دانلود و خرید کتاب روزی روزگاری فوتبال (فوتبال و جامعه‌شناسی) حمیدرضا صدر
تصویر جلد کتاب روزی روزگاری فوتبال (فوتبال و جامعه‌شناسی)

کتاب روزی روزگاری فوتبال (فوتبال و جامعه‌شناسی)

معرفی کتاب روزی روزگاری فوتبال (فوتبال و جامعه‌شناسی)

کتاب روزی روزگاری فوتبال نوشته حمیدرضا صدر به رویکرد فوتبال و جامعه‌شناسی می‌پردازد. این اثر روایتی جذاب است از فوتبال به‌عنوان حماسه دنیای مدرن.

درباره کتاب روزی روزگاری فوتبال

روزی روزگاری فوتبال کتابی است درباره فوتبال ایران و جهان. کتاب در چهارده فصل نوشته شده و نویسنده در هر یک از فصل‌ها، فوتبال ملی و باشگاهی را می‌کاود، از رویدادهای مهم فوتبالی جهان سخن می‌گوید و بازیکنان مشهور را معرفی می‌کند.

حمیدرضا صدر استاد دانشگاه و روزنامه‌نگار است و در این کتاب فوتبال را از نگاه تاریخی و جامعه‌شناسی روایت می‌کند. نویسنده با حافظه تاریخی قوی و اطلاعاتی که دارد ماجراهای جذابی از فوتبال و ارتباطش با جامعه و سیاست روایت می‌کند، طوری که حتی کسانی که علاقه‌ای به فوتبال ندارند هم از این کتاب لذت ببرند.

او در مقدمه کتاب می‌گوید به مرور زمان فهمید فوتبال با پیوندهای ملی، قومی، بومی، فرهنگی و البته جغرافیایی پیوند می‌خورد. فارغ از گرایش‌های سیاسی و فاصله‌های طبقاتی آدم‌ها برای فوتبال اشتیاق دارند و همین موضوع او را تشویق کرد این اثر را بنویسد.

خواندن کتاب روزی روزگاری فوتبال را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به فوتبال پیشنهاد می کنیم

درباره حمیدرضا صدر

سید حمیدرضا صدر متولد ۳۰ فروردین ۱۳۳۵ است و در ۲۵ تیر ۱۴۰۰ بعد از درگیری با سرطان درگذشت. او نویسنده، منتقد سینما و تفسیرگر فوتبال بود. حمیدرضا صدر در دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران تا مقطع فوق لیسانس درس خواند و بعد از به فرانسه رفت و در رشته‌ برنامه‌ریزی شهری در دانشگاه لیدز دکتری گرفت. بسیاری از مردم حمیدرضا صدر را برای تحلیل‌های فوتبالش می‌شناسند اما او منتقد سینما هم بود. او سال‌ها در روزنامه هفت و شرق مطلب می‌نوشت.

از فعالیت‌های ورزشی او می‌توان به نوشتن در روزنامه‌‌های آن‌سوی نیمکت، گل و برنامه‌ی نود اشاره کرد.

کتاب‌های حمیدرضا صدر

درآم‍دی ب‍ر ت‍اری‍خ س‍ی‍اس‍ی س‍ی‍ن‍م‍ای ای‍ران (۱۳۸۰–۱۲۸۰).

پسری روی سکوها: وقایع‌نگاری چهار دهه‌ای فوتبال ایرانی

نیمکت داغ: از حشمت مهاجرانی تا الکس فرگوسن و ژوزه مورینیو

تو در قاهره خواهی مرد

سیصد و بیست و پنج

پیراهن‌های همیشه مردان فوتبال: تک‌نگاری‌ها

روزی روزگاری فوتبال

از قیطریه تا اورنج کانتی

بخشی از کتاب روزی روزگاری فوتبال

آن‌جا امجدیه بود. خانهٔ تو و خانهٔ خیلی‌های دیگر. خرامیده وسط شهر، محصور بین چهار خیابان، قلب تپنده‌ای در خیابان روزولت پیش از انقلاب و خیابان مفتح بعد از انقلاب. با سکوهای نزدیک به زمین که صدای ضربه زدن توپ را می‌شنیدی. صدای فریاد بازیکنان، نق‌زدن مربی‌ها را، و سوت داورها را. خانهٔ تو می توانست بین بیست و پنج تا سی هزار نفر را در خود جای دهد. خانهٔ تو پنجشنبه جمعه‌های شلوغی داشت. خانهٔ تو به‌رغم بضاعت کم (چندباری در بخش‌هایی روی سکوهای چوبی در ارتفاعی بالا می‌نشستی و از لای الوارهای چوبی زیر پایت را نگاه می‌کردی و سرت گیج می‌رفت) میهمان‌نواز بود و برای اهالی‌اش فاخر به‌نظر می‌رسید...

