کتاب طالبان و شهادت دیپلمات های ایرانی
معرفی کتاب طالبان و شهادت دیپلمات های ایرانی
کتاب طالبان و شهادت دیپلمات های ایرانی بهقلم اکرم علیخانی را انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر کرده است. این کتاب میکوشد به تشریح تاریخ افغانستان در دو قرن اخیر و روند شکلگیری طالبان و نقش آنها در شهادت دیپلماتهای ایرانی بپردازد.
درباره کتاب طالبان و شهادت دیپلمات های ایرانی
کشور افغانستان در سالهای اخیر و بهویژه در دههٔ ۹۰ میلادی همواره از مناطق پرمناقشه و ملتهب آسیای مرکزی بوده که بارها بین قدرتهای مختلف دستبهدست شده و هنوز نتوانسته روی صلحوثبات و امنیت را بهصورت کامل به خود ببیند. تحولات و ناآرامیهای این منطقه منجر به شکلگیری گروهی موسوم به طالبان شد که با ادعای برقراری قوانین اسلامی اما دراصل با روشی متحجرانه و واپسگرا زندگی شهروندان این کشور را دچار چالشهای جدی کرد و امنیت و ثبات این کشور و خاورمیانه را به خطر انداخت. نمونهٔ بارز این جلوههای خطر را میتوان در حملهٔ طالبان به ساختمان سرکنسولگری ایران در افغانستان در تاریخ ۱۷ مرداد ۱۳۷۷ و به شهادت رساندن تنیچند از دیپلماتهای ایرانی دانست، اقدامی که تشنج و اختلاف در رابطهٔ دو کشور را بسیار بالا برد و منتهی به چالشهای جدی سیاسی و دیپلماتیک شد. این کتاب کوشیده تا ابتدا به تشریح تاریخ افغانستان در دو قرن اخیر پرداخته و چگونگی تشکیل طالبان و رویکردهای آنها را تحلیل و چرایی و چگونگی شهادت دیپلماتهای ایرانی را توضیح دهد.
خواندن کتاب طالبان و شهادت دیپلمات های ایرانی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به تاریخ خاورمیانه و نیز دانشجویان و پژوهشگران رشتههای حقوق و علوم سیاسی و روابط بینالملل از خواندن این کتاب سود خواهند برد.
بخشی از کتاب طالبان و شهادت دیپلمات های ایرانی
«افغانستان در قرن بیستم
اگرچه در طول قرن نوزدهم افغانستان بهواسطهٔ رقابتهای روسیه و انگلستان از اهمیت خاصی در آسیای مرکزی و جهان برخوردار بود لیکن در بخش عمدهای از قرن بیستم بهصورت کشوری دورافتاده از مسائل سیاسی جهان درآمد. زیرا علاوهبر آنکه به عکس دیگر کشورهای جهان تحولات درونی آن کند و اندک بود، ناحیهٔ آسیای مرکزی نیز دارای مسئلهٔ خاصی در سیاست جهانی نبود. اما ازآنجاکه افغانستان حد واسط و رابط دو منطقهٔ خاورمیانه و شبهقارهٔ هند میباشد سرانجام تحولات این دو منطقه بهعلاوهٔ آغاز رقابتهای روسها و چینیها در آسیای مرکزی موجب شد تا افغانستان بهصورت کشور مهمی در موازنهٔ سیاستهای جهانی درآید. در قرن بیستم میتوان آخرین نشانههای حضور و نفوذ انگلستان در افغانستان را قرارداد ۱۹۰۷ میان روسیهٔ نزاری و انگلستان دانست که طی آن افغانستان منطقهٔ نفوذ انگلستان شناخته شد. در اوایل این قرن و در جریان جنگ جهانی اول چون انگلستان گرفتار جنگ در اروپا و خاورمیانه و نیز مشکلات فراوان در هندوستان بود. اماناللهخان پادشاه افغانستان فرصت را برای اعلام استقلال مناسب داشت لذا در سال ۱۲۹۸٫ ۱۹۱۹ م استقلال خود را اعلام کرد و انگلستان نیز بدین شرط که افغانستان کشوری بیطرف و حائل میان هند و روسیه باشد، این اعلان استقلال را پذیرفت. در طول جنگ جهانی اول افغانستان عملاً توانسته بود خود را بیطرف نگه دارد. با این حال دولت جدید که در روسیه پس از انقلاب بلشویکی ۱۹۱۷ م تأسیس شده بود، مدتی برای الحاق افغانستان به جمهوری شوروی که در ترکستان تشکیل داده بود تلاش کرد اما استقلالطلبی دولت افغانستان و نیز پذیرش مهاجران و فراریان مسلمان آسیای مرکزی که بهواسطهٔ استقرار نظام کمونیستی در روسیه به افغانستان پناهنده شده بودند موقتاً به این تلاش خاتمه داد. اماناللهخان توانست روابط افغانستان را با همسایگانش توسعه دهد و در سیاست داخلی به انجام اصلاحات با الگوی غرب مبادرت ورزد.»
حجم
۲٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه
حجم
۲٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه