دانلود و خرید کتاب عالیجنابان مفلس هاکوپ بارونیان ترجمه آندرانیک خچومیان
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب عالیجنابان مفلس اثر هاکوپ بارونیان

کتاب عالیجنابان مفلس

دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۵از ۴ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب عالیجنابان مفلس

«عالی‌جنابان مفلس» رمانی از هاکوپ بارونیان، طنزنویس برجسته‌ ارمنی است که ۱۹ نوامبر ۱۸۴۳ در ارمنستان غربی و در شهر آدریانوپول به دنیا آمد. بارونیان با نگاهی موشکافانه به جامعه‌ی خویش نگریسته و پلشتی‌های آن را با زبان گزنده‌ی طنز به تصویر کشیده است. او از برجسته‌ترین طنزنویسان ارمنی است. نمایش‌نامه‌های بارونیان، از جمله دندان‌پزشک شرقی، بارها و بارها بر صحنه رفته است و هنوز هم تماشاچی خود را دارد. داستان عالی‌جنابان مفلس، که با نام گدایان بزرگوار نیز ترجمه شده است، بارها در تماشاخانه‌های گوناگون ارمنستان به نمایش‌نامه تبدیل و اجرا شده است و هنوز هم می‌شود. بارونیان چنان در ارمنستان محبوب است که تماشاخانه‌ی تئاتر کمدی موزیکال دولتی ایروان به نام هاکوپ بارونیان نام‌گذاری شده است. او در ۲۷ مه ۱۸۹۱ درگذشت. بخشی از رمان را می‌خوانید: در ۳۱ سپتامبر، می‌بخشید، باید می‌گفتم سی‌ام؛ چون سپتامبر فقط سی روز دارد. بله، در سی‌ام سپتامبر سال هزاروهشتصدوهفتادو... یادم نیست چند، مرد چاق میان‌سالی، که تازه از کشتی بخار ترابوزان پیاده شده و خود را در بالاپوش بلند و گل و گشادی پوشانده بود، روی اسکله گالاتیا ایستاده و سرگرم برداشتن چمدان‌هایش از قایقی بود. می‌بینید چقدر ساده شروع کردم؟ برای جالب شدن داستانم و چندصد نسخه فروش بیشترِ آن نگفتم که همان روز بادی تند می‌وزید، بارانی سیل‌آسا می‌بارید، جمعیتی انبوه با کنجکاوی به سوی میدان گالاتیا می‌دوید، پاسبان‌ها دختری را بازداشت کرده بودند و... این‌ها حرف‌هایی است که رمان‌نویس‌ها همیشه داستان‌شان را با آن شروع می‌کنند. من هم می‌توانستم همه‌ی این‌ها را بگویم، ولی نگفتم؛ چون آن روز نه باد بود، نه باران، نه جمعیتی انبوه و نه دختری بازداشت‌شده. این مسافر یک جفت چشم درشت و سیاه، یک جفت ابروی کلفت سیاه و بلند، یک جفت گوش بزرگ و یک جفت دماغ... نه، نه، یک دماغ داشت، که البته می‌توانست کار دو دماغ را انجام بدهد، بزرگی آن مرا به اشتباه انداخت. چنان نگاهی داشت که اگر آقای ه. واردوویان او را می‌دید، با چشم‌هایش از این مرد می‌پرسید: «ماهی چقدر می‌خوای تا در نمایش من نقش ابله رو بازی کنی؟»

نظرات کاربران

Nasim
۱۳۹۶/۰۷/۲۷

کتاب خیلی خوبی هست،طنز به کار رفته در کتاب بسیار خوب و هوشمندانه هست و در خلالش حقایق اجتماعی هم بازگو میشه.ترجمه بسیار روان و عالی هست

🌻حبّه انگور🌻
۱۳۹۷/۰۳/۰۸

ابتدای کتاب جذاب تر بود اما هرچه که جلوتر برویم داستان تکراری تر میشه جوری که شما کاملا می فهمید الان میخواهد چه اتفاقی بیفتد از طرفی مکالمه های طولانی و خسته کننده بین شخصیت های داستان حوصله من رو

- بیشتر
mozhim
۱۳۹۶/۰۷/۳۰

کتاب سبک و روانیه، و داستان جالبی داره که به زبان طنز نوشته شده و خیلی راحت ما میتونیم مشابه شخصیت های کتاب رو در دنیای واقعی ببینیم .

بریده‌هایی از کتاب
مشاهده همه (۱)
جایی که آدم‌هایی که آشپزی خوانده‌اند، نقد ادبی می‌کنند یا کسانی که کمی هندسه بلد هستند ولی براساس حرکت ستاره‌ها سخنرانی می‌کنند یا کسانی که دو تا غاز و چهار تا گاو بزرگ کرده‌اند، مسائل آموزشی و تربیتی را مطرح می‌کنند یا کسانی که با داشتن یک فرزند، چنان داد سخن سر می‌دهند که انگار اولین فرد در دنیا هستند که بچه خلق کرده‌اند و درنهایت سر مسائلی حرف می‌زنند که کاملاً با آن بیگانه هستند
ادریس

حجم

۶۲٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۴۴ صفحه

حجم

۶۲٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۴۴ صفحه

قیمت:
۲۷,۷۰۰
تومان