پس‌زمینهٔ ساختمان‌های مسکونی ضلع شمالی که گاه‌وبیگاه صاحب‌خانه‌ای، میهمانی در قاب پنجره می‌نشست یا روی بام می‌ایستاد و بازی را تماشا می‌کرد، صمیمیتی بی‌حصر را القا می‌کرد و تو غبطه می‌خوردی چرا یکی از آن خانه‌ها به تو تعلق ندارد تا از آن بالا پایین نیایی. در امجدیه فارغ از طرف‌داری تیم‌های محبوب‌تان و هورا کشیدن برای بازیکنان مورد علاقه‌تان به یک خانواده تعلق داشتید. فوتبال با همهٔ فرازونشیب‌ها، و زیبایی‌ها و گاهی زشتی‌هایش دغدغهٔ خانوادگی‌تان بشمار می‌رفت. اهالی امجدیه با فرهنگ جنگ و همین طور منطق جدل آشنا بودند، آنها فرهنگ عذرخواهی کردن را هم می‌شناختند. وقتی طرف‌داران تاج/استقلال همایون بهزادی را مورد عتاب قرار دادند و طرفداران پرسپولیس علی جباری را، هفتهٔ بعد مراسم آشتی‌جویان برپا شد. فوتبال جاری در امجدیه با هر قصه‌ای به رمانتیسم تمایل می‌یافت...

در امجدیه بود که بسیاری از بازیکنان و شخصیت‌های بزرگ فوتبال را دیدی. در امجدیه بود که استنلی متیوز، ستارهٔ دههٔ ۱۹۵۰ انگلیس و مرد سال فوتبال اروپا را که برای بازی خداحافظی حسن حبیبی به میدان رفت دیدی. جف هرست و گوردون بنکس، هر دو ربایندهٔ جام جهانی ۱۹۶۶ را. اووه زیلر، کاپیتان تیم ملی آلمان در جام جهانی ۱۹۷۰ را با پیراهن هامبورگ. اوزه بیو، ستارهٔ پرتغالی و قهرمان جام باشگاه‌های اروپا، را با پیراهن بنفیکا. هلنیو هررا، مربی افسانه‌ای اینتر، و فرانک اوفارل، مربی بدخلق منچستر یونایتد را دیدی...

معرفی نویسنده
عکس حمیدرضا صدر
حمیدرضا صدر

حمیدرضا صدر چهره‌ای آشنا در دنیای فوتبال، سینما و ادبیات بود. کمتر کسی را می‌توان دید که به فوتبال علاقه‌مند باشد اما صدر را در مقام یک کارشناس فوتبال نشناسد. اغلب طرفداران سینما هم تحلیل‌های او را در نشریه «هفت» خوانده‌اند. افراد کتابخوان هم حتما یکی از آثار او را خوانده یا حداقل نامش را شنیده‌اند.

هادی محمودی
۱۳۹۹/۰۴/۰۸

رفقا من معمولا نظر نمیدم در مورد کتاب ها و بیشتر از نظرات بقیه استفاده میکنم اما وقتی دیدم کتاب به این جذابیت و عظمت بدون نظر و وارسی مونده بم برخورد و احساس دین و وظیفه کردم که بگم

- بیشتر
omid.z
۱۳۹۷/۰۴/۲۰

کتاب جالبیه ولی کاش قیمتش یکم پایین تر بود

مهدی روزبه
۱۴۰۰/۰۴/۲۶

روح استاد صدر عزیز شاد. واقعاً دردناک بود برای من... 🥺

عبدالجواد
۱۳۹۹/۰۱/۲۶

عالی بود

علی حسینی
۱۴۰۱/۰۳/۰۱

کتابو میخوندم انگار مرحوم صدر داشت باهام حرف می‌زد، برای فوتبالی‌ها وغیر فوتبالی ها جذابه چون نگاه جامعه شناسانه و جغرافیایی و تاریخی داره

mahdi2006
۱۴۰۰/۰۵/۱۰

خیلی کتاب قشنگیه

RezaShahi
۱۴۰۱/۰۹/۳۰

راجع به محتوا و متن کتاب صحبتی ندارم، نیازی به تعریف بنده ندارد. اما نقدی که دارم مربوط به تبدیل نسخه چاپی این کتاب به الکترونیک است، چون غلط‌های نگارشی و جمله‌بندی‌های اشتباه در این نسخه به چشم می‌خورد. که مطمئن

