کتاب چیزهای ضروری
معرفی کتاب چیزهای ضروری
کتاب چیزهای ضروری نوشتهٔ استیفن کینگ و ترجمهٔ سهیلا فرزین نژاد است. روشنگران و مطالعات زنان این رمان ترسناک را منتشر کرده است.
درباره کتاب چیزهای ضروری
کتاب چیزهای ضروری رمانی آمریکایی نوشتهٔ استیفن کینگ است. این رمان در دستهٔ آثار ترسناک قرار میگیرد و نویسنده در آن داستان باز شدن یک فروشگاه را در یک شهر کوچک به نام «کاسل» در ایالت «مین» روایت کرده است؛ فروشگاهی که نام آن «چیزهایی ضروری» است. «لیلاند گرانت» نام مدیر این فروشگاه است؛ مردی میانسال، خوشچهره و مبادیآداب که به نظر میرسد همیشه چیزی در فروشگاهش دارد که دقیقاً مناسب خواستهٔ یکی از اهالی شهر است. هدف او تنها کسب رضایت شهروندان است یا هدف دیگری پشت کارهای اوست؟ این رمان را بخوانید تا بدانید.
خواندن کتاب چیزهای ضروری را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی آمریکا و علاقهمندان به رمانهای ترسناک پیشنهاد میکنیم.
درباره استیفن کینگ
استیوِن اِدْوین کینْگ (استیفن کینگ) در سال ۱۹۴۷ میلادی در پورتلند در آمریکا متولد شد. روزی پدر استیفن بهبهانهٔ خرید سیگار، خانه را برای همیشه ترک کرد. مادر، استیفن و برادرخواندهاش «دیوید» را بهتنهایی و با مشقت بسیار بزرگ کرد. استیون در سال ۱۹۵۹ پس از نوشتن مقالهای برای یک روزنامهٔ محلی کمتیراژ به نویسندگی علاقهمند شد. او درمورد برنامههای تلویزیونی نقد و مقاله نوشت. رفتهرفته داستانهای کوتاه آغازین خود را به ۳۰ سِنت به آدمهای محلی فروخت؛ بعضی از داستانها را نیز به همشاگردیهای مدرسه میفروخت که معلمها پس از آگاهی از جریان مانعش شدند. بیشتر آثار ابتدایی این نویسنده، علمی - تخیلی بودند. پس از خواندن مجلات ترسناکِ خالهاش، در سال ۱۹۵۹ به ژانر وحشت علاقهمند شد. او از نویسندگانی همچون هاوارد فیلیپس لاوْکرَفْت، رابِرتْ بلاچ وجک فینی الهام گرفت و سپس داستان ترسناک I Was a teenage GraveRobber را نوشت.
استیفن در سال ۱۹۶۷ که توانست داستان «کف شیشهای» را چاپ کند، مسیر زندگیاش تغییر کرد و از سال دوم دانشگاه شروع به نوشتن مقالات هفتگی برای روزنامهٔ دانشگاه کرد. استیون در فعالیتهای سیاسی - دانشجویی نیز شرکت میکرد. او یکی از اعضای تشکلهای دانشجویی بود؛ ابتدا با این عقیدهٔ محافظهکارانه که جنگ با ویتنام برخلاف قانون اساسی است و سپس در مقام یکی از حامیان فعال جنبش ضدجنگ در دانشگاه اورونو. او در سال ۱۹۷۰ در رشتهٔ زبان انگلیسی لیسانس گرفت. پس از ازدواج، وضع مالی خوبی نداشت و نتوانست بهدلیل فشار خون، قدرت بینایی ضعیف، کف پای صاف و قدرت شنوایی ضعیف، کار متناسب با رشتهاش پیدا کند. او کارگر یک کارخانهٔ تولید مواد شوینده شد.
کینگ اولین داستان کوتاهش را پس از فراغت از تحصیل نوشت و پس از ازدواج هم تعداد بسیاری از این داستانها را فروخت. در سال ۱۹۷۳ بالأخره یکی از داستانهای بلند استیون با عنوان «کری» فروش خوبی داشت و او بالأخره دست از کارهای جانبی کشید و نویسندهای تماموقت شد. موضوعاتی از قبیل ترسهای شبانگاهی، ارواح شیطانی، بیماران روانی خودآزار و دگرآزار ساختار اصلی بیشتر داستانهای استیفن کینگ را تشکیل میدهد؛ در حقیقت او به نویسندهٔ داستانهای ترسناک مشهور است. بر اساس بسیاری از داستانهای استفن کینگ فیلم ساخته شده است؛ داستانهای مشهوری مانند «مسیر سبز»، «جآنی»، «درخشش»، «منطقهٔ مرده»، «رهایی از شاوشنگ» و «کری و کریستین».
بخشی از کتاب چیزهای ضروری
«به نظر میرسید که در جریان فعالیتش مرتب لقمههای بزرگتری برمیداشت؛ به جای هفت تیر، تفنگ و مسلسل، اکنون خود را دست اندرکار معاملات فعالانهای در ارتباط با سلاحهای اتوماتیک و نیمه اتوماتیک مییافت. نقطهٔ اوج در ماه ژوئن امسال رسیده بود، هنگامیکه او یک موشک صاعقهبار پرتاب از زمین را به مردی دریانورد با لهجهٔ آمریکای جنوبی فروخت. مرد دریانورد صاعقهبار را در طبقهٔ پایین جا داد، بعد هفده هزار دلار به صورت صد دلاریهای نو با شماره سریالهای غیر مسلسل به ایس پرداخت کرد.
ایس تا حدودی شگفتزده پرسید: "از یه همچین چیزی برای چه کاری استفاده میکنین؟"
مرد دریانورد بدون لبخند زدن جواب داده بود: "آن چه که بخواهید، سینیور."
بعد درماه ژوییه، همه چیز از هم پاشیده شد. ایس هنوز هم واقعاً نفهمیده بود که چه طور چنین اتفاقی توانست بیفتد، جز اینکه احتمالاً بهتر میبود که او در معاملهٔ کوکایین هم مثل اسلحه با فلایینگ کورسون برادرز ثابت میماند. نهصدگرم برفک کلمبیایی از مردی در پورتلند تحویل گرفته بود، بهای معامله را به کمک مایک و دِیو کورسون پرداخته بود. حدود هشتاد و پنج هزار برای کارسونها آب خورده بود. آن کپهٔ مواد خالص به نظر او دو برابر آن چیزی ارزش داشت که بابتش مطالبه شده بود – در محک جنس، درجه یک نشان داده بود. ایس میدانست که هشتاد و پنج تا از آن هزاریها خیلی بالاتر از مبلغی بود که او معمولاً وارد معامله میکرد. اما احساس اطمینان میکرد و حاضر به انجام معامله شد. در آن روزها، "بیخیالش!" نشان راه اصلی ایس مریل در زندگی بود. اوضاع از آن موقع به بعد عوض شده بود. اوضاع خیلی عوض شده بود.»
حجم
۸۵۹٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۶۳۹ صفحه
حجم
۸۵۹٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۶۳۹ صفحه