دانلود و خرید کتاب ژولیت، ملکه قلب ها بروس کوویل ترجمه محبوبه نجف خانی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب ژولیت، ملکه قلب ها

کتاب ژولیت، ملکه قلب ها

معرفی کتاب ژولیت، ملکه قلب ها

کتاب ژولیت، ملکه قلب ها نوشتهٔ بروس کوویل و ترجمهٔ محبوبه نجف خانی است. گروه انتشاراتی ققنوس این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این رمان برای کودکان و نوجوانان نوشته شده و جلد ۵ از مجموعهٔ «ماجراهای فروشگاه جادویی» است.

درباره کتاب ژولیت، ملکه قلب ها

مجموعهٔ «ماجراهای فروشگاه جادویی» برابر با پنج جلد رمان است که برای کودکان و نوجوانان نوشته شده است. هر کدام از مجلدات، داستان مستقلی را روایت می‌کند. این داستان‌ها دربارهٔ کودکانی است که با مشکلات روحی و روانی بسیار مواجه هستند و مدام از سوی بچه‌های شرور و قوی مورد آزار و اذیت قرار می‌گیرند؛ این است که دست به فرار می‌زنند و در مسیر فرار، ناگهان فروشگاهی جادویی سر راهشان ظاهر می‌شود و هر کدام چیزی خاص از این فروشگاه برمی دارند که تا پایان ماجرا به کمکشان می‌آید. داستان‌های این مجموعه در فضایی وهم‌آلود می‌گذرد، اما هر کدام از کتاب‌ها طنز ظریفی دارند و دارای تعلیق و ضربانگ تندی هستند و همین مسئله موجب می‌شود تا کودکان و نوجوانان، خواندن این مجموعه داستان‌ها را دوست داشته باشند. «حلقهٔ هیولا»، «جریمی و جوجه اژدها»، «وزغ جنیفر»، «جمجمهٔ حقیقت» و «ژولیت؛ ملکهٔ قلب‌ها» عنوان پنج جلد این مجموعه است. کتاب ژولیت، ملکه قلب ها که ۱۷ فصل دارد، پیش روی شماست.

خواندن کتاب ژولیت، ملکه قلب ها را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به همهٔ کودکان و نوجوانانِ دوستدار رمان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب ژولیت، ملکه قلب ها

«زنی جوان، که در واقع کمی بزرگ‌تر از یک دختر بچه بود، با لباس‌های کهنه و پاره به طرفشان می‌آمد. چهره‌اش آن‌قدر غمگین بود که ژولیت با نگاهی به قیافه او دلش می‌خواست گریه کند.

وقتی آن زن به اندازه‌ای نزدیک آن‌ها شد که ژولیت بتواند با او حرف بزند، پرسید: «تو کی هستی؟»

زن با خستگی گفت: «اسم من مهم نیست.»

رکسان گفت: «به هر حال باید اسمی داشته باشی.»

جروم گفت: «آره. وگرنه مردم چطوری به شام دعوتت کنند؟»

تنها برای چند لحظه، ردی از لبخند بر لب‌های آن زن نقش بست. بعد آه کشید و گفت: «کسی من را برای شام دعوت نمی‌کند. من در راه هر چیزی که بتوانم جمع می‌کنم.»

ژولیت پرسید: «داری کجا می‌روی؟»

«با هر گفتار، به آن سرِ بیشه‌زار، به سرتاسر این دیار. آن‌قدر سفر می‌کنم تا یارم را پیدا کنم، حتی اگر به قیمت جانم تمام شود.»

او این کلمات را با چنان لحن آهنگینی تکرار کرد که انگار قبلاً هزار بار آن را گفته بود.

ژولیت گفت: «چه اتفاقی برایش افتاد؟ منظورم، یارتان است؟»

آن زن، که ژولیت متوجه شد به زیبایی شاهزاده‌خانم‌های توی افسانه‌های پریان است، به آن سوی موج‌های دریا خیره شد. مرغ‌های دریایی در هوا چرخ می‌زدند و سر و صدا می‌کردند. نسیم شور دریا از لابلای موهای فرفری و قرمز ژولیت راه باز می‌کرد.

بالاخره آن زن گفت: «من به قولم وفا نکردم. من بخشی از معامله‌ای بودم که بین پدر من و مادر او انجام گرفته بود، برای همین من را به قصر او فرستادند. اولش، حسابی عصبانی بودم و با او هیچ ارتباطی نمی‌گرفتم ــ نه این‌که نمی‌خواستم با او ارتباط بگیرم، بلکه من اصلاً نمی‌دیدمش. و این جای خوشحالی داشت، چون به من گفته بودند او هیولاست.»

رکسان گفت: «هیچ‌وقت نمی‌دیدی‌اش؟ اَه، از آن قصه‌های عشقی مزخرف است.»

جروم گفت: «هِی، اگر تو هیچ‌وقت کسی را نبینی که نمی‌توانی با او دعوا کنی.»

«چرا، ما با هم دعوا کردیم! من هیچ‌وقت نمی‌دیدمش، چون فقط توی تاریکی به سراغم می‌آمد. کنار من می‌نشست و با صدایی شیرین و ملایم و پُر از مهر و محبت با من حرف می‌زد، طوری که کم‌کم عصبانیتم از بین رفت. در آخر دیگر برایم مهم نبود که او هیولاست یا انسان. ما به هم علاقه‌مند شدیم و همدیگر را به زن و شوهری قبول کردیم.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۶۲٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۲۳۰ صفحه

حجم

۱۶۲٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۲۳۰ صفحه

قیمت:
۶۹,۰۰۰
۳۴,۵۰۰
۵۰%
تومان