کتاب آزادی و ضرورت در تفکر مارکس میلاد عمرانی + دانلود نمونه رایگان
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب آزادی و ضرورت در تفکر مارکس

کتاب آزادی و ضرورت در تفکر مارکس

انتشارات:نشر نی
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب آزادی و ضرورت در تفکر مارکس

کتاب آزادی و ضرورت در تفکر مارکس (بررسی نسبت آزادی و جبر در اندیشه مارکس) نوشتهٔ میلاد عمرانی و منتشرشده توسط نشر نی، اثری پژوهشی در حوزهٔ فلسفهٔ سیاسی و اجتماعی است که به بررسی مفاهیم بنیادین آزادی، ضرورت، جبر و تصادف در اندیشهٔ مارکس می‌پردازد. نویسنده با رویکردی تحلیلی، سیر تطور این مفاهیم را از فلسفهٔ یونان باستان تا مارکسیسم غربی دنبال می‌کند و به تفسیرهای مختلف از ماتریالیسم تاریخی و نقش اراده و آگاهی انسانی در تاریخ می‌پردازد. نسخهٔ الکترونیکی این اثر را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب آزادی و ضرورت در تفکر مارکس

کتاب آزادی و ضرورت در تفکر مارکس به بررسی نسبت آزادی و ضرورت در اندیشهٔ مارکس می‌پردازد و ریشه‌های این مفاهیم را در سنت فلسفی غرب، به‌ویژه در آرای دموکریت و اپیکور، پی می‌گیرد. نویسنده ابتدا با مرور تاریخچهٔ بحث ضرورت و تصادف در فلسفه، تفاوت میان ضرورت علّی و ضرورت منطقی را توضیح می‌دهد و سپس به سراغ تفسیر مارکس از این مفاهیم می‌رود. کتاب آزادی و ضرورت در تفکر مارکس حاصل پژوهشی دانشگاهی است که با تمرکز بر رسالهٔ دکتری مارکس و آثار کلیدی او، سیر تحول اندیشهٔ مارکس دربارهٔ آزادی، جبر، تصادف و نقش آگاهی انسانی را دنبال می‌کند. کتاب علاوه بر تحلیل آثار مارکس، به سنت مارکسیسم غربی و متفکرانی چون گرامشی، لوکاچ، مارکوزه و آلتوسر نیز می‌پردازد و دیدگاه‌های آنان را دربارهٔ آزادی و ضرورت در بستر تاریخ و جامعه بررسی می‌کند. دورهٔ مورد بحث کتاب آزادی و ضرورت در تفکر مارکس، از فلسفهٔ یونان باستان تا نظریه‌های معاصر مارکسیستی را دربرمی‌گیرد و تلاش دارد تصویری روشن از چالش‌های نظری پیرامون جبر و اختیار در اندیشهٔ مارکس ارائه دهد. این متن، حاصل تلاش نویسنده در قالب رساله‌ٔ دکتری او در رشتهٔ فلسفهٔ عصر جدید در دانشگاه اصفهان است.

مارکس، با طرح ماتریالیسم تاریخی، راهی نو برای فهم جامعه و تاریخ بشری گشود. او این آموزه را در مقابل ماتریالیسم مکانیکی رایج در علوم طبیعی می‌دانست که در آن، جبر مکانیکی بر پدیده‌ها حاکم است. به باور مارکس، تاریخ بشری ساخته دست انسان‌هاست و نه صرفاً نتیجه‌ای از قوانین جبری طبیعی؛ اگرچه انسان‌ها در روابط تولیدی‌ای قرار می‌گیرند که مستقل از اراده آن‌هاست، اما آگاهی و اراده انسانی نقشی اساسی در پیشبرد تاریخ و تحول آن ایفا می‌کند. این نگاه، تفسیرهای جبرگرایانه از اندیشه مارکس را به چالش می‌کشد و بر اهمیت عاملیت انسانی تأکید دارد.

