

۳۴۰٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۸۴ صفحه

حجم

۳۴۰٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۸۴ صفحه

قیمت:
۵۵,۰۰۰
تومان