کتاب قتل راجر اکروید

کتاب قتل راجر اکروید نوشته‌ی آگاتا کریستی با ترجمه‌ی سعید سیمرغ، یکی از آثار شاخص در ژانر رمان‌های پلیسی و جنایی است که نشر گویا آن را منتشر کرده است. این کتاب با روایتی پرکشش و شخصیت‌پردازی دقیق، داستانی معمایی را در فضای یک دهکده‌ی انگلیسی روایت می‌کند و به‌واسطه‌ی پیچیدگی‌های داستانی و پرداختن به روابط میان شخصیت‌ها، جایگاه ویژه‌ای در میان آثار پلیسی به‌دست آورده است. نسخه‌ی الکترونیکی این اثر را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب قتل راجر اکروید

کتاب قتل راجر اکروید با قلم آگاتا کریستی، داستانی معمایی را در دهکده‌ی کینگز ابوت روایت می‌کند؛ جایی که شایعه‌پراکنی و کنجکاوی‌های اهالی، بستر رخدادهای پیچیده‌ای را فراهم کرده است. روایت از زبان دکتر شپرد، پزشک دهکده، پیش می‌رود و او نه‌تنها شاهد بلکه درگیر ماجراهای مرموزی می‌شود که با مرگ خانم فرارز آغاز و با قتل راجر اکروید به اوج می‌رسد. ساختار کتاب بر پایه‌ی معرفی شخصیت‌های متعدد و روابط درهم‌تنیده‌ی آن‌ها شکل گرفته است؛ از خانواده‌ی اکروید و پیتون گرفته تا خدمتکاران و همسایگان کنجکاو. ورود کارآگاه معروف، هرکول پوآرو، به‌عنوان همسایه‌ی جدید، فضای داستان را به‌سمت کشف حقیقت و رمزگشایی از معماهای قتل سوق می‌دهد. کریستی با استفاده از جزئیات دقیق و دیالوگ‌های پرمعنا، فضایی می‌سازد که خواننده را به‌تدریج وارد لایه‌های پنهان زندگی شخصیت‌ها و رازهای دهکده می‌کند. این کتاب نه‌تنها یک معمای جنایی، بلکه تصویری از جامعه‌ی کوچک و روابط انسانی در بستر یک بحران است.

خلاصه داستان قتل راجر اکروید

هشدار: این پاراگراف بخش‌هایی از داستان را فاش می‌کند! داستان قتل راجر اکروید با مرگ مشکوک خانم فرارز، بیوه‌ای ثروتمند، آغاز می‌شود؛ مرگی که شایعات زیادی درباره‌ی آن در دهکده‌ی کینگز ابوت به‌راه می‌افتد. دکتر شپرد، راوی داستان، درگیر گمانه‌زنی‌های خواهرش کارولین و دیگر اهالی دهکده درباره‌ی علت مرگ خانم فرارز می‌شود. کمی بعد، راجر اکروید، مردی بانفوذ و ثروتمند، از دکتر دعوت می‌کند تا برای شام به خانه‌اش برود. در این دیدار، اکروید راز بزرگی را فاش می‌کند: خانم فرارز پیش از مرگش اعتراف کرده که شوهرش را مسموم کرده و مدتی تحت اخاذی قرار داشته است. اکروید نامه‌ای از خانم فرارز دریافت می‌کند که قرار است نام اخاذ را فاش کند، اما پیش از آنکه نامه را کامل بخواند، به قتل می‌رسد. دکتر شپرد و دیگران با صحنه‌ای روبه‌رو می‌شوند که در آن اکروید در اتاقش کشته شده و در قفل است. ورود هرکول پوآرو، کارآگاه بازنشسته‌ی بلژیکی، به داستان، روند تحقیقات را تغییر می‌دهد. او با بررسی دقیق شواهد، بازجویی از اعضای خانواده و خدمتکاران، و تحلیل رفتارها، تلاش می‌کند پرده از راز قتل بردارد. در این میان، هر یک از شخصیت‌ها انگیزه‌ها و رازهای پنهانی دارند و فضای داستان با سوءظن، دروغ و افشاگری‌های تدریجی پیش می‌رود تا حقیقت اصلی آشکار شود.

