کتاب دختر هزار ساله

کتاب «دختر هزار ساله» نوشتۀ الناز دادخواه  است و نشر موج آن را منتشر کرده است. دختر هزار‌ساله روایت جذاب از زندگی دختری است که قرار است هزار سال زندگی کند.

درباره کتاب دختر هزار ساله

داستان دختر هزار‌ساله از زبان ربکا، دختری هجده‌ساله روایت می‌شود و از همان خط‌های آغازین داستان خواننده را جذب خود می‌کند. این دختر در خانۀ محقرشان مور آزار خانواده مخصوصاً از سوی مادر و خواهرش ماری قرار می‌گیرد؛ بنابراین ممکن است یادآور موتیف‌های تکرارشونده مثل نامادری بدذات و خواهر ناتنی‌های بدجنس باشد؛ اما خیلی زود خواننده متوجه می‌شود که ربکا با خانوادۀ هفت‌نفرۀ فقیر خودش زندگی می‌کند. اما بچۀ آخر است و در بدترین شرایط زندگی و ناخواسته به دنیا آمده است؛ بنابراین مادر و به‌تبع او خواهر بزرگش برخوردهای بی‌رحمانه‌ای با او دارند.

تنها فردی که او را درک می‌کند هانا همسر برادرش است که باردار است. یک شب بارانی، درست روز تولد ربکا، روز تلخی که مچ دستش به‌خاطر سنگدلی‌های خانواده شکسته بود، بچهٔ برادر به دنیا می‌آید، آنها نیمه‌شب ربکا را برای آورد آب به جنگل تاریک می‌فرستد؛ اما او گم می‌شود. این گم‌شدن در جنگ تاریک و وحشتناک، عجیب‌ترین اتفاق زندگی ربکا را رقم می‌زند. او از چشمۀ حیات می‌نوشد و حالا عمری هزارساله دارد.

دختر هزارساله رمانی فانتزی، تاریخی، ماجراجویانه و هیجان‌انگیز است. جابه‌جایی زمانی دارد و از حال به آینده و گاهی از آینده به گذشته می‌رود. رمان با سرعت پیش می‌رود. اتفاقات پشت‌سرهم و ماجراهای غم‌انگیز اما مهیج خواننده را میخکوب می‌کند طوری‌که نتواند کتاب را زمین بگذارد. صحنه‌ها با تمام جزئیات ماهرانه توصیف می‌شود؛ اما زیاده‌گویی ندارد و خواننده را خسته نمی‌کند. 

خواندن کتاب دختر هزار ساله را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران رمان‌های فانتزی، علمی-تخیلی، هیجان انگیز و ماجراجویی و همچنین نوجوانان پیشنهاد می‌کنیم. 

درباره الناز دادخواه

الناز دادخواه، نویسندۀ جوان ایرانی ۱۶ بهمن ۱۳۷۰ در استان گیلان متولد شد و در رشتۀ مترجمی زبان انگلیسی تحصیل کرد. او اولین کتابش را در سن ۱۵سالگی نوشت. نشر ماهین اولین رمان الناز دادخواه به نام «درندۀ تاریکی» را منتشر کرد. الناز دادخواه نویسندۀ پرکاری است و تاکنون کتاب‌های زیادی را نوشت که از میان آن ها می‌توان به «نفرین فراعنه»، «رز سیاه»، «آن سوی سایه‌ها»، «درندۀ تاریکی»، «کارناوال وحشت»، «عروس جزیره» و «گرگ‌زاده» اشاره کرد. کتاب‌های او عمدتاً فانتزی و علمی-تخیلی هستند.

بخشی از کتاب دختر هزار ساله

«شاید این لحظه همون لحظه‌ای بود که باید از لاک خودم بیرون می‌اومدم. همیشه در برابر هر حرف و ظلمی که بهم می‌شد ساکت بودم چون تحمل اون درد برام راحت‌تر از سرکشی بود، اما حالا بحث من نبودم، بحث بچۀ کوچکی بود که داشت زیر سنگ‌دلی این خانواده له می‌شد. لب‌هامو روی هم فشردم، اجازه دادم روح گستاخ و جسور درونم برای اولین‌بار خودی نشون بده، اجازه دادم این نقطه مهم‌ترین تصمیم زندگیم رو رقم بزنه. سرد و بی‌روح گفتم: «تصمیم خانواده می‌تونه بره به جهنم!» منتظر نموندم تا دشنام‌ها و پرخاششون رو ببینم. به‌سمت اسب دویدم، سوارش شدم و با همۀ سرعت به‌سمت روستا تاختم. دل دل می‌کردم دیر نشده باشه، چنان حسی نسبت به نینا داشتم که انگار قسمتی از وجود خودم بود، انگار من مسؤول بودم بعد از هانا ازش مراقبت کنم. نزدیک روستا که رسیدم، از دور سبدی رو دیدم که گوشۀ جاده قرار داشت. با اضطرابی که درونم می‌جوشید از روی اسب پایین پریدم و خودمو به سبد رسوندم. روی پتوی سفیدی که دورش پیچیده شده بود پر از برف بود، صورتش سفید و بی‌رنگ و پلک‌هاش بسته بودن. دست‌هام کشش جلو رفتن نداشت، این بی‌حرکتی مطلق به جونم ترس می‌نداخت. شاید نمی‌خواستم با حقیقت مواجه بشم.»