
کتاب کاوننت (کتاب چهارم، آپولیون)
معرفی کتاب کاوننت (کتاب چهارم، آپولیون)
کتاب الکترونیکی کاوننت (کتاب چهارم، آپولیون) نوشتهٔ جنیفر ال. آرمنتروت با ترجمهٔ فاطمه حامدیفر در انتشارات آذرباد چاپ شده است. این کتاب دربارهٔ تلاشهای الکس برای مقابله با سرنوشت و پیوندش با ست است.
درباره کتاب کاوننت (کتاب چهارم، آپولیون)
آپولیون، چهارمین کتاب از مجموعهٔ کاوننت، داستان الکساندرا "الکس" آندروس را ادامه میدهد؛ دختری نیمهخون که با چالشهای پیچیدهای در دنیای همجنسها و خدایان یونانی مواجه است. پس از بیداری، الکس با پیوندی ناگسستنی به ست، آپولیون دیگر، متصل شده است؛ پیوندی که او را در معرض خطر از دست دادن هویت و ارادهٔ خود قرار میدهد.
خدایان، در تلاش برای جلوگیری از تبدیل شدن ست به قاتل خدایان، هزاران نفر را کشته و شهرها را ویران کردهاند. آنها برای شکستن پیوند میان الکس و ست، از هیچ تلاشی فروگذار نمیکنند. در این میان، ایدن سنت دلفی، نگهبان و معشوق الکس، مصمم است او را نجات دهد؛ حتی اگر به معنای رویارویی با خدایان یا خود الکس باشد.
برای قطع ارتباط الکس و ست، نیاز به دانشی است که تنها فردی که قرنها پیش درگذشته، از آن آگاه بوده است. الکس و همراهانش باید از موانع دنیای زیرین عبور کرده، در میان میلیونها روح، آن فرد را بیابند و سپس به دنیای زندگان بازگردند؛ مأموریتی که به نظر غیرممکن میرسد.
در این سفر پرمخاطره، الکس با ترسهای عمیق خود مواجه میشود: از دست دادن هویت، تسلیم شدن در برابر قدرتهای تاریک و تبدیل شدن به قاتل خدایان. او باید تصمیم بگیرد که آیا میتواند ست را از این مسیر منحرف کند یا خود به همان چیزی تبدیل خواهد شد که از آن هراس دارد.
جنیفر ال. آرمنتروت در این کتاب، با ترکیب عناصر فانتزی، اسطورهشناسی و رمانتیک، داستانی پرکشش و هیجانانگیز را روایت میکند که خواننده را تا پایان با خود همراه میسازد.
کتاب کاوننت (کتاب چهارم، آپولیون) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای فانتزی، اسطورهشناسی یونانی و داستانهای عاشقانهٔ پرماجرا مناسب است.
بخشی از کتاب کاوننت (کتاب چهارم، آپولیون)
«خونم برای جنگیدن به جوشوخروش افتاده. عضلاتم برای درگیر شدن فریاد میکشند. افکارم توسط نوعی نیروی کهرباییرنگ، مهآلود شده و مرا گیج کرده. من آپولیون هستم. من کنترل هر چهار عنصر اصلی و عنصر پنجم و قدرتمندترین، یعنی آکاشا را در دست دارم. من نیروی خداکُش را تأمین میکنم. من تکخال او برای افزون کردن قدرتش هستم. من آغازم و او پایان؛ و با همدیگر، ما همهچیزیم.
بااینحال، تنها کاری که الان میتوانم انجام دهم این است که یک مسیر رفتوبرگشتی را مرتباً طی کنم. به قفس افتاده و به خاطر نشانههای حکشده روی سقف سیمانی و میلههای ساختهشده توسط یکی از خدایان، کاری از دستم برنمیآید.
«الکس.»
البته، تنها نیستم. اوه، نه. جهنم شخصی من یک میهمانی دونفره است. خُب، درواقع یک میهمانی سه نفره... یا گاهی هم چهارنفره. به زبان آوردنش سرگرمکنندهتر از اصل مطلب به نظر میرسد. صدا... صداهای زیادی توی سرم چرخ میزنند.
«چیزی یادت هست؟»
سرم را سمت راست خم و کشیده شدن عضلات و ترقتروق کردن استخوانهایم را حس کردم. سپس این حرکت را به سمت چپ هم تکرار کردم؛ انگشتانم را تکان دادم. انگشت کوچک، میانی، اشاره... چندین و چند بار پشت سرهم.
«الکس، میدونم که میتونی صدام رو بشنوی.» از روی شانه نگاهی به پشت سرم انداختم و با چیزی که دیدم، لبهایم با نفرت چین برداشت. من باید تکلیفم را درستوحسابی با این اصیلزاده روشن کنم. آن سمت میلهها، ایدن سنت دلفی ایستاده. او با نیرویی تسلیمناپذیر ازآنجا تکان نمیخورد؛ اما بدون محافظتهای هفایستوس و آپولو در بینمان، او فقط موجودیتی ناچیز محسوب میشود.»
حجم
۳۹۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۴۲۴ صفحه
حجم
۳۹۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۴۲۴ صفحه