کتاب یادداشت هایی درباره سوسیالیسم
معرفی کتاب یادداشت هایی درباره سوسیالیسم
کتاب یادداشت هایی درباره سوسیالیسم نوشتهٔ جان استوارت میل و ترجمهٔ پوریا گلشناس است. نشر چرخ این کتاب را منتشر کرده است.
درباره کتاب یادداشت هایی درباره سوسیالیسم
نگارش کتاب یادداشت هایی درباره سوسیالیسم توسط جان استوارت میل که یکی از اندیشمندان مهم لیبرالیسم است، نشاندهندهٔ همهجانبهنگری و اجتناب او از پیشداوریها است. با مطالعهٔ کتاب حاضر از دلایل و منطق نظریههای در باب سوسیالیسم آشنا خواهید شد. گرایش میل به فلسفهای سیاسی که بر پایهٔ نیازهای طبقههای کارگر طرح شود و اینکه آیندهٔ نظریهپردازی سیاسی را از آنِ سوسیالیسم میداند، شگفتی بسیاری را برانگیخته است. جان استوارت میل مدعی است تاکنون نظریههای سیاسی از نظرگاه طبقههای حاکم طرح شدهاند و اکنون زمان آن است که از نگاه طبقههای فرودست به آنها بپردازیم، با این تفاوت بنیادین که اولی به دنبال سود شخصی است و دومی به دنبال سود همگانی. او در این اثر به نقد سوسیالیسم پرداخته است. کتاب حاضر افزون بر اینکه گرایشهای نظری میل در واپسین سالهای زندگیاش را بر ما آشکار میسازد، دربرگیرندهٔ رویکردی انتقادی به سامان سرمایهداری و نیز به رویکردهای نظری سوسیالیستی در آن دوره است.
خواندن کتاب یادداشت هایی درباره سوسیالیسم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران حوزههای جامعهشناسی و علوم سیاسی و کتابهای جان استوارت میل پیشنهاد میکنیم.
درباره جان استوارت میل
جان استوارت میل (John Stuart Mill) در ۲۰ مهٔ ۱۸۰۶ در لندن متولد شد و در ۸ مهٔ ۱۸۷۳ بر اثر حملهٔ ناگهانی قلبی در آوینیونِ فرانسه درگذشت. او فیلسوف و متفکر بزرگ بریتانیایی قرن نوزدهم بود که در عرصههای اخلاق، منطق و اقتصاد آثاری نوشت و در زمینهٔ علوم و فلسفهٔ سیاسی نیز در زمان خود شخصی فعال به حساب میآمد. این نویسنده در فلسفه، پیرو مکتب «اصالت تجربه» و «اصالت سود» شد؛ مکتبی که پدرش یکی از بنیانگذاران آن بود. پدر او، «جیمز میل»، آموزشهای گسترده و ریاضتکشانهای به او داد و نتیجهٔ این آموزش سختگیرانه پریشانی روانی او در ۲۰سالگی بود؛ از آن پس او فلسفهٔ انسانیتری را تحتتأثیر کولریج و ایدئالیستهای آلمان به وجود آورد. مهمترین نوشتههای جان استوارت میل عبارتند از «دربارهٔ آزادی»، «ملاحظات دربارهٔ حکومت نمایندگی و انقیاد زنان» و کتاب «حکومت انتخابی». نوشتههای گوناگون و پیچیدهٔ او در هر دو سوی تقسیمبندی لیبرالیسم کلاسیک و مدرن قرار میگیرد. بیاعتمادی او نسبت به دخالت حکومت در اقتصاد، عمیقاً در اصول لیبرالیسم سدهٔ نوزدهم ریشه داشت، اما تأکیدش بر کیفیت و چگونگی زندگی فرد و نیز همدلی با جنبشهایی مانند حق رأی زنان و تعاونیهای کارگران، نمایانگر نگاه پیشبینانهٔ او به تحولات سدهٔ بیستم میلادی است.
