دانلود و خرید کتاب تاریک روشنا آرمان آرین
تصویر جلد کتاب تاریک روشنا

کتاب تاریک روشنا

نویسنده:آرمان آرین
انتشارات:نشر موج
امتیاز:
۳.۹از ۴۵ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب تاریک روشنا

«تاریک‌ روشنا» نام داستانی علمی-تخیلی، نوشته آرمان آرین (-۱۳۶۰) است. این داستان، نخستین داستان بلند ایرانی با بن‌مایه‌های معنوی- اسطوره‌ای است و در آینده‌ای دور، در سال ۳۰۰۰ میلادی می‌گذرد. در این زمان، اعتقاد به خدا که «شخصیتی خیلی قدیمی و از مد افتاده» است، افسانه پنداشته می‌شود و تنها قدرت حاکم بر ذهن و روح انسان‌ها، قدرت علم است. در کهکشانی دوردست با سیاره‌هایی ناشناخته و مردمانی دگرگون شده و غریبه که شاید برآیندی از همین امروز ما باشند، پزشک روان‌شناسی که کارش پژوهش درباره‌ی بخشی از سلول‌های مغز است که مسئول به‌یادآوردن در حافظه‌ی انسان‌ است، در آزمایشگاهی درباره «خواب» تحقیق می‌کند. تحقیقی که او را وا می‌دارد تا به افسانه‌های قدیمی رجوع کند بخشی از داستان: امروز از آن روزهای مزخرف بود! صبح روی ذهن سه نفر کار کردم که تصویرهای ذهن و خواب‌شان وحشتناک بود. نمی‌دانم چرا این روزها این‌طور شده... مثل این‌که موجی عظیم و ناپیدا، یک سونامی بزرگِ اقیانوسی آمده و در یک لحظه با دهانِ باز، همه‌ی ساحل‌نشینان بیچاره را نیست و نابود کرده است! این روزها همه‌ی مردم از زن و مرد، خواب‌های عجیبی می‌بینند؛ خواب‌هایی مثل همان که کمی قبل گفتم یا خواب‌هایی که پر از اتفاق‌های قدیمی است. انگار چیزی توی ژن آدم‌ها بیدار شده، که می‌خواهد یک تکامل جدید را به‌وجود بیاورد. چیزی مثل آن تکامل اولیه، که داروین باستانی اثباتش کرده بود و همان، نقطه‌ی آغازی شد بر این‌که آدم‌ها به خودشان بیایند و فکرهای موهوم را کنار بگذارند. فکرهایی مثل دنیاهای ندیدنی و سیستم‌های نامعلوم عذاب و پاداش و از همه بدتر، فکر یک موجود وَهم‌آلود به اسم «خدا»! همان سال‌ها دانشمندان بزرگی، برای نابود کردن این توهمات، همه‌ی سعی‌شان را کردند و انصافاً هم خوب موفق شدند ریشه‌ی این خیال‌ها را بخشکانند. بنابراین تا پایان عصر «آخرین انسان‌گراهای زمینی» کلک همه‌ی این فکرها کنده و آدمیزاد برای همیشه خلاص شد! البته من خودم اهل این سیاره ـ «سی. آر. ۲۰۰» ـ هستم و نه من که تا چندین نسل قبل از من هم سیاره‌ی زمین را ندیده‌اند. اجداد ما از مهاجران ماجراجویی بودند که به سوی جنوب کائنات به راه افتادند و در «سی. آر. ۲۰۰» مقیم شدند.
Amir.M
۱۳۹۹/۰۳/۰۱

به عنوان داستان بلند زیبا و همچنین آموزنده بود. قلم ایشون جادوییه آدم را مجذوب خودش می کنه. حتما توصیه می کنم مجموعه های پارسیان و من و اشوزدنگهه و پتش خوارگر رو بخونید. خبر فوری! جلد چهارم پتش خوارگر به چاپ

- بیشتر
:)
۱۳۹۷/۰۵/۲۸

من این کتاب رو هنوز نخوندم ولی بقیه کتاب هایی که از آقای آرین مطالعه کردم فوق العاده بودن و بهترین شون پارسیان و من بود. پیشنهاد می کنم حتما خودتون بخرید... الان هم که دارم آینده کهن رو می

- بیشتر
محمدحسن
۱۳۹۶/۰۹/۱۹

تقریبا یک ساله که چند بار به طاقچه درخواست دادم که کتاب های آذمان آرین رو بیارن، آوردن اما... پارسیان و من اشوزدنگهه کابوس باغ سیاه و آینده کهن رو ول کردن و تقریبا ضعیف ترین کار ایشون رو آوردن!!!!

