کتاب پرتره گناه
معرفی کتاب پرتره گناه
کتاب پرتره گناه نوشتهٔ احمد امید و ترجمهٔ عارف جمشیدی است. نشر ثالث این رمان از ادبیات ترکیه را منتشر کرده است. رمان حاضر از مجموعهٔ «عهد لاله» است.
درباره کتاب پرتره گناه
کتاب پرتره گناه نوآری نوشتهٔ احمد امید، معروفترین جنایینویس شرق است. خاستگاه های «داستان نوآر»، به «داستان هاردبویلد» و آثار نویسندگانی همچون «ریموند چندلر» و «جیمز ام. کین» بازمی گردد. «داستان هاردبویلد» که گونهای از داستانهای کارآگاهی بود، پس از مدتی به سینما راه یافت و به «فیلم نوآر» تبدیل شد، اما این پایان ماجرا نبود. سینما سپس دوباره بر ادبیات تأثیر گذاشت تا «داستان نوآر» خلق شود؛ گونهای که با «داستان هاردبویلد» متفاوت است؛ چراکه شخصیت کارآگاه را در مرکز روایت خود قرار نمیدهد. کلاههای لبهدار، پالتوهای بلند و زنان اغواگر، حضوری همیشگی در «داستان های نوآر» داشتهاند. نویسنده در رمان پرترهٔ گناه نگاهی انسانی به تحولات سیاسی و اجتماعی سالهای اخیر ترکیه داشته است. این اثر نگاهتان را به نوآرهای جنایی تغییر میدهد. داستان این رمان تلاشهای «سِدات»، مأمور ارشد سازمان اطلاعات و امنیت ترکیه برای یافتن دختری است که به او عشق میورزید و به طرز مرموزی گم شده است.
خواندن کتاب پرتره گناه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی جنایی ترکیه و علاقهمندان به قالب پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب پرتره گناه
«در خیابان استقلال، موازی با مادر جوانی که با فرزندش پیادهروی میکند، راه میروم. دو جوان که مدل موهای کوتاهشان انگار کار یک آرایشگر باشد، به همراه دو نفر دیگر با حالتی تارک دنیا، مقابل سفارت فرانسه ایستاده و دلوقلوه ردوبدل میکنند. روبروی سفارت یک صف دراز و متنوع از انواع و اقسام آدمهای مختلف جلوی صرافی ایستادهاند. انگار باز هم همشهریهای فرصتطلب ما با شنیدن شایعهٔ بالا رفتن نرخ ارز، به صرافیها هجوم آوردهاند. یک بچه با لباسهای پارهپوره و با پنبهٔ آغشته به تینر که راه به راه آن را بو میکند، به جمعیت نگاه میکند و با صدای بلند میخندد. از حالتش معلوم است که حسابی دارد تفریح میکند. سرم را برمیگردانم، دو دختر جوان با دامنهای کوتاه را میبینم که با حالتی منگ و سلانهسلانه راه میروند. چرا دروغ، برای اینکه کمی بیشتر تماشایشان کنم، سرعت قدمهایم را با آنها تنظیم میکنم. وقتی به اولین تقاطع میرسم نسیمی که معلوم نیست از کجا پیدایش شده، بوی ملایم اسطوخودوس را به مشامم میرساند، زن جوان لاغراندامی جلوی بانک نشسته و بساط کرده و سبد اسطوخودوس را به چپ و راست تکان میدهد و میداند با این کار میتواند مشتریهایش را جذب کند. کمی جلوتر وسط خیابان مردی با لباس دلقکها روی چهارپایه ایستاده و با دست به مغازهٔ سمت راست اشاره میکند و داد میزند: «هر چی بخری فقط صدوپنجاههزار لیر.» وقتی هم که متوجه نگاه توریستها میشود، با صدای بلندتری جملهاش را تکرار میکند. زنهای توریست ژاپنی دستها را جلوی دهانشان میگیرند و یواشکی به آن دلقک میخندند. خیابان را پایینتر میروم، مغازههای شیک و پرزرقوبرق استقلال به پیشوازم میآیند و بچههایی به چشمم میخورند که روی کارتونهای مقوایی، بساط فروش دستمالکاغذی راه انداختهاند. بیشترشان بچههای پنجششسالهای هستند که حتی به سن مدرسه رفتن هم نرسیدهاند. به این فکر میکنم که لابد اینها بچههای سرایدارها و دستفروشها و چایفروشهای محلهٔ جیوارحان هستند. این بچهها در همین سن کم به دنیای آدمبزرگها پرتاب میشوند. نمیدانم این چه تأثیری روی شخصیت و آیندهٔ آنها میگذارد و حتی ممکن است همینها بزهکارها و خلافکارهای فردا باشند. دخترک کوچکی که آب دماغش را بالا میکشد به من نزدیک میشود و بستهٔ دستمالی را که توی دستهای کوچکش دارد، به طرفم میگیرد: «دشت اولمه عمو. میخری؟»
به نشانهٔ اینکه دستمال نمیخواهم سرم را تکان میدهم اما دنبالم راه میافتد: «برای پولِ مدرسه میخوام، همهش هفتهزاروپانصد لیره.»
«نمیخوام.»
با صورتی گرفته، گردنش را کج میکند، توجهی نمیکنم و به راهم ادامه میدهم. اما این بار پسرکی با چهرهٔ معصوم و کلاهی آبی مقابلم سبز میشود و انگار که با دختر قبلی رقابت داشته باشد، میگوید: «عمو، من دو تاش رو میدم دوازدههزاروپانصد لیره.»
لبخند میزنم. پسرک جرئت بیشتری پیدا میکند: «معطرش رو هم دارم، عمو.»»
حجم
۲۷۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۳۴۴ صفحه
حجم
۲۷۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۳۴۴ صفحه