
کتاب صحرا همه درد انتظار بود
معرفی کتاب صحرا همه درد انتظار بود
معرفی کتاب صحرا همه درد انتظار بود
کتاب الکترونیکی «صحرا همه درد انتظار بود» نوشتهٔ محمدهاشم اکبریانی و منتشرشده توسط نشر خزه، رمانی است که با نگاهی نمادین و طنزآمیز به مفاهیم انتظار، آرزو و هویت میپردازد. این اثر با بهرهگیری از شخصیتهایی غیرمتعارف و فضاهایی خیالی، داستان گروهی از موجودات و اشیاء را روایت میکند که هرکدام در سهدیواریای مرموز، چشمانتظار تحقق خواستهای از صحرای بیانتها هستند. نسخه الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب صحرا همه درد انتظار بود
«صحرا همه درد انتظار بود» در فضایی سورئال و نمادین روایت میشود و شخصیتهایی از جنس انسان، حیوان، اشیاء و حتی مفاهیم انتزاعی را گرد هم میآورد. داستان در سهدیواریای شکل میگیرد که ساکنانش هرکدام منتظر رسیدن چیزی یا کسی از صحرای بیپایان هستند. این رمان با زبانی طنزآمیز و گاه تلخ، به دغدغههایی چون امید، ناکامی، جستوجوی معنا و سرنوشت میپردازد. نویسنده با بهرهگیری از عناصر اسطورهای، فولکلور و فرهنگ عامه، جهانی خلق میکند که در آن مرز میان واقعیت و خیال، انسان و شیء، گذشته و آینده در هم میآمیزد. کتاب در سال ۱۴۰۴ منتشر شده و با توجه به فضای خاص و شخصیتهای عجیبش، تجربهای متفاوت از روایت داستانی ارائه میدهد.
خلاصه کتاب صحرا همه درد انتظار بود
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!داستان با ورود «نیست» به سهدیواریای در حاشیهٔ صحرایی بیانتها آغاز میشود؛ جایی که هرکس منتظر تحقق آرزویی است. «نیست» در جستوجوی «هست» است و به او گفتهاند که صحرا، هرچه را منتظرش باشی، به تو خواهد داد. بهتدریج شخصیتهای دیگری وارد سهدیواری میشوند: مرد چهارسر که بهدنبال دو سر دیگرش است، ایزد ورثرغنه که در جستوجوی تیر تیز خود است، فرهاد عاشق شیرین، سنگی که دنبال آرامش میگردد، کینه، سرنوشت، ستاره، سلول زندان، سیاستمدار، خر بیگوش و دم و حتی اشیایی چون توپ و قبر. هرکدام از این شخصیتها منتظر چیزی هستند که از صحرا بیاید و زندگیشان را کامل کند. روایت با ورود و خروج شخصیتها، کشمکشها، حسادتها و امیدها پیش میرود و هرکدام از ساکنان سهدیواری، داستان و انگیزهٔ خاص خود را دارند. در این میان، انتظار طولانی، ناکامی، حسادت و حتی خشونت، فضای سهدیواری را شکل میدهد. داستان با ورود «هست» و پیوستن او به «نیست» به نقطهٔ عطف میرسد و سرنوشت ساکنان سهدیواری، در مواجهه با تحقق یا عدم تحقق آرزوهایشان، به چالش کشیده میشود.
چرا باید کتاب صحرا همه درد انتظار بود را خواند؟
این رمان با ترکیب عناصر طنز، نمادپردازی و روایت چندلایه، تجربهای متفاوت از داستانگویی ارائه میدهد. شخصیتهای عجیب و متنوع، هرکدام بازتابی از دغدغهها و آرزوهای انسانی هستند و فضای سورئال کتاب، فرصتی برای تأمل دربارهٔ انتظار، امید، ناکامی و معنای زندگی فراهم میکند. خواندن این اثر، مخاطب را به سفری درونی میان واقعیت و خیال میبرد و او را با پرسشهایی دربارهٔ هویت، سرنوشت و آرزوها روبهرو میسازد.
