
کتاب زمستان در مادرید
معرفی کتاب زمستان در مادرید
کتاب زمستان در مادرید با عنوان اصلی winter in madrid نوشتهٔ کریستوفر جان سنسوم و ترجمهٔ علی صنعوی توسط نشر نیماژ منتشر شده است. زمستان در مادرید یک رمان تاریخی به قلم نویسندهٔ پرفروش بریتانیایی، سی. جی. سنسوم، خالق مجموعهٔ معروف «Shardlake» است. این کتاب شما را به سال ۱۹۴۰ و اسپانیای پس از جنگ داخلی میبرد. در این دوران، مادرید ویران شده و مردم در فقر و گرسنگی به سر میبرند، در حالی که آلمان نازی به پیشروی بیامان خود در اروپا ادامه میدهد. داستان در بحبوحهٔ تصمیمگیری «ژنرال فرانکو»، حاکم اسپانیا، برای حفظ بیطرفی یا ورود به جنگ جهانی دوم، روایت میشود. این رمان تصویری زنده و دلهرهآور از اسپانیای دوران جنگ ارائه میدهد و داستانی صمیمی و متقاعدکننده از تاریخ در حال گشودن و تأثیر انتخابهای دشوار را روایت میکند. نسخهٔ الکترونیکی این کتاب را میتوانید از طاقچه خریدد و دانلود کنید.
درباره کتاب زمستان در مادرید
کتاب زمستان در مادرید یک رمان چندوجهی است که از ترکیب ژانرهای مختلف بهره میبرد. بخشی از آن هیجانانگیز و جاسوسی است و یادآور آثار «جان لوکاره»، و بخشی دیگر یک رمان بر بستر حقایق تاریخی و اجتماعی با فضایی ضدجنگ، مشابه نوشتههای «هاینریش بُل» است. همچنین، رگههایی از رمانس و ادبیات کلاسیک بریتانیا و نیز پیوندی با ادبیات اگزیستانسیالیستی فرانسه (مانند آثار ژان پل سارتر با شخصیتهای خاکستریاش) در آن دیده میشود. این رمان برای مخاطبان ایرانی میتواند یادآور سریالهای محبوبی چون «ارتش سری» و «بوژست« و همچنین رمان «مرد سوم» گراهام گرین باشد که همگی به فروپاشی اخلاقی در جامعهای تحت تأثیر جنگ، فقر و فساد میپردازند. نویسنده با مهارت یک مورخ و داستانپرداز، توانسته تمامی این ابعاد را در داستانی جذاب با پایانی خاص به هم بیامیزد تا هم خوانندهٔ علاقهمند به هیجان و تعلیق را راضی کند و هم کسی که به دنبال عمق و مفاهیم است.
مقدمهٔ مترجم کتاب زمستان در مادرید به قلم علی صنعوی، به چگونگی کشف این رمان توسط او میپردازد؛ رمانی که در اوج علاقهٔ مترجم به جنگ داخلی اسپانیا و آثار مرتبط با آن، به او معرفی میشود. مترجم پیوندی عمیق بین این رمان و چهارگانهٔ «گورستان کتابهای فراموششده» اثر «کارلوس روئیث ثافون» میبیند، با این تفاوت که سنسوم صریحتر به مسائل تاریخی میپردازد. کتاب زمستان در مادرید اثری چندوجهی است که ژانرهای جاسوسی، تاریخی، عاشقانه و اگزیستانسیالیستی را در هم میآمیزد و تصویری واقعگرایانه از جامعهای درگیر جنگ، فقر و فساد ارائه میدهد. سنسوم، با تخصص در تاریخ، با ظرافت و دقت، وقایع تاریخی را در داستانی جذاب بازتاب میدهد. این رمان به نقد فرهنگ استعماری بریتانیا از طریق مدارس شبانهروزی و بحران هویتی شخصیتهای اصلی میپردازد. همچنین، به وضعیت سیاسی و اجتماعی اسپانیا و اروپا در اواخر دههٔ ۱۹۳۰ و نقش مخرب بیتفاوتی قدرتهای دموکراتیک در بحبوحهٔ جنگ اشاره میکند. نقش سربازان آرمانگرای بریگاد بینالملل نیز به تصویر کشیده شده و فداکاریهای آنها ستوده میشود.
بیش از ۷۵ سال از پایان جنگ داخلی اسپانیا میگذرد، اما این موضوع همچنان بحثبرانگیز است. اوایل قرن بیستم، الیگارشی سلطنتی اسپانیا با مقاومت فزایندهای از سوی اصلاحطلبان جمهوریخواه، جداییطلبان و طبقات کارگر مواجه شد. این دوره منجر به قطبیسازی بیسابقهای در جامعه شد. در سال ۱۹۳۱، پادشاه آلفونسو سیزدهم کنارهگیری کرد و جمهوری دوم اسپانیا تأسیس شد. پس از چند دولت ناموفق، در سال ۱۹۳۶ ائتلافی از احزاب چپ رادیکال به قدرت رسید و طبقه کارگر شروع به کنترل امور و تصرف املاک کرد.
