کتاب عشق و جنون
معرفی کتاب عشق و جنون
کتاب عشق و جنون نوشته کامیار برمک، داستان پر فراز و نشیب زندگی سرگرد بهمنش و همسرش سیمین را نوشته است.
انتشارات قصه باران از سال ۱۳۸۰ با هدف معرفی و انتشار آثار ادبی پا به عرصه گذاشته است. این انتشارات با گروه مشاوره و نظارت دقیق سعی دارد آثاری جذاب را منتشر کند و در اختیار خواننده بگذارد. کتاب طبقهی متروک یکی از این آثار است.
خواندن کتاب عشق و جنون را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب عشق و جنون
آشنایی من و زیبا برمی گرده به روز اول دانشگاه، همون لحظهی اول که دیدمش، غرق شدم تو چشماش، دو تا چشم سیاه داشت که هر مردی رو میتونست بدبخت کنه، ذره ذره خودمو بهمش نزدیک کردم، به خاطر دینم زیاد تو چشم بودم، همهی بچهها با من ارتباط خوبی داشتن به جز یوسف ملکی ارتباط خوبی با هم نداریم، کلا ارتباطش با همه ضعیفه ولی با من به نظر میرسه خصومت داره، وقتی این حس بیشتر شد که زیبا خواستگاریش رو رد کرد. داشتم از زیبا براتون میگفتم آقا، واقعاً اسمش برازندش بود، زیبا، جسور بود و امیدوار، آرزوش بود هنرپیشه بشه و تو فیلمای تقوایی و کیمیایی بازی کنه ولی نشد، من زیاد مقابلش طاقت نیاوردم، یک هفته بعد از آشناییمون رفتم و رک و راست هر چی تو دلم میگذشت بهش گفتم، ما یاد گرفتیم هر حسی که داریم نسبت به هر کسی، بدون دروغ بهش بگیم. روز به روز ارتباط ما با هم بهتر شد و واقعاً عاشق همدیگه شدیم هر روز بعد از دانشگاه، کل طهرون رو گز میکردیم ولی گذر زمان و خستگی حس نمیکردیم، انگار خدا ما دو تا رو برای هم آفریده بود، کلی حرف برای هم داشتیم، ولی یه مشکل بزرگ سد راهمون بود، دینمون، ازدواج ما با هم ممنوعه آقا، زیبا نمیتونست خانوادش رو رها کنه و با من بیاد آمریکا تا اونجا ازدواج کنیم، خانوادش اصرار داشتن زیبا رو به عقد پسرعموش دربیارن.
بهمنش حرف دانل رو قطع کرد و گفت: تو میدونستی زیبا حامله بوده؟
دانل جا خورد، صورتش قرمز شد، سفیدی صورتش حالا جایش را به قرمزی داده بود، ادامه داد: بله آقا، اون بچه حاصل عشق من و زیبا بود، شاید اون بچه میتونست خانوادهامون رو مجبور کنه که با ازدواج ما موافقت کنن.
حجم
۵۷۷٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۱۶ صفحه
حجم
۵۷۷٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۱۶ صفحه