کتاب جک ریچر (کتاب چهارم؛ آخرین مهمان)
معرفی کتاب جک ریچر (کتاب چهارم؛ آخرین مهمان)
کتاب جک ریچر (کتاب چهارم؛ آخرین مهمان) نوشتهٔ لی چایلد و ترجمهٔ محمدعباس آبادی و ویراستهٔ گودرز پایکوب است. انتشارات کتابسرای تندیس این کتاب را منتشر کرده است. این کتاب چهارمین جلد از مجموعهٔ «جک ریچر» است.
درباره کتاب جک ریچر (کتاب چهارم؛ آخرین مهمان)
لی چایلد بیش از ۲۰ عنوان کتاب از مجموعه داستانهای «جک ریچر» نوشته است. «قتلگاه»، «تا پای مرگ، قلاب»، «آخرین مهمان»، «اکو در آتش»، «سوءقصد»، «وسوسهٔ انتقام»، «دشمن»، «یک شلیک»، «راه سخت»، «بدشانسی و دردسر»، «غریبهای در شهر»، «دوازده نشانه»، »«۶۱ ساعت، «لانهٔ زنبور»، «رابطه» و «تحت تعقیب» عناوین برخی از این کتابها هستند که در قالب مجموعه چاپ شدهاند. جک ریچر تکاوری تنها، خطرناک و خستگیناپذیر است که قبلاً در ارتش خدمت میکرد. رمانهای این مجموعه به ماجراجوییهای هیجانانگیز این شخصیت در آمریکا و کشورهای دیگر میپردازد. کتاب جک ریچر (کتاب چهارم؛ آخرین مهمان) در سال ۲۰۰۰ در انگلستان منتشر شد. در ایالات متحده این کتاب تحتعنوان «Running Blind» منتشر شد. راوی این کتاب دومشخص و سومشخص است. در رمان «آخرین مهمان»، زنان قربانی یک قاتل باهوش هستند که هیچ اثری از شواهد، زخمهای کشنده، نشانههایی از درگیری و یا سرنخی از خود به جا نمیگذارد. این قاتل باهوش جنایتهای خود را کامل و بینقص انجام میدهد. تنها نقطهٔ مشترک همهٔ قربانیان او این است که تمامی زنانْ جک ریچر را میشناختند. جک ریچر افسر بازنشستهٔ پلیس است که باید برای دستگیرکردن این قاتل سریالی سرعتعمل بالایی داشته باشد.
خواندن کتاب جک ریچر (کتاب چهارم؛ آخرین مهمان) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران داستانهای ماجراجویانه و اکشن پیشنهاد میکنیم.
درباره لی چایلد
«جیم گرانت» با نام مستعار لی چایلد، نویسندهای بریتانیایی است که در ۱۹ اکتبر ۱۹۵۴ در کاونتری به دنیا آمد. او به تحصیل در رشتهٔ حقوق در شفیلد پرداخت و پس از آن، ۱۸ سال در تلویزیون منچستر کار کرد تا در ۴۰سالگی، بهعلت تعدیل نیرو از کار اخراج شد. در چنین مقطعی از زندگی که افراد خود را غرق در بحران مییابند، او از فرصت به دستآمده استفاده کرد و ازآنجاکه همیشه به خواندن آثار ادبی علاقهمند بود، مقداری مداد و کاغذ خرید و پس از چندی، اولین رمان از مجموعه داستانهای «جک ریچر» را با نام «قتلگاه» منتشر کرد. قتلگاه علاوه بر دریافت جایزهٔ آنتونی برای بهترین رمان اول، با استقبال کمنظیر مخاطبان ادبیات جنایی مواجه شد و بدینترتیب، قسمتهای بعدی این مجموعه نیز یکی پس از دیگری به بازار نشر آمد و هر کدام موفقیتی بیش از پیش برای لی چایلد به ارمغان آورد. در سال ۲۰۱۲ فیلمی با بازی تام کروز بر اساس کتاب نهم این مجموعه ساخته شد. او پس از توفیق رمان اولش در ایالات متحده، در سال ۱۹۹۸ به این کشور مهاجرت کرد و در سال ۲۰۰۹ بهعنوان رئیس انجمن جنایینویسان آمریکا انتخاب شد.
