دانلود و خرید کتاب تاجداران محبوس (جلد اول، ابلیس عاشق) نادیا روشاک
تصویر جلد کتاب تاجداران محبوس (جلد اول، ابلیس عاشق)

کتاب تاجداران محبوس (جلد اول، ابلیس عاشق)

معرفی کتاب تاجداران محبوس (جلد اول، ابلیس عاشق)

کتاب تاجداران محبوس (جلد اول، ابلیس عاشق) نوشتهٔ نادیا روشاک است. نشر موج این رمان معاصر ایرانی را منتشر کرده است.

درباره کتاب تاجداران محبوس (جلد اول، ابلیس عاشق)

کتاب تاجداران محبوس (جلد اول، ابلیس عاشق) حاوی یک رمان معاصر و ایرانی و ماجرای دختری به نام «دلسا» است که در میان درخت‌های درهم‌تنیده در جنگل و میان سایه‌ها، سوار بر تاکسی به قصری می‌رود که به آنجا دعوت شده است. این، سفری اجباری است که روح او را آزار می‌دهد و ترسی را مهمان وجودش می‌کند. دلسا از اینکه به سرزمینی نفرین‌شده آمده، خود را سرزنش می‌کند. او به مسابقه‌ای دعوت شده که تمام شرکت‌کنندگان آن مرد هستند. در حین حضور دلسا میان همین مردان است که یکی از آن‌ها به نام «آدور» متوجه خطری که او را تهدید می‌کند، می‌شود و تمام تلاش خود را حتی به‌قیمت از دست‌دادن جانش برای نجات دلسا به کار می‌بندد. با این داستان همراه شوید در رمانی به قلم نادیا روشاکاین رمان با چهارچوب داستانی جذاب و پر فرازونشیب، دنیایی پر از از جادو، ترس و درام را به خواننده ارائه می‌دهد.

خواندن کتاب تاجداران محبوس (جلد اول، ابلیس عاشق) را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب تاجداران محبوس (جلد اول، ابلیس عاشق)

«در تمام طول روز بعد، از دلسا و مایک هیچ خبری نبود. هریک محزون در اتاق‌هایشان کز کرده و در درون خود به‌دنبال جواب هزاران سؤال با خود کلنجار می‌رفتند. دلسا تکیه به دیوار گوشۀ تختش زانو در بغل، نشسته و همچنان به آلبومش خیره بود. گاهی نفس‌های عمیقی از سر افسوس می‌کشید. چشمان خسته‌اش را نیمه‌باز در اتاق گرداند و باز به آلبوم خیره شد. اتاق مایک درست بالای سر اتاق او بود. فاصله‌اش تا او به اندازۀ یک سقف بود و بس. گاهی در توهماتش حس می‌کرد حتی صدای نفس‌های او را می‌شنود. بالای این سقف مردی محزون روی کف اتاق نشسته و به زمین خیره بود. او نیز زانوی غم بغل داشت و فکر گذشته لحظه‌ای رهایش نمی‌کرد. صدای دلسا در گوشش تکرار می‌شد: «تو کشتیش مایک!»

اوضاع بدتر از آن چیزی بود که او فکرش را می‌کرد. این یک شیب نبود بلکه به معنای واقعی یک سقوط و برملاشدن همۀ حقایق بود. این زخمی سطحی که با صبر بهبود یابد نبود، بلکه زخم عمیقی بود که شفای آن بسیار بعید به‌نظر می‌رسید.

مایک آهی کشید. سرش را بالا آورد و به دیوار تکیه داد. صدای دلسا که می‌گفت: همسرمه... مانند دشنه‌ای بر قلبش فرود می‌آمد. هر زمان آن کلمه در ذهنش تداعی می‌شد در وجودش حس نفرت وحشتناکی جوشیدن می‌گرفت. افکار شیطانی حتی لحظه‌ای رهایش نمی‌کردند. با غصه بغضش را فرو داد و با خودش گفت: «دیگه وجود تو مثل سم شده باید تموم شی!»

نگاهش را به زمین دوخت. هرگز تردیدی در تصمیمات مایک وجود نداشت. بارها و بارها حلقه‌ای را که می‌دانست متعلق به او نیست و صاحبش به دست او کشته شده، از انگشتش درآورد و باز به انگشتش انداخت. او همیشه قاطع تصمیم می‌گرفت و با سماجت آن را انجام می‌داد، اما از شب پیش تا آن لحظه بارها و بارها باربد را در گوشه و کنار اتاقش دیده بود. حتی برای لحظاتی که به خواب فرو می‌رفت او را می‌دید که با گلویی پاره زیر دستش در حال جان دادن است و سعی می‌کند چیزی به او بگوید. از دیدن آن چهرۀ غرق در خون و وحشت‌زده حتی جرأت نمی‌کرد پلک‌هایش را بر هم بگذارد.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۸۶٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۱۴ صفحه

حجم

۱۸۶٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۱۴ صفحه

قیمت:
۵۵,۰۰۰
تومان