
کتاب آسیب شناسی بهنجار بودن
معرفی کتاب آسیب شناسی بهنجار بودن
کتاب آسیبشناسی بهنجار بودن با عنوان انگلیسی The pathology of normalcy، اثری از اریک فروم است که با ترجمه پرویز شریفیدرآمدی و مریم ذوالفقاری در سال ۱۴۰۴ توسط انتشارات مروارید منتشر شده است. این کتاب در دستهی روانشناسی اجتماعی و فلسفهی انسانگرایانه قرار میگیرد و به بررسی مفهوم بهنجاری و سلامت روان در بستر جامعهی مدرن میپردازد. فروم، روانکاو و متفکر برجستهی قرن بیستم، در این کتاب با نگاهی انتقادی به ساختارهای اجتماعی و اقتصادی، به تحلیل ریشههای بیگانگی، بحران معنا و آسیبهای روانی ناشی از انطباق با هنجارهای رایج میپردازد. او با بهرهگیری از سخنرانیها و مقالات خود، پرسشهایی اساسی دربارهی ماهیت سلامت روان، نقش فرهنگ و اقتصاد بازار در شکلگیری شخصیت انسان و معنای واقعی شادکامی و امنیت مطرح میکند. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب آسیب شناسی بهنجار بودن اثر اریک فروم
کتاب آسیبشناسی بهنجار بودن نوشتهی اریک فروم، اثری است که در مرز میان روانشناسی، جامعهشناسی و فلسفه حرکت میکند. فروم در این کتاب، بهجای تمرکز صرف بر اختلالات روانی فردی، به بررسی این موضوع میپردازد که چگونه هنجارهای پذیرفتهشدهی اجتماعی میتوانند خود منشأ آسیبهای روانی باشند. او باتکیهبر تجربیات و پژوهشهای خود، بهویژه در دهههای میانی قرن بیستم، ساختار جامعهی صنعتی و سرمایهداری را زیر ذرهبین قرار میدهد و نشان میدهد که بسیاری از رفتارهای بهظاهر سالم و پذیرفتهشده، در واقع نشانههایی از بیگانگی، افسردگی و بحران معنا هستند.
کتاب آسیبشناسی بهنجار بودن ساختاری چندبخشی دارد و بخش عمدهی آن بر پایهی سخنرانیهای اریک فروم در مدرسهی نوین تحقیقات اجتماعی نیویورک و سمینارهای مکزیک شکل گرفته است. در این سخنرانیها، او مفاهیمی مانند سلامت روان، بیگانگی، نقش دین و آیینهای جمعی، پرستش تولید و مصرف و بحران شادکامی را از منظر روانشناسی اجتماعی تحلیل میکند. فروم با رویکردی انتقادی، به این پرسش میپردازد که آیا انطباق با جامعهی مدرن الزاماً به معنای سلامت روان است یا میتواند خود نوعی آسیب باشد. او همچنین به نقش فرهنگ، اقتصاد و ساختارهای قدرت در شکلدهی به شخصیت و نیازهای روانی انسان اشاره کرده است.
خلاصه کتاب آسیب شناسی بهنجار بودن
کتاب آسیبشناسی بهنجار بودن با طرح این پرسش آغاز میشود که سلامت روان در جامعهی معاصر چه معنایی دارد و آیا معیارهای آماری و اجتماعی برای سنجش سلامت روان کافی هستند یا خیر. فروم دو رویکرد را در این زمینه بررسی میکند: رویکرد آماری که سلامت را با انطباق با اکثریت جامعه یکی میداند و رویکرد تحلیلی که به کیفیت تجربهی زیسته و ارتباط فرد با واقعیت توجه دارد. او با مثالهایی از جوامع مختلف، نشان میدهد که حتی در جوامعی با رفاه اقتصادی و امنیت اجتماعی بالا، نرخ بالای اختلالات روانی، خودکشی و بیگانگی وجود دارد. فروم در ادامه، به بررسی مفهوم چهارچوب مرجع و نیاز انسان به هدفی پرستشگرانه میپردازد و توضیح میدهد که چگونه خلأ دینی و معنایی در فرهنگ مدرن، زمینهساز پیدایش آیینها و ارزشهای جدیدی مانند پرستش تولید و مصرف شده است. او معتقد است که جامعهی مدرن با تأکید بر تولید، مصرف و امنیتْ انسان را از تجربهی اصیل زندگی و اشتیاقِ زیستن دور میکند و بهجای آن، نوعی افسردگی و بیاحساسی را گسترش میدهد.
