دانلود و خرید کتاب ربات کوچولو و فسقلی وراج توماس کریستوس ترجمه الهه رمضانی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب ربات کوچولو و فسقلی وراج

کتاب ربات کوچولو و فسقلی وراج

معرفی کتاب ربات کوچولو و فسقلی وراج

کتاب ربات کوچولو و فسقلی وراج با عنوان اصلی Orbis abenteuer ein kleiner roboter lasst es scheppern نوشتهٔ توماس کریستوس و ترجمهٔ الهه رمضانی توسط گروه انتشاراتی ققنوس منتشر شده است. این کتاب برای کودکان نوشته شده و جلد دوم از مجموعهٔ «ماجراهای اربی» است. نسخهٔ الکترونیکی این کتاب را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب ربات کوچولو و فسقلی وراج

کتاب ربات کوچولو و فسقلی وراج که با تصویرسازی‌های «باربارا شولتس» منتشر شده دربردارندهٔ داستانی برای کودکان است. «اُربی»، ربات نابغه‌ای که در جهان بی‌همتا بود، از سوی مخترعانش برای مأموریتی فضایی انتخاب شد تا به کشف سیارات ناشناخته بپردازد. اما اُربی که علاوه بر هوش سرشار، قلبی مهربان داشت، آرزویش انجام کارهای نیک و کمک به دیگران بود، نه پرواز انفرادی در بیکران فضا. از این رو، تصمیم گرفت از کارخانه ربات‌سازی بگریزد. در مسیر فرار، اُربی با دو دوست جدید به نام‌های «فردریکه» و «لینوس» آشنا شد که پناهش دادند. این سه نفر، ماجراهای هیجان‌انگیزی را تجربه کردند و حتی موفق شدند دو سارق به نام‌های ادی و کراله را به دام بیندازند. پس از این رویدادها، اُربی که اشتیاق فراوانی برای شناخت جهان و یاری رساندن به انسان‌ها و حیوانات داشت، «اُربی‌کوپتر» خود را ساخت و سفر دور و درازش را آغاز کرد. البته، او به دوستانش قول داد که به زودی به دیدارشان بازگردد. در این کتاب یکی از ماجراهای این ربات کوچولو را خواهید خواند.

خواندن کتاب ربات کوچولو و فسقلی وراج را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

این کتاب را به کودکان گروه سنی «ج» پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب ربات کوچولو و فسقلی وراج

«اُربی درست می‌گفت. دوست فسقلی‌اش تمام راه را واقعاً روی آب بود. روبی توی سطل پلاستیکی قرمزی نشست و به اولین سفر بزرگ و ماجراجویانه‌اش رفت. مرغابی‌ها و قورباغه‌ها، در ساحل، وقتی آدم حلبی کوچکی را دیدند که برایشان دست تکان می‌دهد تعجب کردند. روبی واقعاً تصمیم گرفته بود قهرمان بشود. دوستانش باید به او افتخار می‌کردند.

روبی پیش خودش فکر کرد: «باید تا قبل از تاریک شدن هوا به ساحل برسم.»

اما حرف زدن آسان‌تر از عمل کردن بود، چون روبی نمی‌دانست چطور باید آن سطل را براند.

وقتی سطل به‌شدت روبی را به این طرف و آن طرف تکان می‌داد، ناگهان او چیزی یادش آمد: «اوه! روبی حتی نمی‌داند که شنا کردن بلد است یا نه! در ضمن او حلقۀ نجات هم ندارد!» قلب رباتی و کوچک روبی تندتند می‌زد. خوشبختانه شاخه‌ای دید که در آب فرو رفته بود. روبی تا آن‌جا که می‌توانست خودش را کشید و راستی‌راستی دستش به آن شاخه رسید و گرفتش. حالا او پارو داشت! او ماهرانه سطل را به ساحل برد، خیلی سریع پرید بیرون و سطل را هم دنبال خودش کشید.

روبی آهی کشید و گفت: «سفر کوتاهی بود!» اما خیلی خوشحال بود، او اولین ماجراجویی خطرناکش را پشت سر گذاشته بود. می‌شد بهتر از این هم باشد! روبی تا نیمه‌های شب شجاعانه راه رفت. کم‌کم هوا تاریک شد. بعد از آن‌که مدت کوتاهی دوید، در دوردست نوری دید. قدم‌هایش را سریع‌تر کرد و دید که چراغ کلبه‌ای چوبی روشن است. کنجکاوانه از پنجره نگاهی به داخل انداخت. دو مرد را دید که پشت میزی نشسته‌اند. یکی‌شان چاق بود و آن یکی سبیل داشت.»

کاربر 9465535
۱۴۰۴/۰۲/۰۳

خیلی خیلی خوب بود

حجم

۳٫۸ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۱۲ صفحه

حجم

۳٫۸ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۱۲ صفحه

قیمت:
۲۵,۰۰۰
تومان