در همان سال ۱۹۳۶، شورش نظامیان به فرماندهی ژنرال فرانکو آغاز شد، اما در ابتدا شکست خورد. با این حال، هیتلر و موسولینی به سرعت به فرانکو کمک کردند تا نیروهایش را از مراکش به اسپانیا منتقل کند. در مقابل، دولت انگلستان به فرانسه فشار آورد تا از کمک به جمهوری اسپانیا خودداری کند و این امر باعث شد جمهوری به اتحاد جماهیر شوروی وابسته شود. افسانهٔ فرانکو مبنی بر جلوگیری از کودتای کمونیستی نادرست است، زیرا حزب کمونیست اسپانیا پیش از شورش بسیار کوچک بود و قدرتگرفتن آنها نتیجه مستقیم فشار بریتانیا بر فرانسه بود. جنگ داخلی سه سال به طول انجامید و اسپانیا را ویران کرد. پس از پیروزی فرانکو در آوریل ۱۹۳۹، هیچ آشتیای در کار نبود و کشتارها و پاکسازیها ادامه یافت. دهه ۱۹۴۰ نیز برای بسیاری از اسپانیاییها کابوسی بود، زیرا خشکسالی و سیاستهای خودکفایی فرانکو، کشور را با مشکلات جدی مواجه کرد. رژیم فرانکو از دو گروه فاشیستهای فالانژ و سلطنتطلبهای محافظهکار تشکیل شده بود. فرانکو با مهارت سیاسی خود، بین این دو گروه تعادل برقرار کرد و نزدیک به چهل سال در قدرت ماند. در سالهای ۱۹۳۹ و ۱۹۴۰، فرانکو بر سر پیوستن به جنگ جهانی دوم در کنار هیتلر تردید داشت. او خواهان امپراتوری آفریقایی بود، اما سلطنتطلبها بیطرفی را ترجیح میدادند. فرانکو که از قدرت نیروی دریایی بریتانیا آگاه بود، تنها زمانی به جنگ میپیوست که بریتانیا شکست خورده باشد. در اکتبر ۱۹۴۰، دیدار او با هیتلر در اوندای بینتیجه ماند، زیرا هیتلر نمیتوانست کمکهای لازم را برای اسپانیا در صورت محاصره دریایی بریتانیا فراهم کند. وینستون چرچیل برای دور نگهداشتن فرانکو از جنگ، سر ساموئل هور را به عنوان سفیر ویژه به اسپانیا فرستاد. هور، با وجود مخالفت فرانکو و نخستوزیرش، با سلطنتطلبها ارتباط برقرار کرد و اطلاعات مهمی به دست آورد. او با فعالیتهای مخفیانه محدود به جمعآوری اطلاعات و رد حمایت از نیروهای چپگرای زیرزمینی، بذر سیاست پس از جنگ متفقین مبنی بر روی کار ماندن رژیم فرانکو را کاشت. هرچند که در اواخر مأموریتش، هور خود به مخالف سرسخت فرانکو تبدیل شد، اما چرچیل که فرانکو را سدی در برابر کمونیسم میدید، بر حفظ او در قدرت اصرار داشت. نویسنده تأکید میکند که تصویر او از اسپانیای سال ۱۹۴۰ و نقش کلیسای کاتولیک در آن دوران، اگرچه تلخ است، اما بر اساس گزارشهای معاصر و حقایق تاریخی بنا شده است. اردوگاههای اسیران و همدستی کلیسا با رژیم خشن فرانکو واقعیتهایی بودند. تصورات فرانکو در سال ۱۹۷۵ با او درگذشتند و اسپانیاییها به سرعت دموکراسی را پذیرفتند. گذشته فرانکو در «پیمان فراموشی» نانوشتهای به فراموشی سپرده شد. اکنون که نسل دههٔ ۱۹۴۰ گذشته است، مورخان اسپانیایی در حال آشکارسازی داستانهای هولناک از دوران فرانکو و یادآوری رنج مردم عادی هستند. نویسنده اذعان میکند که برای طرح داستانی خود، تغییرات کوچکی در تاریخها و رویدادهای خاص ایجاد کرده است.