در بخش دیگری از کتاب، فروم به مفهوم بیگانگی میپردازد و آن را بهعنوان مشکل اصلی سلامت روان در جامعهی مدرن معرفی میکند. او بیگانگی را جدایی فرد از خود، دیگران و طبیعت میداند و ریشهی آن را در ساختارهای اقتصادی و فرهنگی جستوجو میکند. فروم همچنین به نقش کار، شادکامی، امنیت و آیینهای جمعی در شکلدهی به تجربهی روانی انسان اشاره میکند و نشان میدهد که چگونه این مفاهیم در جامعهی مدرن دچار دگرگونی و تهیشدگی شدهاند. در نهایت، کتاب با دعوت به بازاندیشی در ارزشها و بازگشت به علم انسانگرایانه، بر ضرورت ایجاد چهارچوبهای معنایی و ارتباط اصیل با واقعیت تأکید میکند.
چرا باید کتاب آسیب شناسی بهنجار بودن را بخوانیم؟
کتاب آسیبشناسی بهنجار بودن اثری است که با نگاهی موشکافانه، مرز میان سلامت و بیماری روانی را در جامعهی مدرن به چالش میکشد. این کتاب با تحلیل دقیق ساختارهای اجتماعی و اقتصادی، نشان میدهد که بسیاری از رفتارهای پذیرفتهشده و بهظاهر سالم میتوانند نشانههایی از بحران معنا، بیگانگی و افسردگی باشند. فروم با زبانی روشن و مثالهای ملموس، مفاهیمی مانند شادکامی، امنیت، کار و مصرف را از نو تعریف میکند و خواننده را به بازاندیشی در ارزشها و هنجارهای رایج دعوت میکند. مطالعهی این کتاب فرصتی است برای آشنایی با دیدگاههای انتقادی به فرهنگ معاصر و شناخت ریشههای روانی مشکلاتی که در زندگی روزمره تجربه میشوند. همچنین این اثر برای کسانی که بهدنبال فهم عمیقتری از رابطهی فرد و جامعه و نقش ساختارهای فرهنگی در شکلگیری هویت و سلامت روان هستند، منبعی ارزشمند است.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به علاقهمندان روانشناسی اجتماعی، جامعهشناسی، فلسفهی انسانگرایانه و کسانی که دغدغهی بحران معنا، بیگانگی یا افسردگی در زندگی مدرن را دارند، پیشنهاد میشود. همچنین برای دانشجویان و پژوهشگران حوزههای علوم انسانی و افرادی که به نقد فرهنگ مصرفگرا و ساختارهای اجتماعی علاقهمند هستند، مناسب است.
درباره اریک فروم
اریک فروم (Erich Seligmann Fromm) در ۲۳ مارس ۱۹۰۰ زاده شد. او روانکاو، جامعهشناس و روانشناس اجتماعیِ آلمانیتبارِ آمریکایی و از اندیشمندان برجستهی مکتب فرانکفورت بود. او از یهودیان آلمانی بود که پس از بهقدرترسیدن نازیها از آلمان گریخت و در ایالات متحده ساکن شد. فروم از بنیانگذاران مؤسسهی روانپزشکی، روانکاوی و روانشناسی ویلیام النسون وایت در نیویورک بود. او همچنین از چهرههای شناختهشدهی جریان سوسیالدموکرات و از مهمترین فیلسوفان مکتب اومانیستی به شمار میرفت.
