
کتاب شاه لیر استپ ها
معرفی کتاب شاه لیر استپ ها
کتاب شاهلیر استپ ها با عنوان اصلی Степной_король_Лир نوشتهٔ ایوان سرگییویچ تورگنیف و ترجمهٔ یلدا بیدختی توسط نشر برج منتشر شده است. ایت کتاب اثری از ادبیات کلاسیک روسیه و دربردارندهٔ داستانی بلند با الهام از نمایشنامهٔ «شاه لیر» نوشتهٔ شکسپیر است که در بستر فرهنگی روسیه روایت میشود و شخصیتهای آن با ویژگیهای ملی روسی بازآفرینی شدهاند. تورگنیف، بهعنوان یکی از برجستهترین نویسندگان قرن نوزدهم روسیه شناخته میشود و در این اثر به بررسی روابط انسانی، قدرت، وفاداری و فروپاشی خانواده میپردازد. نسخهٔ الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب شاه لیر استپ ها
کتاب شاهلیر استپها از ایوان سرگییِویچ تورگنیف، داستانی بلند است که در قالب روایتی اولشخص و با نگاهی به ساختار نمایشنامهای، به زندگی و سرنوشت یک زمیندار روسی به نام «مارتین پیتروویچ خارلوف» میپردازد. این کتاب در سال ۱۸۷۰ نوشته شده و از نظر ساختار، ترکیبی از روایت داستانی و بازتابهای اجتماعی است. تورگنیف با الهام از نمایشنامهٔ «شاه لیر» شکسپیر، شخصیتها و موقعیتهایی را خلق کرده که همزمان ریشه در ادبیات جهان و فرهنگ روسیه دارند. روایت کتاب شاهلیر استپها از زبان یکی از شاهدان ماجرا بیان میشود و فضای روستا، روابط خانوادگی، مناسبات طبقاتی و دغدغههای اخلاقی و روانی شخصیتها را به تصویر میکشد. کتاب شاهلیر استپها بازتابی از جامعهٔ روسیهٔ قرن نوزدهم است و با پرداختن به موضوعاتی چون قدرت، میراث، وفاداری و خیانت، به دغدغههای انسانی و جهانی نیز میپردازد. ساختار کتاب شاهلیر استپها بهگونهای است که با توصیفهای دقیق و شخصیتپردازیهای عمیق، خواننده را به دل ماجراهای خانوادگی و اجتماعی میبرد و در عین حال، ارجاعات ادبی و فرهنگی متعددی را در خود جای داده است.
خلاصه داستان شاه لیر استپ ها
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!
داستان کتاب شاهلیر استپها با جمعشدن چند دوست در شبی زمستانی آغاز میشود که دربارهٔ شخصیتهای شکسپیر گفتوگو میکنند. یکی از آنها، راوی داستان، نقل ماجرای آشناییاش با مردی به نام «مارتین پیتروویچ خارلوف» را آغاز میکند؛ مردی غولآسا، مقتدر و در عین حال سادهدل که در روستایی روسی زندگی میکند. خارلوف، زمینداری است که گذشتهای پر از احترام و قدرت دارد و با دو دخترش، آنا و اولیمپیا، و دامادش سلیوتکین، زندگی میکند. او پس از خوابی هشداردهنده، تصمیم میگیرد اموال و داراییهایش را در زمان حیات خود میان دخترانش تقسیم کند و آیندهٔ آنها را تضمین کند. این تصمیم، که با حضور شاهدان و مقامات محلی بهصورت رسمی اجرا میشود، نقطهٔ عطفی در زندگی خارلوف و خانوادهاش است. در ادامه، روایت به روابط پیچیدهٔ اعضای خانواده، تضادهای پنهان، حسادتها و جاهطلبیهای داماد و دختران میپردازد. شخصیت خارلوف، با همهٔ قدرت و غرورش، بهتدریج با واقعیتهای تلخ اعتماد و وفاداری روبهرو میشود. داستان با توصیف دقیق فضای روستا، مناسبات اجتماعی و روانشناسی شخصیتها، به تدریج به سوی بحرانهای خانوادگی و اخلاقی پیش میرود. تورگنیف در این اثر، با الهام از «شاه لیر»، فروپاشی تدریجی اقتدار پدر و تغییر جایگاه او در خانواده را به تصویر میکشد، بیآنکه پایان داستان را بهطور کامل افشا کند.
چرا باید کتاب شاه لیر استپ ها را بخوانیم؟
کتاب شاهلیر استپها با بازآفرینی یکی از کهنترین سوژههای ادبیات جهان در بستر روسیهٔ قرن نوزدهم، تصویری تازه از قدرت، خانواده و فروپاشی اقتدار پدرانه ارائه میدهد. تورگنیف با شخصیتپردازیهای دقیق و فضاسازی منحصربهفرد، خواننده را به دل روابط انسانی و کشمکشهای اخلاقی میبرد. مطالعهٔ این اثر فرصتی است برای آشنایی با ادبیات کلاسیک روسیه و درک لایههای پنهان روابط خانوادگی و اجتماعی. همچنین، کتاب بهواسطهٔ ارجاعات ادبی و فرهنگیاش، برای علاقهمندان به تطبیق متون و بررسی تأثیر آثار کلاسیک بر یکدیگر جذابیت ویژهای دارد.
