کتاب خدا مادر زیبایت را بیامرزد
۳٫۲
(۹)
خواندن نظراتمعرفی کتاب خدا مادر زیبایت را بیامرزد
کتاب «خدا مادر زیبایت را بیامرزد» ۸ داستان کوتاه از حافظ خیاوی، نویسنده معاصر ایرانی دارد. خیاوی سال ۸۶ اولین مجموعه داستانش با عنوان «مردی که گورش گم شد» را منتشر کرد. او با گرفتن تندیس جایزه ادبی روزی روزگاری، در سال هشتاد و هفت، درخشید ولی در ده گذشته، اثری از او منتشر نشد. کتاب حاضر دومین مجموعه داستان این نویسنده است.
کت و شلوار داوود، پدر امیر، خواهر آیدین، دختر حسنآقا، اتاق من، عصای پدربزرگ، پیراهن داوود و خدا مادر زیبایت را بیامرزد، نام داستانهای این مجموعهاند.
بخشی از داستان «پیراهن داوود» را میخوانید:
کاش رضا نمیرفت. اگر رضا بود، اینقدر خجالت نمیکشیدم. رضا کجا رفت؟ به من نگفت کجا میرود. گفت میروم جایی، زود برمیگردم. گفت تو همینجا باش، همینجا جلو پنجره. دوربینش را هم انداخت گردنم. گفت پیشت باشد. گفت جایی نروی ها! حتماً مادرش او را جایی فرستاد. خب عروسیه داییاش است، باید کار کند. اینطرف و آنطرف بدود. ولی کاش من هم با رضا میرفتم. مرا هم با خودش میبرد رضا. اینجا کسی چیزی به من نمیگفت. اصلاً حواس کسی به من نیست. من هم که کاری با کار زنها ندارم. ایستادهام همینجا. فقط گاهی سرم را سمت اتاق میگردانم، روی پنجههایم بالا میروم که بتوانم ملیحه را ببینم. ولی ملیحه مرا نمیبیند. الان داشت یواشکی با خواهرش حرف میزد میخندید. خواهرش هم میخندید. کاش میرفتند بازار. اگر بازار میرفتند، میرفتم گوشهای میایستادم و از دور ملیحه را تماشا میکردم. مگر پارچهفروشی توی این شهر نبود که آمدند پیش این. میگویند میرزا آشناست. میگویند همسایه است. اگر میرزا آدم خوبی بود که این کار را نمیکرد. مغازهاش را بار نمیزد بیاورد خانهاش. میگفتند میرزا ترسیده. گفته توی این روزهای شلوغ میریزند مغازهاش را میبرند. میرزا خیلی ترسو بود. داوود میگفت یک شب که توی قهوهخانه گلپوچ بازی میکردند، گل را دادند دست میرزا، میرزا شلوارش را خیس کرد. کاش وقتی داوود پیراهنش را اتو میکرد خودم را به خواب نمیزدم. کاش داوود صدایم میزد. اگر با داوود میرفتم اینقدر خجالت نمیکشیدم. الان که داشتم ملیحه را میدیدم...
متغیر منصور (مجموعه داستان)
یعقوب یاد علی
از میان شیشه از میان مهعلی خدایی
عمارت نیمهشبسپیده سیاوشی
کلمه ها و ترکیب های کهنهمحمدحسن شهسواری
آمیخته به بوی ادویههامریم منوچهری
پوکه بازکورش اسدی
ما سه نفر هستیمداوود غفارزادگان
همهی افق (مجموعه داستان)فریبا وفی
روز خرگوشبلقیس سلیمانی
میم عزیزمحمدحسن شهسواری
افتاده بودیم در گردنهی حیرانحسین لعل بذری
آداب دنیایعقوب یاد علی
نزدیک داستان (ناداستان ۲)علی خدایی
بازی عروس و دامادبلقیس سلیمانی
بی باد، بی پارو (مجموعه داستان)فریبا وفی
آن ها کم از ماهی ها نداشتندشیوا مقانلو
نهنگی که یونس را خورد، هنوز زنده استسعید محسنی
چشم سگعالیه عطایی
دیوانه در مهتابحمیدرضا نجفی
اسم تمام مردهای تهران علیرضاستعلیرضا محمودی ایرانمهری
حجم
۵۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۰۰ صفحه
حجم
۵۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۰۰ صفحه
قیمت:
۵۰,۰۰۰
تومان
نظرات کاربران
داستان ها شروع خوبی داشت و شخصیت پردازی جالبی داشت ولی به بدترین وجه داستان ها رو رها میکرد. نه که پایان اونها را باز بذاره فقط رهاش میکرد.یه حس خیلی بد وسط داستان خوندن خیلی حس بدی بود .منم مثل
اصلا قوی نبود. خیلی بد
به نظرم شبیه به نشخوار ذهنی بود که فقط خواننده را گیج میکند فقط روایت ذهنی بدون هیچ هدفی با احترام برای من جالب نبود
دوسش داشتم بخصوص داستان اول رو.
کتابی که تعریفش را شنیدم نمونه خوبی هم داشت منتظرم طاقچه در این اوضاع قرنطینه خانگی کتابهای داستان ایرانی نشر نیماژ و ثالث را تخفیف بزند.