مارکس در آثار اولیهٔ خود، به ویژه رساله دکتری‌اش، به بحث آزادی و ضرورت می‌پردازد. او با مقایسه دموکریت و اپیکور، به نظریه اپیکور درباره انحراف اتم از مسیر مستقیم اشاره می‌کند که راهی برای گریز از جبرگرایی دموکریتی و تبیین تصادف و آزادی انسان باز می‌کند. بعدها، در دست‌نوشته‌های ۱۸۴۴، مارکس نشان می‌دهد که چگونه در نظام سرمایه‌داری، مالکیت خصوصی و تقسیم کار، انسان را به ازخودبیگانگی سوق می‌دهد. این ازخودبیگانگی باعث می‌شود که فرد از محصول کار، فعالیت و درنهایت از خویشتن بیگانه شود و آزادی‌اش را از دست بدهد. او بر این باور بود که با لغو مالکیت خصوصی و حرکت به سوی سوسیالیسم، ازخودبیگانگی رفع و آزادی انسان بازگردانده می‌شود.

مفهوم فتیشیسم کالا در آثار متأخر مارکس، بُعد دیگری از سلب آزادی در سرمایه‌داری را نمایان می‌سازد. فتیشیسم به معنای ظاهر شدن محصولات ذهنی و عملی انسان به صورت نیرویی مستقل و طبیعی است. مارکس استدلال می‌کند که ارزش کالا نه یک ویژگی ذاتی و طبیعی، بلکه محصول روابط اجتماعی و مبادله در جهان سرمایه‌داری است. اما این ارزش، همچون یک خصیصه ذاتی کالا نمودار می‌شود و در نتیجه، کالاها خودگردان به نظر می‌رسند و بر انسان‌ها سلطه می‌یابند. این پدیده، روابط انسانی را تحت‌تأثیر روابط کالایی قرار می‌دهد و انسان را برده جهان کالاها می‌سازد. مارکس معتقد بود که تنها با برچیده شدن سرمایه‌داری و مناسبات فتیشیستی آن، رهایی انسان از این بردگی امکان‌پذیر خواهد شد.

خلاصه کتاب آزادی و ضرورت در تفکر مارکس

کتاب آزادی و ضرورت در تفکر مارکس با بررسی دقیق مفاهیم ضرورت، تصادف و آزادی، ابتدا به تحلیل دو سنت فلسفی دموکریت و اپیکور می‌پردازد و تفاوت نگاه آن‌ها به جبر و تصادف را از منظر مارکس بازخوانی می‌کند. نویسنده نشان می‌دهد که مارکس چگونه از سنت جبرگرایانهٔ دموکریت فاصله می‌گیرد و با الهام از اپیکور، امکان نقش‌آفرینی آگاهی و ارادهٔ انسانی را در تاریخ برجسته می‌سازد. در ادامه، آموزهٔ ماتریالیسم تاریخی مارکس به‌عنوان نظریه‌ای دربارهٔ حرکت تاریخ و جامعه بررسی می‌شود؛ جایی که بحث بر سر این است که آیا تاریخ انسانی تابع ضرورتی مکانیکی و جبری است یا جایی برای تصادف و انتخاب انسانی باقی می‌ماند. کتاب دو تفسیر جبرگرایانه و غیرجبرگرایانه از ماتریالیسم تاریخی را شرح می‌دهد و نقش نیروهای مولد، مناسبات تولید و عوامل روبنایی (سیاست، فرهنگ، آگاهی) را در تحولات تاریخی تحلیل می‌کند. نویسنده با بررسی آثار مارکس و انگلس، نشان می‌دهد که مارکس در عین پذیرش قانونمندی‌های اقتصادی، برای اراده و آگاهی انسانی نیز نقش قائل است و تاریخ را محصول برایند نیروهای اقتصادی، سیاسی و اراده‌های فردی می‌داند. در بخش‌های پایانی، مفاهیم ازخودبیگانگی و بتوارگی در نظام سرمایه‌داری و نسبت آن‌ها با آزادی و ضرورت بررسی می‌شود؛ جایی که مارکس نشان می‌دهد چگونه مناسبات سرمایه‌داری آزادی انسان را محدود و او را به نیرویی بیگانه با کار و محصول خود بدل می‌کند. کتاب آزادی و ضرورت در تفکر مارکس با تحلیل دیالکتیکی میان ضرورت و آزادی، تصویری چندلایه از اندیشهٔ مارکس دربارهٔ جبر، اختیار و امکان رهایی ترسیم می‌کند.