- بیشتر
zahra_gharnein
۱۴۰۰/۰۶/۰۸

کتاب در مورد تاریخچه شکل گیری فوتبال در جوامع مختلف و تاثیرگزاری فوتبال بر آنهاست . بعضی از فصل های کتاب حوصله زیادی احتیاج داشت و باید عاشق فوتبال میبودی که میفهمیدی و ازش لذت میبردی اما در مجموع اطلاعات خیلی

- بیشتر
وقتی کرهٔ شمالی بی‌نام و نشان از اردوگاه کمونیسم در مرحلهٔ مقدماتی با دوندگی تمام‌نشدنی و نمایشی نامتعارفی با یک گل، میلیونرهای ایتالیایی را شکست داد، چپگراها در اوج جنگ سرد از ته دل خندیدند. لاجوردی‌پوش‌ها هم به خانه بازگشتند تا با تخم‌مرغ‌ها و گوجه‌فرنگی‌های گندیده مورد استقبال قرار بگیرند. عنوان توفان زرد بر کرهٔ شمالی باقی ماند تا چند سال بعد تیم ایران، کرهٔ شمالی را در مسابقات مقدماتی جام جهانی ۱۹۷۴ به زانو درآورد و بر توفان زرد خط بطلان بکشد.
kafeil
رفقای سرخ و سیاه‌پوش میلانی، بیایید در این روزهای تیره دست در دست یکدیگر دهیم. رفقا، ما عازم ستیز هستیم، عازم جنگ؛ خون روی سکوها، روی جایگاه‌ها موج می‌زند؛ ما را اسیر کرده‌اند ولی هنوز مغلوب نشده‌ایم. امروز، زمان انتقام است، زمان مبارزه...
هادی محمودی
«آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست...».
Zahra.kazemi6
رویارویی شاهین و تاج، برای خیلی‌ها مقابلهٔ دو رویکرد و دو تفکر متفاوت بود. نبرد مبارزهٔ یک معلم دوست‌داشتنی (اکرامی) با یک نظامی زورگو (خسروانی)
Zahra.kazemi6
. برای آن‌ها، قومیت کُرد، جرم، اهانت و خفتی حقارت‌آمیز دارد و کردها مترادف با وحشی‌ها هستند. به‌همین‌دلیل، هرچند ترک‌ها با اصرار خود را اروپایی قلمداد می‌کنند، اما تعصبات دیرآشنایی گریبان‌شان را چسبیده که راه رسیدن آن‌ها به اروپا را طولانی‌تر کرد.
هادی محمودی
درگذر ایام به‌نظر رسید با افسانهٔ دیو و پری روبه‌رو هستیم. با افسانه‌ای که در آن شاهینی‌ها زمینی و متعلق به مردم کوچه و بازار بودند و تاجی‌ها خارجی و از آنِ بزرگان
Zahra.kazemi6
دریافتم قهرمان‌ها هم گریه می‌کنند و برخی بازنده‌ها از برنده‌ها بالاتر می‌ایستند. یاشین، سنگربان روس، شباهتی به ورزشکارها نداشت؛ کمی چاق بود، پابه‌سن‌گذاشته به‌نظر می‌رسید و بیشتر شبیه معلم‌ها بود، اما عنوان دروازه‌بان افسانه‌ای همهٔ دوران‌ها را گرفت.
کاربر ۲۳۴۰۸۱۶
کارناوال‌های چند هزار نفری برزیل مبتنی بر سامبا چشمان جهانیان را خیره کرد. این یادگار بردگان افریقایی، دورنمای کلان تاریخ فوتبال و حکایت سیاهان تشنهٔ آزادی بود.
هادی محمودی
«سیاست پا به فوتبال گذاشته یا فوتبال یا سیاست؟»
کاربر ۱۵۷۶۰۵۷
سیاهان برزیلی به سیاه بودن‌شان اشراف دارند اما سعی می‌کنند خود را با تقسیم‌بندی‌های طبقاتی تعریف کرده و فاصله‌های نژادی را نادیده بگیرند، که وجه مارکسیستی دارد، بی آن که اکثر سیاهان طبقهٔ کارگر برزیل، مارکس را بشناسند و بدانند مارکسیسم چیست.
هادی محمودی

حجم

۴۴۱٫۱ کیلوبایت

حجم

۴۴۱٫۱ کیلوبایت

قیمت:
۹۲,۰۰۰
۴۶,۰۰۰
۵۰%
تومان