کتاب بانکو
معرفی کتاب بانکو
کتاب بانکو نوشتۀ هانری شاریر با ترجمۀ فریدون سالکی در انتشارات امیرکبیر به چاپ رسیده است. این کتاب دنبالۀ رمان پاپیون است. موضوع رمان پاپیون برگرفته از زندگی هانری شاریر و اتهام کشته شدن یک فروشندۀ مرد به دست اوست. او منکر این قتل است؛ اما راه به جایی نمیبرد و در نهایت سر از جزیرۀ شیطان در ناحیۀ گویان فرانسه در شمال شرقی آمریکای جنوبی درمیآورد و مجبور میشود دورۀ محکومیت را در این جزیره بگذراند. او بعد از چند اقدام ناموفق، از آنجا فرار میکند.
درباره کتاب بانکو
کتاب بانکو دنبالۀ فرار هانری شاریر از جزیرۀ شیطان و زندان مخوف آن و رفتن به ونزوئلا است. این کتاب در ۱۹۷۲ منتشر شد. شاریر در این خودزندگینامه دربارۀ زندگی و وضعیتش در ونزوئلا به عنوان یک فراری محکوم به حبس ابد میگوید. او برای اینکه بتواند از کسانی که زندگیاش را به آنجا کشاندند انتقام بگیرد، با تمام وجود تلاش میکند و دست به هر کاری میزند و حتی وارد بازیهای خطرناک میشود تا زندگی ازدسترفتهاش را برگرداند. او برای دیدن پدرش پول جمع میکند. پس از تلاشهایی چون استخراج الماس، سرقت از بانک و سرقت جواهرات موفق میشود رستورانهای مختلف را اداره کند.
خواندن کتاب بانکو را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
به دوستداران رمانهای ماجراجویانه و خودزندگینامه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب بانکو
«دوستی یک ماشین سواری به من داد بعد از ۲۴ ساعت رانندگی چشمم به در یاچه ماراکیبو افتاد. مردمش آن را دریاچه مینامیدند اما خود دریایی عظیم منتهی کم عمق بود با یکصدوشصت کیلومتر طول و نودوشش کیلومتر عرض در عریضترین نقطه. این محوطه از زیر آب با یک کانال به عرض هزارودویستوهشتاد متر به دریا وصل میشد که در حال حاضر ساحلی هر دو طرف کانال یا تنگه را به وسیله یک پل عظیم به یکدیگر متصل کردهاند. سابقا وقتی میخواستی از کانال عبور کنی، میبایستی سوار نوعی (کلک) کنترل شونده از ساحل شوی. این دریاچه واقعا چیز حیرت آوری است. در سرتاسر آن دکلهای حفاری بر روی چاههای نفت دریک به تعداد هزاران هزار روئیده همچنین جنگلی از آهن که نگاه انسان پایانش را نمیبیند. جنگلی که درختانش در خطوط منظم و مستقیم تا افق ادامه دارد. آنها همه چاههای نفت هستند و هر چاهی یک دکل با یک پاندول که شب و روز در رفتوآمد است. بدون وقفه و بدون استراحت نفتها را از قعر زمین زیر دریا به سطح و داخل لولهها میکند و در بشکههای حامل طلای سیاه میانبارند. یک تخته بند قایق مانند هم بدون وقفه بین دو ساحل کانال یعنی انتهای جاده کاراکاس به ماراکیبو در حرکتاند تا اتومبیلها و وسایل و مسافران را جابهجا کنند. هنگام رفتن از این ساحل بدان طرف شتابی از جاذبه و افسون مشاهده آن همه دکلهایی که همچون گنبدهای معابد از دل دریا به در آمده سر به آسمان کشیده بودند به من دست داد. هنگامی که بدانها مینگریستم، به یاد آوردم که حدود هزاروسیصد کیلومتر آن طرف تر در مرز آن طرف هم این کشور در گینه ونزوئلا خدای بزرگ سطح زمین را از الماس، طلا، آهن، نیکل، منگنز، بوکسیت، اورانیوم و بقیه چیزهایی که وجود دارد انباشته و گسترده است.»
حجم
۱٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۴۹۶ صفحه
حجم
۱٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۴۹۶ صفحه