فروم در آثارش کوشید پیوند میان روانشناسی و جامعه را روشن کند و بر این باور بود که با بهکارگیری اصول روانکاوی، میتوان راهی به درمان ناهنجاریها و بیماریهای فرهنگی انسان گشود. از دیدگاه او، این رویکرد میتواند انسان را بهسوی ساختن جامعهای معقول، انسانی و از نظر روانی متعادل رهنمون شود.
برخی از مهمترین و شناختهشدهترین آثار او عبارتاند از سرشت راستین انسان، هنر عشقورزیدن، گریز از آزادی، روانکاوی و دین، انسان برای خویشتن، پژوهشی در روانشناسی اخلاق، هنر بودن و انقلاب امید.
فروم در سال ۱۹۱۸ تحصیلات دانشگاهی خود را در دانشگاه فرانکفورت آغاز کرد و در رشتهی حقوق درس خواند. در تابستان ۱۹۱۹ به دانشگاه هایدلبرگ رفت و در آنجا جامعهشناسی را نزد آلفرد وبر (برادر ماکس وبر)، کارل یاسپرس و هاینریش ریکرت آموخت. او در سال ۱۹۲۲ دکترای جامعهشناسی خود را از دانشگاه هایدلبرگ دریافت کرد. در آن دوران، فروم به جنبش صهیونیستی پیوست و در انجمنهای دانشجویی یهودی و سازمانهای صهیونیستی فعالیت چشمگیری داشت، اما چندی بعد از صهیونیسم فاصله گرفت، زیرا آن را در تضاد با آرمان جهانگرایانه و اومانیستی خود میدید.
در میانهی دههی ۱۹۲۰، فروم آموزش روانکاوی را در آسایشگاه روانتحلیلی فریدا رایشمن در هایدلبرگ آغاز کرد. فروم از سال ۱۹۲۷ فعالیت مستقل خود را در زمینهی روانکاوی آغاز کرد و در سال ۱۹۳۰ به مؤسسهی پژوهشهای اجتماعی فرانکفورت پیوست و آموزش تخصصی روانکاویاش را تکمیل کرد.
پس از قدرتگرفتن نازیها، ابتدا به ژنو رفت و سپس در سال ۱۹۳۴ به نیویورک مهاجرت کرد و در دانشگاه کلمبیا به کار پرداخت. او به همراه کارن هورنای و هری استک سالیوان، از چهرههای برجستهی مکتب نوفرویدی در روانکاوی به شمار میرفت. او تا پایان عمر همزمان با تدریس، به فعالیت در رواندرمانی و نگارش آثار علمی ادامه داد.
از نخستین اثر مهمش، گریز از آزادی (۱۹۴۱) که در بریتانیا با عنوان هراس از آزادی منتشر شد، نوشتههایش به همان اندازه که ریشه در فلسفه و روانشناسی داشت، حاوی نقدهای اجتماعی و سیاسی نیز بود. این کتاب از آثار پایهای در شکلگیری روانشناسی سیاسی به شمار میرود. دومین کتاب مهمش، انسان برای خویشتن (۱۹۴۷)، ادامهی منطقی اندیشههای مطرحشده در گریز از آزادی بود و نظریهی فروم دربارهی منش انسان را صورتبندی میکرد. او در سال ۱۹۵۶ با انتشار کتاب هنر عشقورزیدن شهرت جهانی یافت؛ اثری که بهنوعی چکیدهی نظریاتش دربارهی ماهیت انسان بود و به بیش از ۲۰ زبان ترجمه شد.
هستهی فلسفهی اومانیستی فروم، تفسیر او از داستان آدم و حوا و راندهشدنشان از بهشت است. او باتکیهبر دانستههایش از تلمود، توضیح میدهد که گرچه شناخت نیک و بد در متون دینی فضیلت شمرده میشود، در روایت سنتی، آدم و حوا بهدلیل خوردن از درخت دانش گناهکار دانسته میشوند.