خواندن کتاب شاه لیر استپ ها را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ کتاب شاهلیر استپها برای علاقهمندان به ادبیات کلاسیک، دوستداران آثار روسی، پژوهشگران ادبیات تطبیقی و کسانی که به موضوعات خانواده، قدرت و روابط انسانی علاقه دارند، مناسب است. این کتاب برای کسانی که دغدغهٔ شناخت ساختارهای اجتماعی و روانشناسی شخصیتها را دارند نیز پیشنهاد میشود.
ایوان سرگی یویچ تورگنیف
ایوان سرگئییویچ تورگنیف، رماننویس، شاعر و نمایشنامهنویس مشهور روس، در سال ۱۸۱۸ در خانوادهای اشرافی به دنیا آمد. او اولین کسی بود که ادبیات روسیه را به دنیای غرب معرفی کرد و آثارش تصویری واقعی و همدلانه از زندگی دهقانان روس و همچنین نگاهی دقیق به جامعهٔ روشنفکر زمان خود ارائه میدهد. تورگنیف در جوانی به دانشگاه مسکو و سپس به دانشگاه سنپترزبورگ رفت. او سپس برای تحصیل فلسفه و زبانهای باستانی به برلین سفر کرد و تحت تأثیر افکار غربی قرار گرفت. این موضوع باعث شد که تا پایان عمر، با دیدگاههای غربی به مسائل نگاه کند.
پس از بازگشت به روسیه، به نویسندگی روی آورد. اولین اثر منثور او، مجموعه داستان «خاطرات یک شکارچی»، انتقادی تند از وضعیت دهقانان روس بود که خشم مقامات تزاری را برانگیخت. او بعدها به خاطر مقالهای در تمجید از گوگول به زندان افتاد و تبعید شد. در همین دوره بود که برخی از آثار مهم خود مانند «آشیانه اشراف» و «پدران و پسران» را نوشت.
او مدتی در فرانسه زندگی کرد و با نویسندگان بزرگی همچون فلوبر آشنا شد و در شناساندن ادبیات روسیه به اروپاییان نقش مهمی داشت. تورگنیف سالهای زیادی از عمر خود را در غرب اروپا گذراند، زیرا هم حکومت تزاری را سرکوبگر میدید و هم با دیدگاههای انقلابی رادیکال در میان روشنفکران روس مخالف بود. از دیگر آثار مهم او میتوان به «رودین»، «در شرف وقوع»، «دود»، و «زمین دست نخورده» اشاره کرد. تورگنیف در سال ۱۸۸۳ در ۶۵سالگی در فرانسه درگذشت.
بخشی از کتاب شاه لیر استپ ها
«من تمام دوران کودکی و نوجوانیام را تا پانزدهسالگی در روستا گذراندم، در ملکواملاکِ مادرم که از زمینداران ثروتمند شهرستانی بود. میتوانم بگویم از آن روزگار بسیار دور کسی که بیشترین تأثیر را بر ذهنم گذاشته و یادش در مغزم حک شده مارتین پیتروویچ خارلوف است. او همسایه و دوست خانوادگی بود. البته گفتن ندارد که خاطرهٔ چنین کسی بهسختی ممکن است از یاد آدم برود. بعدها هم دیگر موجودی شبیه خارلوف در عمرم ندیدم. آدمی با قدوهیکل بسیار درشت را تصور بفرمایید که با آن هیکل غولآسایش یکوری مینشست. هیچ نشانهای از وجود عضوی بهنام گردن در بدنش دیده نمیشد. سرش بسیار بزرگ بود و یک خرمن موی آشفتهٔ جوگندمی، که به زردی میزد، روی آن در هوا موج برمیداشت. خط رویش مویش تقریباً درست از بالای ابروهای پرپشتش آغاز میشد. در میدانچهٔ پتوپهن صورت کبودش که انگار پوستش را کنده بودند بینیِ سرحال و پرآبلهاش قد کشیده و چشمان ریز آبیاش بیرون جسته بود. لبهای همیشه بازش هم کوچک اما کجومعوج، پر از ترک و درست بهرنگِ باقی صورتش کبود بود. صدایی که از این دهان بیرون میآمد، با آنکه زیر بود، طنینی بسیار قوی و پرصلابت داشت... صدایش آدم را به یاد غژغژ قیدوبندهای آهنی کالسکه میانداخت، البته وقتی در خیابانی پردستانداز براند. طوری هم حرف میزد انگار دارد در میانهٔ طوفان خطاب به کسی که آنطرف درهای وسیع ایستاده فریاد میکشد. از بس صورتش پهن بود، تشخیص حالات دقیقش دشوار مینمود... اصلاً با یک نگاه نمیشد کل صورتش را از نظر بگذرانی! با اینهمه، چهرهاش ناخوشایند نبود، حتی نوعی شکوه و زیبایی در آن یافت میشد، اما عجیب و غیرعادی به نظر میرسید. از دستانش برایتان بگویم که عین بالش بود! چه انگشتانی! چه پاهایی! یادم میآید که با ترسی آمیخته به احترام به آن پشت دوآرشینی و شانههایش که به سنگ آسیاب میمانْد نگاه میکردم. اما بیش از همه از گوشهایش در حیرت بودم! با آن خمیدگیها و برگشتگیهایشان درست به دو نانقندی دهاتیِ میماندند و گونههایش از دو سو آنها را بالا نگه میداشتند.»
حجم
۹۸٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه
حجم
۹۸٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه