دانلود و خرید کتاب نکته جزئی عدنیه شبلی ترجمه سارا مصطفی پور
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب نکته جزئی

کتاب نکته جزئی

معرفی کتاب نکته جزئی

کتاب نکته جزئی نوشتهٔ عدنیه شبلی و ترجمهٔ سارا مصطفی پور است. گروه انتشاراتی ققنوس این رمان معاصر فلسطینی را منتشر کرده است.

درباره کتاب نکته جزئی

کتاب نکته جزئی برابر با یک رمان معاصر و فلسطینی است که به قلم یک نویسنده و مقاله‌نویس فلسطینی نوشته شده است. این رمان که نامزدِ جایزهٔ بین‌المللی بوکر، جایزهٔ کتاب ملی و در سال ۲۰۲۳ نیز برندهٔ جایزهٔ بنیاد ادبی «لیت‌پروم» در آلمان شده، در دو دورهٔ زمانی و پیرامون ماجرایی واقعی اتفاق می‌افتد. بخش اول این رمان روایتگر تابستان سال ۱۹۴۹ میلادی است؛ یک سال پس از روزِ نکبت که منجر به تبعید بیش از ۷۰۰.۰۰۰ فلسطینی و تشکیل دولت اسرائیل شد و اسرائیلی‌ها آن را روز استقلال نامیدند. سربازان اسرائیلی پس از تجاوز دسته‌جمعی به دختری عرب او را به قتل می‌رسانند و در صحرا دفن می‌کنند. سال‌ها از این اتفاق می‌گذرد تا اینکه یک زن جوان فلسطینی به‌طور تصادفی از آن باخبر می‌شود و یک نکتهٔ جزئی در این میان نظرش را جلب می‌کند. او دنبال کشف حقیقت ماجرا می‌رود. این رمان به زبانی ساده نوشته شده است، اما همان‌طور که از عنوانش برمی‌آید پر از جزئیات است؛ استعاره‌ها و موتیف‌های فراوانی در این اثر وجود دارد که از بخش اول رمان به بخش دوم آن منتقل شده است؛ عوعوی سگ، سلطهٔ سراب، علف‌های از ریشه‌برکنده، درختان اقاقیا، بوی بنزین و... . همراه شوید با اثری داستانی به قلم عدنیه شبلی.

خواندن کتاب نکته جزئی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر فلسطین و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب نکته جزئی

«پرده‌ها را آویختم و رفتم روی تخت دراز کشیدم. یکهو از تپه روبه‌رو صدای سگ بلند شد. یکبند زوزه می‌کشید. شب از نیمه هم گذشته بود و از صبح رتق و فتق ِ کارهای خانه حسابی خُرد و خمیرم کرده بود، ولی خوابم نمی‌برد. اسباب و اثاث را گردگیری و زمین را جارو کرده بودم. ملافه‌ها، حوله‌ها و بیشترِ ظرف‌ها را هم از نو شسته بودم، بماند که قبل از خانه‌تکانی سراسری من هم خانه عملاً تمیز بود. صاحبخانه می‌گفت یک نفر خانم برای این‌جور کارها گرفته بوده. این خانه را چند روزِ پیش اجاره کردم، درست همین که کارِ جدیدم را پیدا کردم. در مجموع، از خانه راضی‌ام؛ از کارم هم همین‌طور، همکارهای جدیدم هم آدم‌های نازنینی‌اند. اما ترس و دلشوره‌ای که آن شب با زوزه‌های یکبندِ سگ در دلم افتاد با این چیزها آرام نمی‌گرفت، حتی سرِ سوزنی. اما جدا از آن، می‌دانستم صبح که از خواب بیدار شوم، غرق در احساس ِ رضایت خواهم شد، به‌ویژه با دیدنِ تمیزی خانه و شاید پرده‌های آویخته به پنجره. میزم را کنارِ بزرگ‌ترین پنجره خانه گذاشته بودم و قرار بود هر روز صبح، قبل از رفتن به محلِ کارِ جدیدم، پشتِ آن بنشینم و قهوه‌ام را جرعه‌جرعه سر بکشم، همسایه‌ها با سه تا بچه‌شان از روبه‌رویم رد شوند و برایم دست تکان دهند، که یعنی قرار بود در خانه‌ای مشرف به باغچه پشتی و دور از انظار، زندگی ساکت و آرامی داشته باشم.