خلاصه کتاب زمستان در مادرید
داستان در سال ۱۹۴۰ در مادریدِ پس از جنگ داخلی اسپانیا آغاز میشود. «هری برت»، یک کهنهسرباز آسیبدیده از دانکرک که اکنون جاسوس سرویس مخفی بریتانیا شده است، وارد این شهر نامطمئن میشود. مأموریت او جلب اعتماد دوست قدیمی مدرسهاش، «سندی فورسایت»، یک تاجر مرموز مادریدی، است. هری در این راه خود را درگیر بازی خطرناکی میبیند و با خاطرات گذشتهاش دست و پنجه نرم میکند. در همین حال، باربارا کلر، دوستدختر سندی و پرستار سابق صلیب سرخ، نیز مأموریت پنهانی برای خود دارد: یافتن معشوق سابقش، «برنی پایپر»، یک کمونیست پرشور عضو بریگادهای بینالمللی که در میدانهای جنگ خونین خاراما ناپدید شده است. رمان به موازات این سه شخصیت، وضعیت اسفناک اسپانیا، دغدغههای ژنرال فرانکو برای ورود به جنگ جهانی دوم و نقش بریتانیا در این دوران پرآشوب را به تصویر میکشد.
چرا باید کتاب زمستان در مادرید را بخوانیم؟
خواندن کتاب زمستان در مادرید را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
علاقهمندان به رمانهای تاریخی، بهویژه کسانی که به وقایع تاریخی، به خصوص جنگهای جهانی و داخلی علاقه دارند، از این کتاب لذت خواهند برد. این رمان میتواند برای کسانی که به ادبیات اجتماعی و سیاسی علاقه دارند جذاب باشد؛ چراکه نویسنده در آن به عمق مسائل اجتماعی و سیاسی زمان خود میپردازد.
درباره کریستوفر جان سنسوم
بخشی از کتاب زمستان در مادرید
«زندانیها در صفوفی نامرتب به درون کلبهٔ مختص کلیسا وارد شدند، شادمان از اینکه دستِکم در آنجا از گرمای بخاریهای هیزمسوز بهرهمند میشوند. آنها روی صندلیهای چوبی سخت نشستند و همانطور که در جای خود جابهجا میشدند و صدای سرفههایشان در فضا میپیچید دو نفر از نگهبانان با زور و خشونت دستگاه پروژکتور قدیمی را به جایگاه همیشگی آوردند. پردهٔ نمایش بر دیوار نصب شده و آراندا با آن اونیفورم بدون نقص اتوشدهاش مقابل آن ایستاده بود و همچنان که با بیقراری به سربازان در حال جایگذاری پروژکتور نگاه میکرد چوبدست سوارکاری خود را در دستش میچرخاند.
بِرنی چمباتمهزده در پالتوی خود همانجا نشست و شانههای خود را مالید. حالا نُهمین روز از ماه دسامبر بود؛ پنج روز مانده تا موعد فرار. او در آن حال مراقب بود که مبادا به آگوستین که در کنار در ورودی ایستاده بود نگاهی بیندازد.
با حرکت سر مسئول پروژکتور و اعلام تأیید از جانب او، آراندا، لبخندبرلب، قدمی پیش گذاشت و گفت: «بسیاری از شما سربازان خارجی که در این جمع حاضر هستید مشتاقید که از جهان خارج از این اردوگاه اخباری به دست آورید. گروه خبری اسپانیای نوین ما حالا مفتخر است که فیلمی دربارهٔ وقایع اروپا ارائه دهد.» و درحالیکه با چوبدست خود بهسمت پردهٔ نمایش اشاره میکرد گفت: «من به شما... پیروزی آلمان رو تقدیم میکنم.»
بِرنی با خودش فکر کرد: «این مرد واقعاً یک هنرپیشهاس. همهٔ کارهایی که انجام میده، از این نمایشها گرفته تا شکنجهکردن زندانیها، همگی فقط گواه بر این موضوعه که این مَرد در مرکز یک صحنهٔ نمایش قرار گرفته.» او تلاش میکرد که توجه نگاه آراندا را به سوی خود جلب نکند، درست همانطور که از زمان سرپیچیکردن از خبرچینی برای او همین کار را انجام داده بود.
فیلم با تصاویر خبری رژهٔ نیروهای نظامی آلمان در خیابانهای ورشو آغاز شد، با صحنههای پیشروی تانکهای آلمانی و درهمشکستن موانع در مناطق روستایی فرانسه و سپس تصویر هیتلر در حال بازدید از پاریس و نگاهکردن به منظرهٔ آن ادامه پیدا کرد. بِرنی هیچیک از این تصاویر را پیشازاین ندیده بود؛ ابعاد آنچه که رخ داده بود وحشتبرانگیز بود. سپس تصویر بمباران و منظرهٔ لندن غرق در دود و آتش بر پرده ظاهر شد.»
حجم
۸۸۶٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۷۱۰ صفحه
حجم
۸۸۶٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۷۱۰ صفحه