Zeinab
۱۳۹۷/۰۲/۱۷

لطفا کتاب های دیگه ای از ایشون قرار بدید😳😳

Meysam
۱۳۹۶/۱۱/۲۰

باورم نمیشه که از اون همه کتاب درجه یک و عالی از آقای آرین که مطمعئنم هر کسی بخونه با یه کتاب فانتزی حماسی اسطوره ای عالی روبرو میشه اومدین این کتاب رو گذاشتید. دوستان به نظرم اگه رمان های آرمان

- بیشتر
Amir10
۱۳۹۹/۰۱/۱۷

یه کتاب جذاب و فوق‌العاده با داستانی نو. اگه دنبال یه کتاب علمی_تخیلی با متن روان و داستان‌پردازی عالی می‌گردین این همون کتابه. طاقچه لطفا بقیه کتاب‌های آقای آرمان آرین رو بذار.

منکسر
۱۴۰۰/۰۱/۱۶

کتاب خوبی بود ، نتونستم گوشی رو بذارم زمین و یکسره کتاب رو خوندم ، البته در مقایسه با کتابهای دیگه‌ی آقای آرین ضعیف بود...بیان شیوایی داشت ...فکر کردم واقعا اگه جهان به این سمت بره ، چیز عجیب غریبیه

- بیشتر
mahdieh
۱۳۹۹/۰۳/۰۹

توقعم از آرمان آرین بیشتر بود، وقتی قراره یک رمان بین کهکشانی که در هزار سال آینده رخ میده رو بنویسی باید حداقل دانش رو درباره فضا داشته باشی، یک مورد خیلی ساده: این کتاب وقایع روزانه یک نفر در

- بیشتر
محمدمهدی میرچناری
۱۳۹۹/۰۱/۰۱

مثل بقیه آثار آقای آرین عالی بود... خیلی جذاب... با تشکر فراوان از آقای آرمان آرین... ای کاش دیگر آثار ایشان هم در این برنامه قرار می گرفت!

sourina
۱۳۹۷/۱۱/۱۸

خیلی خیلی کتاب خوبیه خیلی دوستش داشتم، یه موضوع ناب و بسیار جذابی داره. خیلی خوشم اومده بود از این کتاب

