
کتاب بیوه مردان سیاه (کتاب پنجم)
معرفی کتاب بیوه مردان سیاه (کتاب پنجم)
کتاب بیوه مردان سیاه (کتاب پنجم) با عنوان اصلی «Puzzles of the black widowers» نوشتهٔ آیزاک آسیموف و ترجمهٔ سعید سیمرغ است. انتشارات کتابسرای تندیس این کتاب را منتشر کرده است. اثر حاضر که در دستهٔ ادبیات داستانی قرار میگیرد، یک مجموعه داستان معاصر و آمریکایی است. این داستانها جزو مجموعهای هستند که در آن با جمعی به نام «مردان سیاه» و معماهایی مواجه میشویم که در باب آنها سخن میگویند. نسخهٔ الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب بیوه مردان سیاه (کتاب پنجم) اثر آیزاک آسیموف
کتاب «بیوهٔ مردان سیاه» (کتاب پنجم) که نخستینبار در سال ۱۹۹۰ میلادی توسط انتشارات «داوبلدی» در ایالات متحدهٔ آمریکا و در سال ۱۴۰۲ در ایران منتشر شد، جلد ۵ از مجموعهٔ «معماهای بیوهٔ مردان سیاه» و یک مجموعه داستان کوتاه، معمایی، معاصر و آمریکایی است. این کتاب ۱۲ داستان از «آیزاک آسیموف» را در بر گرفته است که بیشتر آنها از مجلات معمایی بازنشر شده و چندتایی پیش از این منتشر نشده است؛ همچنین مقدمهای عمومی و پسنوشتهایی از نویسنده پس از هر داستان درج شده است. هر داستان شامل دانستههای اعضای باشگاه دربارهٔ اطلاعات عمومی است. این مجموعه داستان معماهای حلشده توسط «مردان سیاه» را توصیف میکند و بر اساس یک باشگاه ادبی حل معما است که شخصیت اصلی به آن تعلق داشت و نام آن «عنکبوتهای درب تله» است. در مجموعهٔ «معماهای بیوهٔ مردان سیاه» با شش مرد حرفهای و پیشخدمتشان همراه میشوید. این شش نفر ماهی یک بار در رستوران «میلانو» جمع میشوند تا غذای خوبی بخورند و گپ خوبی بزنند، ولی این اواخر سرگرمی جدیدی هم برای نشستهایشان پیدا کردهاند. آنها شروع به حل معمای جنایتها و توطئهها با ابعادی ظاهراً ناممکن کردهاند. این شش نفر همراه با پیشخدمت همیشه وفادارشان، «هنری» و با ترکیبی از تواناییهای شرلوک هولمز و هرکول پوآرو، پروندههایی را به چالش میکشند. عنوان برخی از داستانهای این مجموعه عبارت است از «بیمانند جایی است که پیدایش میکنید»، «کیفدستی کهنه»، «پاکت نامه»، «غروب در آب» و «او کجاست؟»
خلاصه داستان بیوه مردان سیاه (کتاب پنجم)
خلاصهٔ سه داستان از مجموعهٔ حاضر را بخوانید.
داستان «مکان ساکت»: «مردان سیاه» در خانهای جمع شدهاند. شخصیت اصلی، «امانیوئل روبین» میزبان این جمع است. درحالیکه مردان در حال بحث و مجادله با یکدیگر هستند، میزبان بهشدت عصبی و نگران است. او درمورد مسائل مختلف نظرات خود را بیان میکند؛ از جمله جبر، حقوق امتیازنامهها و دیگر موضوعات علمی که موجب خشم و اعتراض اطرافیان میشود. در این میان «تئودور جارویک» که جوانی کمحرف و آرام است، درمورد ویراستاری که به روبین کمک کرده و مشکلات ناشی از آن صحبت میکند. مهمانان دیگر با یکدیگر گفتوگو کرده و به شوخیهایی با روبین میپردازند. یکی از مهمترین بخشهای داستان زمانی است که جارویک آهنگی را زیر لب میخواند و دیگران از او میخواهند آن را شفافسازی کند. این آهنگ در نهایت باعث ایجاد تنشهای بیشتری میان مهمانان و روبین میشود؛ تا اینکه جارویک بهطور غیرمستقیم اشاره میکند که این آهنگ به یادآوری چیزی از گذشتهٔ او و دلتنگیهایش مربوط میشود. در ادامه، جارویک داستانی از گذشتهاش را با مردان به اشتراک میگذارد که نشان میدهد یک فرد تنها است که در جستوجوی آرامش و سکوت در طبیعت است، اما هیچگاه نمیتواند به این سکوت مطلق دست یابد. او تجربیات خود را در تلاش برای یافتن مکانی ساکت و آرام شرح میدهد. اینگونه است که سخنان او بهتدریج به یک معمای ذهنی تبدیل میشود.