چرا باید کتاب آزادی و ضرورت در تفکر مارکس را خواند؟

این کتاب برای کسانی که به دنبال فهم عمیق‌تر نسبت آزادی و جبر در اندیشهٔ مارکس هستند، اثری راهگشا است. نویسنده مفاهیم بنیادین فلسفهٔ مارکسیستی را در بستر تاریخی و نظری آن‌ها می‌کاود و با مقایسهٔ سنت‌های فلسفی مختلف، امکان‌های تفسیر متفاوت از ماتریالیسم تاریخی را پیش می‌کشد. اثر حاضر به‌ویژه برای علاقه‌مندان به فلسفهٔ سیاسی، جامعه‌شناسی تاریخی و نظریهٔ انتقادی، فرصتی برای بازاندیشی دربارهٔ نقش اراده، آگاهی و ساختارهای اجتماعی در تحولات تاریخی فراهم می‌کند.

خواندن کتاب آزادی و ضرورت در تفکر مارکس را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

این کتاب برای دانشجویان و پژوهشگران فلسفه، علوم اجتماعی، علوم سیاسی و علاقه‌مندان به اندیشهٔ مارکس و مارکسیسم غربی مناسب است. همچنین برای کسانی که دغدغهٔ فهم نسبت جبر و اختیار، نقش آگاهی و ساختار در تاریخ، یا نقد سرمایه‌داری را دارند، مطالعهٔ این اثر می‌تواند مفید باشد.

بخشی از کتاب آزادی و ضرورت در تفکر مارکس

«موجودِ نوعی بودنِ انسان مستلزم درکِ کلیّت زندگی به مثابه ابژۀ آگاهی و عمل است. وقتی انسان بتواند به کلیّت زندگی‌اش فکر کند، قادر خواهد بود ارادۀ خویش را در برساختن زندگی خود به کار بندد، یعنی انسان می‌تواند زندگی‌اش را آگاهانه و آزادانه (مطابق دلخواه خودش) سامان دهد. درکِ ماهیت یا سرشت انسان به مثابه موجودِ نوعی متضمن درک انسان به مثابه موجودی آگاه و آزاد است. گویی آگاهی و آزادی از مقوماتِ ماهیت انسان است. به عبارت دیگر، به‌زعم مارکس، انسان به طور بالقوه موجودی است که درگیر فرایند تولید و بازتولید حیات فردی و جمعی خویش به نحو آگاهانه و آزادانه است. گفتیم بالقوه از آن جهت که، برای مثال، در جهان سرمایه‌داری موانعی در مسیر تولید و بازتولید حیات فردی و جمعی به طور آزادانه وجود دارد. چالش و مشکل اصلی مارکس با همین موانع است. به یک تعبیر، هدف کل نظام فکری و عملی وی غلبه بر این موانع برای نیل به آزادی برای تمامی انسان‌هاست.

مارکس برای توضیح این‌که انسان موجودی نوعی است دست به مقایسۀ انسان با حیوان نیز می‌زند. «حیوان بلاواسطه با فعالیت حیاتی‌اش یکی است. حیوان از فعالیتش متمایز نیست... اما انسان فعالیت حیاتی‌اش را به ابژۀ آگاهی و ارادۀ خود مبدل می‌سازد. انسان فعالیتِ حیاتیِ آگاهانه دارد» (ibid: ۲۷۶). پس انسان می‌تواند بین خود و زندگی یا فعالیت حیاتی‌اش فاصله ایجاد کند. همین فاصله‌گذاری به او امکان می‌دهد از بیرون به زندگی خود نظر افکند و آن را به دلخواه خویش بسازد. مارکس می‌گوید: «انسان نه‌تنها می‌تواند مطابق استانداردهای نوع خویش دست به تولید بزند، بلکه می‌تواند روش سایر انواع را تقلید کند» (ibid: ۲۷۷). همچنین به تعبیر مارکس: «انسان می‌تواند مطابق قوانین زیبایی تولید کند» (ibid: ۲۷۷). خلاصه، انسان از آن جهت با حیوان متمایز است که می‌تواند طرح و نقشه‌های مختلفی را برای تولید و بازتولید حیات فردی و جمعی خویش به کار بندد. در حالی که حیوان همواره یک جور خانه می‌سازد و از طرح و نقشه‌های جدید استفاده نمی‌کند.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۶۰٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۴

تعداد صفحه‌ها

۱۶۳ صفحه

حجم

۱۶۰٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۴

تعداد صفحه‌ها

۱۶۳ صفحه

قیمت:
۱۶۰,۰۰۰
۱۲۸,۰۰۰
۲۰%
تومان