آزادی مطلق، هرگز وجود نداشته، ندارد و نخواهد داشت. خطوط قرمزی هستند که همیشگی‌اند، منتها ما امروز به جایی رسیده‌ایم که این خطوط به خیلی دوردست‌ها رفته‌اند. دایره‌ها تا آن‌جا باز شده و افق عقاید، طوری گسترده به نظر می‌رسد که گاهی مردم فکر می‌کنند که دیگر مطلقاً آزادند. اما همیشه نقطه‌هایی هستند که حساسیت سازند.
منکسر
آدم می‌تواند از همه‌چیز فرار کند، مگر از خودش و ذهنیاتش.
منکسر
حالا روشنا هم پیش ماست. گزارش احمقانه‌ی دیشب را پاک کرده‌ام و تصویر نورانی، مدام بر مانیتور بزرگِ مطب پخش می‌شود و با هر تپش، نیروی تازه‌ای در جمع ما می‌دمد. چیزهای زیادی هست که باید از این دو نفر بیاموزم. چیزهای زیادی هست که باید تغییر کند و چیزهای زیادی هست که باید بنویسم و انجام بدهم...
Amir10
آن‌ها که در تواریخ شما ثبت شده و نمایندگان ظاهری «او» در هزاران سال پیش بر زمین بودند، صدی یک هم درستکار نبودند... تنها تیشه به ریشه‌ی آشکارگی حقیقت زدند، فرصت‌ها را سوزاندند، بخشی از واقعیت جهان پیدا را رقم زدند و درنهایت، خودشان را آشکار کردند و گذشتند. بزرگ‌ترین فریب زمانه‌ی تو همین است که همرنگ شدن جاهلانه در سطح توده‌ها را از تو می‌خواهد، در حالی که انسان برای زیستن توده‌وار آفریده نشده است! انسان آمده تا در فردیّت خودش بگوید، بسازد، همراه شود و برود.
bilijacks
آزادی مطلق، هرگز وجود نداشته، ندارد و نخواهد داشت. خطوط قرمزی هستند که همیشگی‌اند، منتها ما امروز به جایی رسیده‌ایم که این خطوط به خیلی دوردست‌ها رفته‌اند. دایره‌ها تا آن‌جا باز شده و افق عقاید، طوری گسترده به نظر می‌رسد که گاهی مردم فکر می‌کنند که دیگر مطلقاً آزادند. اما همیشه نقطه‌هایی هستند که حساسیت سازند.
bilijacks
یعنی تو باور کرده‌ای که آرایش این جهان همین است که شما با دو چشم سرتان می‌توانید، ببینید؟!
منکسر
به نظر من مشکل زندگی روی زمین، هرگز طبیعت یا آب و هوایش نبوده، مشکل از سطح آگاهی و دانش آدم‌هایش بوده. آدم‌هایی که همه چیزشان به طرز عجیبی اغراق‌آمیز و پراضطراب و دردسر بود و هرگز نتوانستند تا وقتی‌که روی آن سیاره بودند، فهم درستی از هم پیدا کنند.
Sari
همیشه آدم‌ها را با همین دست حرف‌ها گول زده‌اند و بعد سوارشان شده‌اند! لبخند تلخی می‌زند و می‌گوید: آن‌ها گول حرف‌هایی ظاهراً شبیه به این را خوردند نه گول این سخنان را! و اشتباه بعدی‌شان هم این بود که در پی فهم نادرست‌شان از حقیقت راستین، قید اصل و فرع آن را زدند درحالی که هرگز حتی به حدود معنای درست آن، نزدیک هم نشده بودند! حالا آیا ما مقصریم که آن‌ها قدرت تشخیص بین اصل و تقلبی را نداشتند و ندارند و هر بار هم با نادانی و بی‌سوادی و خودخواهی‌شان از تمیز حقیقت با عدم آن باز می‌مانند؟!
منکسر
آن‌ها که در تواریخ شما ثبت شده و نمایندگان ظاهری «او» در هزاران سال پیش بر زمین بودند، صدی یک هم درستکار نبودند... تنها تیشه به ریشه‌ی آشکارگی حقیقت زدند، فرصت‌ها را سوزاندند، بخشی از واقعیت جهان پیدا را رقم زدند و درنهایت، خودشان را آشکار کردند و گذشتند. بزرگ‌ترین فریب زمانه‌ی تو همین است که همرنگ شدن جاهلانه در سطح توده‌ها را از تو می‌خواهد، در حالی که انسان برای زیستن توده‌وار آفریده نشده است! انسان آمده تا در فردیّت خودش بگوید، بسازد، همراه شود و برود.
bilijacks
آزادی مطلق، هرگز وجود نداشته، ندارد و نخواهد داشت. خطوط قرمزی هستند که همیشگی‌اند، منتها ما امروز به جایی رسیده‌ایم که این خطوط به خیلی دوردست‌ها رفته‌اند. دایره‌ها تا آن‌جا باز شده و افق عقاید، طوری گسترده به نظر می‌رسد که گاهی مردم فکر می‌کنند که دیگر مطلقاً آزادند. اما همیشه نقطه‌هایی هستند که حساسیت سازند.
bilijacks
هم از آن‌ها که به نام خدا جیب‌های‌شان را پر کردند و هم از این‌ها که خیال می‌کنند آزادی یعنی بی‌خدایی به یک اندازه نفرت دارم اما خشمگین نیستم!
آریا سلطانی نجف آبادی