چرا باید کتاب قتل راجر اکروید را بخوانیم؟

کتاب قتل راجر اکروید با فضاسازی دقیق و شخصیت‌پردازی چندلایه، تجربه‌ای متفاوت از رمان‌های معمایی ارائه می‌دهد. روایت داستان از زاویه‌ی دید یک پزشک محلی، به خواننده امکان می‌دهد تا هم‌زمان با پیشرفت داستان، به جزئیات روابط و ذهنیت شخصیت‌ها نزدیک شود. حضور هرکول پوآرو و روش منحصربه‌فرد او در حل معما، جذابیت ویژه‌ای به روند کشف حقیقت می‌بخشد. این کتاب نه‌تنها برای علاقه‌مندان به داستان‌های جنایی، بلکه برای کسانی که به تحلیل روان‌شناختی شخصیت‌ها و روابط انسانی علاقه دارند، اثری خواندنی است. همچنین، پیچیدگی روایت و غافلگیری‌های داستانی، مخاطب را تا پایان درگیر نگه می‌دارد.

خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

خواندن این کتاب به علاقه‌مندان رمان‌های معمایی و جنایی، دوستداران آثار آگاتا کریستی، کسانی که به داستان‌های پررمزوراز و شخصیت‌محور علاقه دارند، و افرادی که به تحلیل روابط اجتماعی و روان‌شناسی شخصیت‌ها جذب می‌شوند، پیشنهاد می‌شود.

بخشی از کتاب قتل راجر اکروید

«وقتی دوباره به خانه رسیدم، چند دقیقه‌ای از ۹ گذشته بود. در ورودی را با کلیدم گشودم و چند لحظه در سرسرای ورودی معطل کردم تا کلاهم و اورکت سبکی را که معلوم شده بود به همراه داشتنش احتیاط عاقلانه‌ای در برابر سوز یک صبح پاییزی است آویزان کنم. حقیقتش را بگویم، خیلی ناراحت و نگران بودم. نمی‌خواهم وانمود کنم که در آن لحظه رویدادهای چند هفتهٔ آینده را پیش‌بینی نمی‌کردم. هیچ‌گاه چنین کاری نمی‌کردم، ولی غریزه‌ام به من می‌گفت که زمان پرآشوبی در پیش است. از اتاق غذاخوری، سمت چپم، صدای ترق‌وتروق فنجان‌های چای و سرفه‌های کوتاه و خشک خواهرم کارولین به گوش می‌رسید. خواهرم صدا زد: «تویی جیمز؟» سؤال بی‌خودی بود، مگر چه کس دیگری می‌توانست باشد؟ حقیقتش را خواسته باشید، خواهرم کارولین دقیقاً دلیل همان تعلل چند لحظه‌ای بود. شعار خانوادگی مانگوس، آن‌طور که آقای کیپلینگ به ما می‌گوید، این است: «برو و کشف کن.» اگر کارولین می‌خواست نشانی برای خودش انتخاب کند، من حتماً پیشنهاد می‌کردم نشان مانگوس باشد. البته آدم می‌تواند بخش اول آن شعار را نادیده بگیرد. کارولین می‌تواند با خیال راحت در خانه بنشیند و خیلی چیزها را کشف کند. نمی‌دانم چطور از عهدهٔ این کار برمی‌آید، ولی همین است دیگر. شک برده‌ام که شاید خدمتکارها و دست‌فروش‌ها نیروهای اطلاعاتی او را تشکیل می‌دهند. وقتی از خانه بیرون می‌رود، نه برای گردآوری اطلاعات، بلکه برای پخش کردن آن است. در این کار هم تا حد شگفت‌انگیزی خبره است.»