بخشی از کتاب جک ریچر (کتاب چهارم؛ آخرین مهمان)
«ریچر شانههایش را بالا انداخت. «خیلی با بیمیلی انجام شده بود، نه؟ خیلی سرسری بود. به نظرم این ثابت میکنه که طرف خودش رو پشت یه ظاهری مخفی کرده. ثابت میکنه که داره تظاهر میکنه. طوری که انگار من دارم به پروندهها نگاه میکنم و به خودم میگم پس خشونتش کجاست؟ خشمش کجاست؟ و همزمان طرف برمیگرده و کارایی رو که تا حالا انجام داده دوباره مرور میکنه. با خودش میگه خدای من، من که هیچ خشمی از خودم نشون نمیدم، بنابراین توی بعدی سعی میکنه یه کم خشم نشون بده، ولی خشم زیادی احساس نمیکنه، پس چیز زیادی نشون نمیده.»
هارپر سر تکان داد. «طبق حرف استیولی، حتی اونقدری هم نبوده که از درد خودش رو عقب بکشه.»
ریچر گفت: «تقریباً به معنای واقعی بدون خونریزی بوده. مثل یه کار فنی، که البته همین هم بوده، چون کل این جریان یه کار فنیه، یه انگیزهٔ محکم و عملی، که پشت نقاب یه روانی مخفی شده.»
«کاری کرده خودش این کار رو با خودش بکنه.»
«فکر کنم.»
«ولی چرا باید همچین کاری بکنه؟»
«نگران اثر انگشت بوده؟ نگران لو دادن اینکه چپدسته یا راستدست؟ میخواسته کنترلش رو نشون بده؟»
«به نظرت این کنترلِ خیلی زیادی نیست؟ ولی توضیح میده که چرا اینقدر با بیمیلی بوده. نمیخواسته به خودش آسیب جدی بزنه.»
ریچر با صدایی خوابآلود گفت: «آره فکر کنم.»
«ولی چرا آلیسون؟ چرا تا چهارمی صبر کرده؟»
«حتماً به خاطر اینکه مدام به دنبال کماله. همچین آدمی مدام در حال فکر کردن و بهتر شدنه.»
«حالا این یعنی آلیسون یه جورایی خاص بوده؟ از بقیه مهمتر بوده؟»
ریچر شانههایش را بالا انداخت. «اینو دیگه باید کارشناسا بگن. اگه اینطور فکر میکردن، میگفتن.»
«شاید طرف اون رو از بقیه بهتر میشناخته. رابطهٔ کاری نزدیکتری با اون داشته.»
«شاید. ولی وارد قلمروی اونا نشو. واقعبین باش. تو یه مأمور معمولی و سادهای، یادته؟»
هارپر سر تکان داد. «و انگیزهٔ معمولی و ساده پوله.»
ریچر گفت: «باید همین باشه. همیشه یا عشقه یا پول. نمیتونه عشق باشه، چون عشق آدم رو دیوونه میکنه، این یارو دیوونه نیست.»
هواپیما پیچید و در بالای باند محکم ترمز گرفت. لحظهای ایستاد و بعد به جلو جهید و سرعت گرفت و به سنگینی از روی زمین بلند شد. نور چراغهای دی. سی با سرعت از کنار پنجره میگذشت.
هارپر در میان سر و صدای بلند شدن هواپیما پرسید: «چرا فاصلهٔ زمانی رو تغییر داد؟»
ریچر شانههایش را بالا انداخت. «شاید فقط دلش خواسته.» »
حجم
۴۹۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۵۴۳ صفحه
حجم
۴۹۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۵۴۳ صفحه
نظرات کاربران
اول از طاقچه ممنونم که این کتاب رو اضافه کرد. درباره این کتاب همینقدر بگم که تا تموم نشه، زمین نمیزارید (یا از طاقچه خارج نمیشید) پ ن :اگه طاقچه کتاب ماه آبی روهم اضافه کنه، عالی میشه.