زمزمه‌وار می‌پرسم: و ما این وسط چه کاره‌ایم؟! اصلاً چرا باید باشیم که لازم باشد آزموده بشویم یا نشویم؟! سر به درک حرف‌های من تکان می‌دهد و آرام و پیوسته در فضا پارو می‌زند و نجواکنان می‌گوید: این‌جا هستی تا بفهمی چه‌طور می‌شود حین «بودن»، نبود! همه‌چیز را از دریچه‌ی «من» نگریست و بعد «من» را کنار گذاشت تا چیزی جز «او» بر جای نماند... باشی اما با تمام وجود «نبودن» در برابر او را تجربه کنی و اعتراف کنی که هستِ تو به مویی بند است! مویی که حکیمانه به سرپنجه‌های اراده‌ی او متصل‌اند... این را با همه‌ی ابزارهایت اثبات کنی و بر آن بایستی، حتی اگر همه‌ی کهکشان‌ها جز این را خواستند و گفتند و جُستند. این است یکتاپرستی راستین بی‌شرک...
TaRi
آن‌ها که در تواریخ شما ثبت شده و نمایندگان ظاهری «او» در هزاران سال پیش بر زمین بودند، صدی یک هم درستکار نبودند... تنها تیشه به ریشه‌ی آشکارگی حقیقت زدند، فرصت‌ها را سوزاندند، بخشی از واقعیت جهان پیدا را رقم زدند و درنهایت، خودشان را آشکار کردند و گذشتند.
TaRi
و این ذهن، چه پدیده‌ی غریبی‌ست... هرقدر هم که آدمیزاد در پیچ و خم‌های آن پیش می‌رود، باز هم لایه‌ی ناشناخته‌ی دیگری در آن گشوده می‌شود، که کارش را در واپسین لحظه‌ها از سر می‌گیرد! هیچ‌چیز نمی‌تواند ذهن را به این آسانی به دام بیندازد، مگر نادانی! و ماجرا این است که هرکس در همان‌جایی که ایستاده، خودش را مظهر دانایی می‌داند و دیگران را نمونه‌ی نادانی!
TaRi
خیلی گشتم تا معنی این کلمه‌ی «بهشت» را پیدا کنم... دست آخر توی یک لغت‌نامه‌ی عهد بوق معنی‌اش را پیدا کردم... می‌شود مثلاً یک جای پرآرامش و ابدی! آدم‌های بیچاره‌ی زمینی هم دل به این حرف‌ها خوش می‌کردند و گول می‌خوردند. واقعاً اگر علم به دادشان نرسیده بود توی چه باتلاقی نابود می‌شدند. مخ آدم سوت می‌کشد!
TaRi
این روزها همه‌ی مردم از زن و مرد، خواب‌های عجیبی می‌بینند؛ خواب‌هایی مثل همان که کمی قبل گفتم یا خواب‌هایی که پر از اتفاق‌های قدیمی است. انگار چیزی توی ژن آدم‌ها بیدار شده، که می‌خواهد یک تکامل جدید را به‌وجود بیاورد. چیزی مثل آن تکامل اولیه، که داروین باستانی اثباتش کرده بود و همان، نقطه‌ی آغازی شد بر این‌که آدم‌ها به خودشان بیایند و فکرهای موهوم را کنار بگذارند. فکرهایی مثل دنیاهای ندیدنی و سیستم‌های نامعلوم عذاب و پاداش و از همه بدتر، فکر یک موجود وَهم‌آلود به اسم «خدا»! همان سال‌ها دانشمندان بزرگی، برای نابود کردن این توهمات، همه‌ی سعی‌شان را کردند و انصافاً هم خوب موفق شدند ریشه‌ی این خیال‌ها را بخشکانند. بنابراین تا پایان عصر «آخرین انسان‌گراهای زمینی» کلک همه‌ی این فکرها کنده و آدمیزاد برای همیشه خلاص شد!
TaRi
در عصر ما همه چیز مرتّب و منظّم سرجای خودش نشسته و امنیت و آرامش کامل در کهکشان‌ها برپاست. حالا احمقی مثل من پیدا شده و به کلّه‌اش زده که مسایل دقیق بخشی از مغز انسان را به چند کابوس و یک افسانه مربوط کند؛ آن هم افسانه‌ای درباره‌ی شخصیتی از مُدافتاده و خیلی قدیمی به اسمِ «خُدا»!
TaRi
هرکس از چشم‌های خودش به دنیا نگاه می‌کند؛ چشم‌های ما فرق زیادی با هم ندارند، ولی نوع نگاه‌مان چرا... نگاه من با نگاه همسایه‌ها و حتی هم‌سیاره‌ای‌هایم در خیلی مسایل فرق دارد.
mehrdadom
این نی ساده بدون مکیده شدن، یک «علّت» که من یا تو یا هر کس یا هر چیز دیگر است، نمی‌تواند آبمیوه را بالا ببرد. اگر من نیرویم را از پشتش بردارم خاموش می‌شود و اگر من اراده‌ام را از آن بیرون بکشم، همه چیز در آن از حرکت می‌افتد. احمقانه است که فکر کنی چنین اراده‌ای در پس کائنات به این عظمت وجود ندارد! برای فهم این مسئله کافی‌ست از کل به جزء بروی و بعد از جزء به کل. برای همین است ـ که البته اصلاً قصدم توهین یا تمسخر کسی نیست و فقط از شدت حیرت من است ـ که گاهی فکر می‌کنم هر کس اعتراف نکند که چنین خدای عظیمی پشت و درون همه چیز وجود دارد، دروغگوترین، خائن‌ترین و ابله‌ترین موجود جهان است! حتی اگر صد لقب پروفسور را هم روی سر و شانه‌هایش برای زحمات به‌حق دیگری، که در راه مشخصی به‌دست آورده، یدک بکشد.
منکسر
هیچ‌چیز نمی‌تواند ذهن را به این آسانی به دام بیندازد، مگر نادانی! و ماجرا این است که هرکس در همان‌جایی که ایستاده، خودش را مظهر دانایی می‌داند و دیگران را نمونه‌ی نادانی!
منکسر

حجم

۱۰۱٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۳۳ صفحه

حجم

۱۰۱٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۳۳ صفحه

قیمت:
۳۰,۰۰۰
تومان