تا ۷۰٪ تخفیف رؤیایی در کمپین تابستانی طاقچه! 🧙🏼🌌

کتاب که عشق آسان نمود اول
معرفی کتاب که عشق آسان نمود اول
کتاب که عشق آسان نمود اول نوشتهٔ «زهرا متین» و منتشرشده توسط انتشارات لیـوسا، رمانی اجتماعی و عاشقانه است که به دغدغههای جوانان، خانواده و چالشهای انتخاب در زندگی میپردازد. داستان حول محور دختری به نام «سیما» و روابط عاطفی و خانوادگی او شکل میگیرد و با نگاهی واقعگرایانه به مسائل سنتی و مدرن جامعه میپردازد. نسخهٔ الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب که عشق آسان نمود اول
کتاب «که عشق آسان نمود اول» در بستری خانوادگی و اجتماعی روایت میشود و دغدغههای دختران جوان در مواجهه با سنتها، عشق و انتخابهای سرنوشتساز را به تصویر میکشد. داستان در دورهای معاصر میگذرد و فضای آن، خانهای ایرانی با روابط پیچیده میان اعضای خانواده را نشان داده است. کتاب «که عشق آسان نمود اول» با محوریت شخصیت «سیما» و چالشهای او در برابر خواستههای پدر، مادر و جامعه به موضوعاتی مانند استقلال فردی، تفاوت نسلها، فشارهای اجتماعی و نقش عشق در تصمیمگیریهای مهم زندگی میپردازد. روایت کتاب، تضاد میان سنت و مدرنیته را در قالب روابط عاشقانه و خانوادگی نشان میدهد و از خلال گفتوگوها و اتفاقات روزمره، تصویری ملموس از دغدغههای جوانان ایرانی ارائه میدهد. نویسنده با پرداختن به جزئیات زندگی شخصیتها، خواننده را با فضای احساسی و ذهنی آنها همراه میکند و بهتدریج گرههای داستانی را پیش میبرد.
خلاصه داستان که عشق آسان نمود اول
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!
داستان با زندگی «سیما»، دختری ۲۸ساله آغاز میشود که در خانوادهای سنتی و تحتسلطهٔ پدری سختگیر زندگی میکند. سیما عاشق پسری به نام «فرشاد» میشود که پنج سال از او کوچکتر است. مخالفت شدید پدر با این رابطه، سیما را در موقعیت دشواری قرار میدهد؛ او میان عشق و خانواده گرفتار است. سیما با وجود تهدیدهای پدر بر تصمیم خود برای ازدواج با فرشاد پافشاری میکند، اما در نهایت، فرشاد بهدلایل مالی و فشارهای خانوادهٔ سیما، او را ترک میکند. سیما که از این خیانت و بیوفایی ضربه خورده، تصمیم میگیرد با «مانی»، مردی که به او علاقه دارد ازدواج کند، اما این ازدواج بیشتر از سر انتقام و بیاعتمادی به مردان است تا عشق. سیما همراه مانی به آلمان مهاجرت میکند و در غربت، با احساس تنهایی و دلتنگی و تردید نسبت به گذشته و آینده دستوپنجه نرم میکند. بازگشت فرشاد به زندگی سیما و تلاش او برای بازپسگیری عشق ازدسترفته، سیما را با چالشهای تازهای روبهرو میکند. سیما باید میان گذشته و حال، انتقام و بخشش و عشق و عقل انتخاب کند. داستان با نگاهی انتقادی به سنتهای خانوادگی، نقش زن در جامعه و مفهوم واقعی عشق پیش میرود و سیما را در مسیر بلوغ عاطفی و شناخت خود قرار میدهد.
چرا باید کتاب که عشق آسان نمود اول را خواند؟
این رمان با روایت صریح و بیپرده از چالشهای عاطفی و خانوادگی، تصویری ملموس از تضاد میان سنت و مدرنیته در جامعه ایرانی ارائه میدهد. کتاب «که عشق آسان نمود اول» به موضوعاتی مانند استقلال زنان، فشارهای اجتماعی، انتخابهای دشوار و پیامدهای تصمیمهای احساسی میپردازد. خواننده با دنبالکردن مسیر زندگی «سیما» با پیچیدگیهای روابط انسانی، آسیبهای عاطفی و تلاش برای بازسازی خود پس از شکست آشنا میشود. این کتاب به کسانی که به داستانهای اجتماعی و عاشقانه با زمینههای واقعگرایانه علاقه دارند، پیشنهاد میشود.
خواندن کتاب که عشق آسان نمود اول را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای اجتماعی و عاشقانه بهویژه کسانی که دغدغههایی مانند استقلال فردی، روابط خانوادگی، فشارهای سنتی و انتخابهای عاطفی دارند، مناسب است و به جوانانی که با چالشهای مشابه در زندگی شخصی روبهرو هستند، پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب که عشق آسان نمود اول
«بالاخره روز موعود فرا رسيد. من و مانی بار سفر بستيم و آماده رفتن شديم. شبی كه صبح فردايش عازم بوديم اضطراب وحشتناكی به جانم افتاده بود. مدام دلم شور میزد و خيلی بیقرار بودم. آن شب را هرگز فراموش نمیكنم. در وسط اتاقم ايستاده بودم و به دور و برم نگاه میكردم. تكتك اشياء و وسايل آن اتاق كه سالها با آنها مأنوس شده بودم برايم بینهايت عزيز و باارزش بودند. سالهای متمادی در آن اتاق زندگی كرده بودم و خاطرات تلخ و شيرينی از آن خلوتگاه مقدس در ذهن و جانم نقش بسته بود كه فراموش كردنشان سخت و عذابآور بود. تمام لحظاتی كه در آن اتاق دوستداشتنی سپری كرده بودم يادآور خاطراتی بود كه مرا با زندگی پيوند میداد. دوران كودكی از دبستان تا دبيرستان و بعد دانشگاه همه و همه در آنجا طی شده بود و سخت میشد از آنجا دل كند و رفت. قفسه كتابهايم، تختخواب و ميز آرايشم، تلويزيون و كامپيوترم، عكس و تابلوهای كجكی كه همهشان را دوست داشتم و گويی هر يك از آنها قسمتی از وجودم بودند كه بايد میگذاشتم و میرفتم؛ اشيايی كه جان نداشتند، اما با من حرف میزدند و سالهای از دست رفته عمرم را به رخم میكشيدند. آنها را دوست داشتم چون هيچ يك مرا آزرده نكرده بودند. اما پدرم، كسی كه از رگ و ريشهاش بودم، مرا نابود كرده بود. او اكنون در نظرم منفورتر از فرشاد شده بود. آن شب تا صبح نخوابيدم و اشك ريختم. تا اينكه با دميدن سپيده مانی زنگ زد كه آماده باشم. چمدانهايم را بسته و پايين پلكان گذاشته بودم. بار ديگر با حسرت به دور و برم نگاه كردم و با همه چيزهايی كه دوست داشتم با درد و اندوهی عميق وداع كردم. وقتی از پلهها پايين آمدم در كمال تعجب ديدم پدرم دم در منتظر است. هيچ فكر نمیكردم آن وقت صبح بستر گرم و نرمش را به خاطر من ترك كند. مادرم هم با كاسه آب و قرآن كنارش ايستاده بود. پريسا و ميلاد هم از خواب بيدار شده بودند.»
حجم
۳۸۳٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۵۲۰ صفحه
حجم
۳۸۳٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۵۲۰ صفحه
نظرات کاربران
عالی بود