خواندن کتاب صحرا همه درد انتظار بود را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای نمادین، سورئال و طنزآمیز مناسب است. کسانی که دغدغههایی چون جستوجوی معنا، هویت، انتظار و ناکامی دارند یا به روایتهای غیرمتعارف و شخصیتپردازیهای متفاوت علاقهمندند، از این اثر لذت خواهند برد.
فهرست کتاب صحرا همه درد انتظار بود
- فصل ۱: ورود «نیست» به سهدیواری و آغاز انتظار برای «هست»؛ معرفی فضای داستان و شخصیتهای اولیه.- فصل ۲: ورود شخصیتهای جدید مانند مرد چهارسر و ایزد ورثرغنه؛ شکلگیری روابط و کشمکشها.- فصل ۳: روایت داستانهای فرعی هر شخصیت و بیان انگیزهها و آرزوهایشان.- فصل ۴: ورود اشیاء و مفاهیم انتزاعی مانند توپ، قبر، سرنوشت، کینه و ستاره؛ گسترش فضای نمادین داستان.- فصل ۵: ماجراهای جادوگر، ورود خر و روایتهای طنزآمیز از زندگی و آرزوها.- فصل ۶: بحرانها و کشمکشهای میان شخصیتها؛ حسادت، ناکامی و تلاش برای تحقق آرزوها.- فصل ۷: ورود «هست» و نقطهٔ عطف داستان؛ مواجهه با تحقق یا عدم تحقق انتظارها.- فصل ۸ تا ۱۳: روایت ادامهٔ زندگی در سهدیواری، ورود و خروج شخصیتها، و تأمل دربارهٔ سرنوشت، امید و معنای زندگی.
بخشی از کتاب صحرا همه درد انتظار بود
«وقتی به اطراف دقت میکنم میبینم جهان بدون انتظار معنایی ندارد و هیچ و پوچ میشود. برای لحظهای چشمهای خود را ببندید و سعی کنید جهانی خالی از انتظار تصور کنید. خواهید دید که حتی تصور آن هم ناممکن است. بیشک هستی با انتظار زنده است: انتظار جوانه برای گرفتن نور و قد کشیدن، انتظار شادمانی برای نشستن در یک قلب. انتظار خیام برای یار و حال خوش، انتظار قاب خالی برای یک تصویر، انتظار تقویم برای گذر روزها، انتظار واژهها برای کلمهشدن؛ انتظار دست درازشدهٔ یک گدا برای گرفتن یک سکه، انتظار اشک برای جاریشدن، و... و انتظار «نیست» برای یافتن «هست».«نیست» نگاهی به جنگل اطرافش انداخت و بعد برای چندمین بار، لت دروازهای بزرگ را هل داد. دروازه، بدون آن که دیواری آنرا گرفتهباشد، کمی در خاک فرو رفتهبود تا ایستاده بماند. «نیست» یک ماه پشت در ماندهبود و تلاشش برای باز کردن آن شکست خوردهبود. اما آنبار دروازه، که یک درخت بزرگ هم بهراحتی از آن عبور میکرد با اندکفشاری از سوی «نیست» باز شد. «نیست» از در عبور کرد و پا به مکانی به اندازهٔ تقریبی پانزدهقدم در بیستقدم گذاشت. در حالی که از طرف جنگل، و در دو طرف دروازه، دیواری دیده نمیشد. اما در داخل، سه دیوار بلند، سه طرف آن مکان را احاطه کردهبود و در طرف چهارم، یعنی روبهروی دروازه، به جای دیوار صحرایی خشک در برابر بیننده قرار گرفتهبود که تا بینهایت میرفت. سقف، روی سه دیوار محکم شدهبود. آن مکان را بهجای «چهاردیواری» باید «سهدیواری» نامید!»
حجم
۷۴۳٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه
حجم
۷۴۳٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه