کتاب فرانسیسکو پیثارو
معرفی کتاب فرانسیسکو پیثارو
کتاب فرانسیسکو پیثارو نوشتهٔ باربارا ای. سامرویل و ترجمهٔ نیر علایی است. گروه انتشاراتی ققنوس این ناداستان در قالب زندگینامه را روانهٔ بازار کرده است. این اثر جلدی از مجموعهٔ «شخصیتهای تأثیرگذار دورهٔ رنسانس» است.
درباره کتاب فرانسیسکو پیثارو
کتاب فرانسیسکو پیثارو برابر با یک ناداستان در قالب زندگینامه است. این کتاب شما را با فاتح امپراتور «اینکا» آشنا میکند. او «فرانسیسکو پیثارو» نام دارد؛ فردی که در تروخیو در اسپانیا، شهری با قدمتی بیش از ۲۰۰۰ سال به دنیا آمد. ثبت تولد، مرگ و ازدواج در کلیسا، دادگاه یا در خانواده و یا بر جلد کتاب مقدس در آن روزگار کاری رایج بود، اما هیچ سند ثبتشدهای از تولد فرانسیسکو پیثارو به دست نیامده است. تاریخ واقعی تولد او برای مورخان همچنان یک راز است، اما آنها بر این باورند که او بین سالهای ۱۴۷۱ و ۱۴۷۵ میلادی به دنیا آمده است. برخی از مورخان ادعا میکنند او پس از تولد روی پلههای یک کلیسای محلی رها شده بود و برخی دیگر میگویند در میان خوکها بزرگ شده و مادهخوکی به او شیر داده است؛ البته این ادعا شایعهای بیاساس در نظر گرفته شده است. پدر فرانسیسکو، افسر ارتش بود. سربازانش او را بهسبب رشادتهایش در نبرد با ایتالیاییها «رومن» و بهسبب قامت رشیدش «بلند» مینامیدند. مادرش، خدمتکار بود و پدر و مادرش هر کدام تعدادی برادر ناتنی به فرانسیسکو ارزانی کردند. او هیچگاه به مدرسه نرفت و هرگز خواندن و نوشتن نیاموخت؛ بااینحال بهدنبال ماجرا، هیجان و مهمتر از همه ثروت فراوان بود. کتاب فرانسیسکو پیثارو جلدی از مجموعهٔ «شخصیتهای تأثیرگذار دورهٔ رنسانس» است.
در یک تقسیمبندی میتوان ادبیات را به دو گونهٔ داستانی و غیرداستانی تقسیم کرد. ناداستان (nonfiction) معمولاً به مجموعه نوشتههایی که باید جزو ادبیات غیرداستانی قرار بگیرد، اطلاق میشود. در این گونه، نویسنده با نیت خیر و برای توسعهٔ حقیقت، تشریح وقایع، معرفی اشخاص یا ارائهٔ اطلاعات و بهدلایلی دیگر شروع به نوشتن میکند. در مقابل، در نوشتههای غیرواقعیتمحور (داستان)، خالق اثر صریحاً یا تلویحاً از واقعیت سر باز میزند و این گونه بهعنوان ادبیات داستانی (غیرواقعیتمحور) طبقهبندی میشود. هدف ادبیات غیرداستانی تعلیم همنوعان است (البته نه بهمعنای آموزش کلاسیک و کاملاً علمی و تخصصی که عاری از ملاحظات زیباشناختی است)؛ همچنین تغییر و اصلاح نگرش، رشد افکار، ترغیب یا بیان تجارب و واقعیات از طریق مکاشفهٔ مبتنی بر واقعیت، از هدفهای دیگر ناداستاننویسی است. ژانر ادبیات غیرداستانی به مضمونهای بیشماری میپردازد و فرمهای گوناگونی دارد. انواع ادبی غیرداستانی میتواند شامل دلنوشتهها، جستارها، زندگینامهها، کتابهای تاریخی، کتابهای علمی - آموزشی، گزارشهای ویژه، یادداشتها، گفتوگوها، یادداشتهای روزانه، سفرنامهها، نامهها، سندها، خاطرهها و نقدهای ادبی باشد.
خواندن کتاب فرانسیسکو پیثارو را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ناداستان و قالب زندگینامه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب فرانسیسکو پیثارو
«آتاهوآلپا میترسید در زمانی که او در بند اسپانیاییهاست، برادرش اوآسکار از زندان اینکا بگریزد و قدرت را به دست بگیرد. به همین دلیل با پرداخت باج موافقت کرد. بر اساس روایتها، پیثارو روی دیوار یکی از انبارها نشانی گذاشت و از حاکم اینکا خواست اتاق را تا ارتفاع آن علامت از طلا، نقره و دیگر اشیاء قیمتی پر کند. آتاهوآلپا نشان را از آن هم بالاتر برد. ابعاد اتاق در حدود ۷ .۶ متر در ۲ .۵ متر بود و نشان آتاهوآلپا حدوداً ۵ .۲ متر ارتفاع داشت.
اسپانیاییها با آتاهوآلپا به مانند مهمانی محترم رفتار میکردند. غذای خوب به او میدادند و میکوشیدند در زندان به او بد نگذرد. اما اجازهٔ بیرون رفتن به او داده نمیشد. نگهبانان و آتاهوآلپا دوستان نزدیکی شده بودند؛ طوری که اغلب غذا را با هم میخوردند. این رفاقت تا آنجا پیش رفت که ساپااینکا از زندانبانانش تختهنرد و شطرنج آموخت و از بازی کردن با ایشان لذت میبرد.
چرا ارتش اینکا در مدت اسارت آتاهوآلپا به اسپانیاییها حمله نکرد. چگونه پیثارو توانست با مردان کمی که داشت در برابر آن همه سرباز اینکا بایستد؟ پاسخ این است که در دنیای اینکا هیچ کس بدون دستور ساپااینکا نمیتوانست دست به کاری بزند و آتاهوآلپا در اسارت نمیتوانست دستوری صادر کند. ارتش اینکا بدون رهبرش فلج شده بود.
در زمانی که آتاهوآلپا زندانی بود، اسپانیاییها پیکی برای گفتگو با اوآسکار فرستادند. اوآسکار که در پی جنگ داخلی هنوز در زندان به سر میبرد، قول داد در صورت آزادی ثروت فراوانی به اسپانیاییها ببخشد. همین که آتاهوآلپا از موضوع باخبر شد، دسیسهای چید تا به زندگی برادرش پایان دهد. او خطر بازگشت اوآسکار به سلطنت را نمیتوانست بپذیرد. آتاهوآلپا فرماندهان مورد اعتماد خود را به زندان اوآسکار فرستاد و برادرش را به قتل رساند. پیثارو گمان میبرد که آتاهوآلپا ترتیب آن قتل را داده باشد اما نمیتوانست چیزی را ثابت کند. آتاهوآلپا ادعا کرد مردانش بدون مشورت با او اوآسکار را به قتل رساندهاند.
در اندک زمانی صدها مرد و لاما از پایتخت، کوسکو، روانهٔ کاخامارکا شدند. آنها بشقابهای طلا و نقره، جواهرات، تندیسهای قیمتی و اسباب و اثاث منزل با خود حمل میکردند. پدرو سانچو طلا و نقرهای را که اینکاها باج دادند بدینگونه گزارش میکند:
... پانصد ورق طلا که از دیوار برخی خانههای کوسکو کنده بودند. کوچکترین این ورقها حدود ۵ .۲ کیلوگرم وزن داشت. ورقهای بزرگتر حدود شش کیلوگرم وزن داشت و دیوارهای معبدها را با این نوع ورقها میپوشاندند. آنها همچنین چهارپایهای از طلای بسیار مرغوب با خود آوردند که هجدههزار پزو [از واحدهای سنجش وزن طلا در اسپانیا] وزن داشت.
اشتیاق اسپانیاییها به طلا در نظر شهروندان اینکا عجیب بود. از دید آنان، طلا به اینتی، ربالنوع خورشید، تعلق داشت. آنها باور داشتند طلا عرق خورشید است و به خودی خود ارزشی ندارد. در واقع در فرهنگ اینکاها پارچهٔ خوشبافت ارزشمندتر از طلا بود. اینکاها در بارهٔ عشق اسپانیاییها به طلا و نقره لطیفههایی ساخته بودند. برخیشان هم عقیده داشتند اسپانیاییها فلزخوارند.»
حجم
۱٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۱۱۳ صفحه
حجم
۱٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۱۱۳ صفحه