این‌جا، تا دلتان بخواهد، بینِ چیزها مرز کشیده‌اند. آدم باید حواسش به‌شان باشد و طبقِ آن‌ها پیش برود تا یک وقت دچارِ عواقبِ خطرناک نشود. جدا از هر چیز، این به آدم احساس ِ آرامش می‌دهد. بعضی‌ها هستند که در این کار استادند و هیچ‌وقت تخطی نمی‌کنند؛ اما تعدادِ این‌جور آدم‌ها زیاد نیست و من یکی از آن‌ها نیستم. من همین‌که یک مانع ببینم، با کله به طرفش می‌دوم و از رویش می‌پرم یا با یک حرکت، زیرجُلکی، آن را رد می‌کنم. اما هیچ‌یک از این دو رفتار عمدی نیست؛ تمایلی آگاهانه هم برای مقاومت در برابرِ موانع ندارم؛ این بیشتر یک جور حماقتِ محض است. راستش وقتی از مرزی رد می‌شوم، دلم عجیب شور می‌افتد. به‌عبارتی، این به بی‌دست و پا بودنِ من مربوط است. هر وقت سعی می‌کنم از مرزی بگذرم، بی‌بروبرگرد گند می‌زنم و از وقتی این را فهمیده‌ام، تصمیم گرفته‌ام تا جای ممکن در چهاردیواری خودم بمانم. و چون این خانه یک عالم پنجره دارد و همسایه‌ها و بچه‌هاشان می‌توانند خیلی راحت مرا ببینند و هنگامِ تخطی، حتی در چهاردیواری خودم، مُچم را بگیرند، به پنجره‌ها پرده آویخته‌ام؛ بماند که شک ندارم گهگداری فراموش خواهم کرد بکشمشان.

بگذریم، من که در خانه همیشه تنها خواهم بود؛ پس پشتِ میز خواهم نشست، نه جای دیگری، و کلِ چیزی هم که دنیای بیرون از من خواهد دید همین خواهد بود، طوری که اگر چند روز این کار را نکنم، پسر وسطی همسایه خواهد گفت دلش برای دیدنِ «کار کردن» های صبحگاهی من در پشتِ میزم تنگ شده. راستش این پشت میز نشستن‌های طولانی صبحگاهی را با این حرف برای دیگران توجیه می‌کنم که مشغولِ «کار» هستم؛ و این‌که قبل از رفتن به محلِ کارِ جدیدم ــ که چون نمی‌دانم این «کارِ جدید» کی به صرفا «کار» تبدیل می‌شود همیشه برایم «جدید» خواهد ماند ــ معمولاً «کار» می‌کنم. شب‌ها اغلب تا دیروقت کار می‌کنم ــ حتی روی دستِ پاسبان‌ها می‌زنم ــ چرا که معمولاً دیر به اداره می‌رسم و شیفتم را دیر شروع می‌کنم، آن هم به این دلیل که شب‌ها صدای آن سگ در تپه روبه‌رو معمولاً زابراهم می‌کند و دیگر خوابم نمی‌برد تا دمِ صبح که چُرتم می‌برد، بنابراین دیر بلند می‌شوم و دیر هم به محلِ کارِ جدیدم می‌رسم. هیچ‌یک از این‌ها هم که نباشد، تا حوالی ظهر در خانه‌ام می‌مانم، پشتِ میزم می‌نشینم و «کار» می‌کنم. اما خدا می‌داند دقیقا چه کاری!»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۹۷٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۱۱۱ صفحه

حجم

۹۷٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۱۱۱ صفحه

قیمت:
۵۹,۰۰۰
تومان