داستان «طلسم شانس»: این داستان در مورد گفتوگویی میان شخصیتهای مختلف در یک ضیافت است که در آن «آلبرت سیلورشتاین» از کسبوکار خود میگوید. او مالک زنجیرهای از فروشگاههای نوظهور است که به فروش کالاهایی همچون طلسمهای خوششانسی، شبدر چهار برگ و نعل اسبهای آلومینیومی میپردازد. این شخصیت توضیح میدهد که هدفش از این شغل ایجاد حس امنیت در مردم است. او معتقد است که این احساس واقعی است؛ هرچند مبنای علمی ندارد. «ماریو گونزالو» و «ترامبول» با انتقاد از این نوع تجارت، آن را نوعی کلاهبرداری و سوءاستفاده از مردم میدانند، اما سیلورشتاین پاسخ میدهد که آنچه میفروشد احساس امنیت است و این برای کاهش ترسهای بیمورد مردم مؤثر است. او اشاره میکند که بسیاری از ترسها اساساً بیمورد هستند و اگر چیزی بتواند آنها را کاهش دهد، به نفع مردم است. سیلورشتاین در ادامه مثالی از یک داستان قدیمی خود میآورد که مربوط به فروش یک کیف خاص میشود؛ کیفی یک شوخی در آن نهفته بود و باعث ایجاد اضطراب و سپس خنده میشد. در نهایت، او توضیح میدهد که این تجارت و این اشیای نوظهور نهتنها باعث سودآوری میشود، بلکه میتوانند تأثیر روانی مثبتی بر خریداران بگذارند، حتی اگر اساس علمی نداشته باشد. ادامهٔ داستان چه خواهد بود؟
داستان «دستور پخت»: «راجر هالستد» و «جفری اولان» در حال صحبت درمورد مهمان ویژهای به نام «مایرون دینست» هستند. او یک لولهکش بازنشسته است. اولان در ابتدا نگران است که دینست بهعنوان یک لولهکش نتواند در جمع تحصیلکردهها بهخوبی جای خود را پیدا کند، اما هالستد از او دفاع میکند و میگوید افراد از طبقات مختلف میتوانند در چنین جمعی حضور داشته باشند. در خلال شام، بحثهای مختلفی درمورد معماهای «اتاق قفلشده» و دیگر مسائل مطرح میشود. در نهایت دینست اعلام میکند که همسرش با یک معمای واقعیِ «اتاق قفلشده» در ارتباط بوده است. پس از آن دینست جزئیات بیشتری از ماجرا و مشکلات همسرش را توضیح میدهد. او در نهایت میگوید که همسرش در فعالیتهای اجتماعی کلیسا بسیار فعال است و غذاهای خاصی میپزد که شهرت بسیاری پیدا کردهاند؛ مخصوصاً کیک توت آبی که همه را شگفتزده میکند. این داستان را بخوانید تا پایان آن را بدانید.
چرا باید کتاب بیوه مردان سیاه (کتاب پنجم) را بخوانیم؟
مطالعهٔ این مجموعه داستان کوتاه شما رابا معماهایی روبهرو میکند که «مردان سیاه» میخواهند آنها را رمزگشایی کنند.
کتاب بیوه مردان سیاه (کتاب پنجم) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی قرن ۲۰ آمریکا و قالب مجموعه داستان معمایی پیشنهاد میکنیم.