فروم در نقد نظم سیاسی مدرن و نظام سرمایهداری، به ساختارهای اجتماعی قرونوسطایی توجه نشان میدهد و در کتاب گریز از آزادی به جنبههای مثبتی از آن دوران اشاره میکند؛ از جمله نبود آزادی فردی به معنای مدرن، ولی در عوض، وجود نظم، جایگاه مشخص و پیوندهای اجتماعی پایدار. نقطهی اوج فلسفهی اجتماعی و سیاسی فروم در کتاب جامعهی سالم (۱۹۵۵) پدیدار شد. در این اثر، او از سوسیالیسم اومانیستی و دموکراتیک دفاع میکند.
فروم، باتکیهبر آثار اولیهی کارل مارکس، میکوشید معنای راستین آزادی را احیا کند؛ مفهومی که در مارکسیسم شوروی از میان رفته بود، اما هنوز در نوشتههای سوسیالیستهای آزادیخواه و نظریهپردازان لیبرال وجود داشت. فروم گونهی خاصی از سوسیالیسم را پیشنهاد میکرد که نه با سرمایهداری غربی همسو بود و نه با کمونیسم شوروی، چراکه هر دو را نظامهایی ازخودبیگانه و غیرانسانی میدانست.
فروم مدتی نیز در سیاست آمریکا فعال بود. او در میانهی دههی ۱۹۵۰ به حزب سوسیالیست آمریکا پیوست و کوشید در برابر فضای مککارتیستیِ حاکم بر سیاست ایالات متحده، دیدگاهی انتقادی و انسانی ارائه دهد. برجستهترین فعالیت سیاسی او، بهعنوان یکی از بنیانگذاران سازمان SANE، در جنبش جهانی صلح بود. او با مسابقهی تسلیحات هستهای و دخالت نظامی آمریکا در جنگ ویتنام مخالفت کرد.
فروم در سال ۱۹۷۹ به پاس فعالیتهای فکری و انسانیاش، جایزهی نلی زاکس (Nelly Sachs Prize) را دریافت کرد.
او در ۱۸ مارس ۱۹۸۰ درگذشت.
بخشی از کتاب آسیب شناسی بهنجار بودن
«نخستین اصل جهان مدرن غرب این است که فرد باید از گروهی بیرون آید که به شیوهای ازپیشمعینشده به آن تعلق دارد و در آن زیست میکند و با آن انطباق دارد، او در مقام یک فرد ظاهر میشود و دیگر عضوی از جامعهای ایستا نیست، مانند جامعۀ ارباب و رعیتی قرون میانه که برای سالها چنین بود. این گزاره، همان چیزی است که ما به معنایی آن را فردگرایی یا آزادی انسان مدرن مینامیم و در مقابل موقعیت ثابت و منفعلانۀ قرون میانه قرار میگیرد که در آن انسان در درجۀ اول عضوی از گروهی بود که بهسبب ماهیت اصلی این ساختار هرگز از آن خارج نمیشد. انسان مدرن از قیدوبند پیوندها و ساختارهای بدوی خارج شده، اما ـ من این اما را به همۀ این نکاتی که اکنون میخواهم بیان کنم میافزایم ـ او از آزادیای که تاکنون بهدست آورده، بیم دارد. او دیگر عضوی از یک گروه پیکرواره نیست اما بهگونهای دیگر همچنان به جامعه، قراردادها، افکار عمومی و انواع گروهبندیها پایبند است زیرا نمیداند با این آزادی بهدستآمده چه کند. او نمیتواند تحمل کند که تنها و رها از پیوندهای قبلی که جایگاه وی در جامعۀ معین در آن تعریف میشد، قرار بگیرد.»
حجم
۱۸۰٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۲۰۵ صفحه
حجم
۱۸۰٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۲۰۵ صفحه