درباره آیزاک آسیموف
آیزاک آسیموف (۱۹۲۰ - ۱۹۹۲) نویسندهای آمریکایی و روستبار بود که در ژانرهای علمی، علمی - تخیلی، خیالی و وحشت مینوشت. او در استان اسمالنسک در شوروی و در خانوادهای یهودی به دنیا آمد. در پنجسالگی همراه خانوادهاش به آمریکا مهاجرت کرد. او به زبانهای ییدیش و انگلیسی مسلط بود، اما هرگز روسی نیاموخت. از همان کودکی علاقهاش به خواندن و نوشتن آشکار شد. در یازدهسالگی شروع به نگارش داستان کرد. نخستین اثرش با نام «گشتی در حوالی سیارک وستا» در سال ۱۹۳۸ منتشر شد. او چند سال بعد با داستان «شبانگاه» در سال ۱۹۴۱ به شهرت رسید. یکی از مهمترین دستاوردهای این نویسنده را تدوین «قوانین سهگانهٔ رباتیک» دانستهاند که تأثیر عمیقی بر دنیای رباتیک و ادبیات علمی - تخیلی گذاشت. آسیموف در طول زندگی خود بیش از ۵۰۰ کتاب نوشت که طیف گستردهای از موضوعات علمی را پوشش میدهد. او بهعنوان یکی از تأثیرگذارترین نویسندگان سبک علمی - تخیلی شناخته میشود و دانشنامهٔ بریتانیکا او را خالق اصطلاح «رباتیک» در زبان انگلیسی دانسته است. در بزرگداشت او نام سیارک «آسیموف ۵۰۲۰» بهافتخارش انتخاب شد.
بخشی از کتاب بیوه مردان سیاه (کتاب پنجم)
«حین صرف کوکتل پیش از آغاز ضیافت بیوه مردان سیاه، امانیوئل روبین به شکلی که اصلاً به او نمیآمد، ملایم، و باز هم به شکلی که اصلاً به او نمیآمد، در فکر فرورفته بود، اما به شکلی که کاملاً به او میآمد، رفتاری معلموار داشت.
داشت با جفری اولان میگفت (هرچند صدایش آنقدر بلند بود که در تمام گوشه و کنار اتاق شنیده شود): «من نمیدونم تا حالا چندتا داستان معمایی، یا طوری که اینروزها میگن، داستانهای تعلیقی نوشته شده، ولی تعدادشون داره نجومی میشه و مطمئناً من همهشون رو نخوندهم.
البته معماهای سبک قدیمی دیگه از رده خارج شدهن، و اگرچه من دوست دارم گهگداری از اونها بنویسم، ولی حتی داستانهای روانشناختی مدرن که توی اونها به جنایت صرفاً اشاره میشه هم داره قدیمی میشه، هرچند کار کردن روی روح شکنجه دیدهٔ جنایتکار که خودش هزاران واژهٔ شکنجهدیده رو شامل میشه، شاید جنبههای معماوار داشته باشه.
همهٔ اینها به این نقطه میرسن که من دارم سعی میکنم به یه نوع عذر جدید فکر کنم که از یه نوع راه جدید شکسته میشه و توی این فکرم احتمال اینکه عذرم قبلاً استفاده نشده باشه چقدره؟ مهم هم نیست چقدر نبوغآمیز فکر کرده باشم، چون چطور ممکنه بدونم یه نفر خیلی سال پیش، توی یه کتاب ناآشنا که من هیچوقت نخوندمش، دقیقاً از همین فکر نبوغ آمیز استفاده نکرده باشه؟ واقعاً به همکارهای قدیمیای توی این زمینه حسودی میکنم، چون تقریباً هر فکری که ازش استفاده کردهن، قبلاً استفاده نشده بوده.»
اولان گفت: «واقعاً احتمالش چقدره، مانی؟ اگه تو تمام داستانهای تعلیقی رو نخوندی، هیچ خوانندهای هم نخونده. تو فقط داستانت رو بساز. اگه تکرار ایدهٔ رمان ناشناختهای باشه که پنجاه و دو سال پیش منتشر شده؟ کی میفهمه؟»»
حجم
۲۴۷٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۸۰ صفحه
حجم
۲۴۷٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۸۰ صفحه