بخشی از کتاب یادداشت هایی درباره سوسیالیسم
«کارگران در کمونیسم هیچ سودی نخواهند داشت، مگر سهمشان از نفع همگانی، آن هم از رهگذر کارِ راستگویانه و نیرومندشان. اما از این جنبه، اوضاع بدتر از آن نخواهد بود که هماینک (در مدیریت خصوصی) برای اکثریت طبقههای تولیدکننده است. دستمزدهای ثابتی به آنها پرداخت میشود و در قبال کارآیی و بازدهیِ کارهایشان هیچ سود مستقیمی برای خودشان ندارند؛ آنها حتی از سهم نفع همگانیای بیبهرهاند که همهٔ کارگران در تشکیلاتِ کمونیستی دارند. بنابراین، ناکارآمدی کارگر استخدامشده، روش ناکاملی که با آن قابلیتهای واقعیِ کارگرها را تحقق میبخشد، زبانزد همگان است و بر کسی پوشیده نیست. گفتنی است که کارگر کارآمد چشم دارد ارزش بیشتری برایش قایل شوند؛ چنان که مایل است او را در به کار گماشتن ارجح بدانند و گاهی برایش دستمزد بیشتری در نظر گرفته شود. همچنین امکانهایی وجود دارد برای ترفیع جایگاه سرکارگر یا دیگر منصبهای فرمانبردار حکومتی که نهتنها دستمزد بیشتری برایشان در نظر گرفته میشود، بلکه گاهی راه را برای مزایای بعدی باز میکنند. اما از دیگر سو باید گفت که در کمونیسم، احساسات عمومی اجتماع، که مرکب از رفقایی است که همه زیر نظر آنها کار میکنند، بیتردید جانب کارِ سخت و کارآمد را میگیرد و تنبلی و فروگذاری و بطالت را خوش نمیدارد. در نظام کنونی، نهتنها این وضعیت برقرار نیست، بلکه باور عمومی طبقهٔ کارگر اغلب در جهتی یکسره متضاد است: قانونهای برخی از انجمنهای کارگری در واقع اعضایشان را منع میکنند که از سنجیدار معینی از کارآیی و بازدهی فراتر روند تا مبادا ناچار شوند از شمار کارگرانِ لازم برای کار بکاهند؛ و به همین دلیل، اغلب بهشدت در برابر تدبیرها و اختراعها برای بهینهسازی کار مقاومت میکنند. دگرگونی از این وضعیت به وضعیتی که در آن همگان نفع خود را در این میبینند که دیگران را تا حد ممکن در مقام افراد سختکوش و ماهر و دقیق معرفی کنند (وضعیتی که در کمونیسم برقرار خواهد بود) دگرگونیای در راستای بهبود است. اگرچه باید در نظر داشت که نقصهای اصلیِ نظام کنونی در زمینهٔ کارآیی و بازدهیِ کار را میتوان اصلاح کرد، و با سامانبخشیهایی که با مالکیت خصوصی و رقابت فردی نیز سازگارند میتوان به این مزیتهای اصلی کمونیسم دست یازید. درحالحاضر، مزدکاری در انواع کارهایی که این شیوه را پذیرفتهاند پیشرفت چشمگیری به بار آورده است. با این شیوه، علاقه و سود شخصیِ کارگر پیوند نزدیکی دارد با مقدار کاری که انجام میشود و نهچندان با کیفیت آن، که همچنان باید تیزبینیِ کارفرما تضمینش کند؛ همچنین باور همگانی طبقهٔ کارگر با مزدکاری همداستان نیست و، برعکس، اغلب بهشدت با آن مخالف است و آن را (به باور بسیاری) وسیلهای برای کاستن از بهای کارِ کارگران میداند. و بهراستی دلیل خوبی وجود خواهد داشت برای اینکه آنها کار مزدی را خوش نمیدارند، اگر، چنان که ادعا شده است، کار همیشگی کارگزاران، پس از بهره بردن از مزدکاری، تعیینِ بیشترین مقدار کاری باشد که یک کارگر خوب میتواند انجام دهد تا از این طریق بهای مزدکاری را تا بدان حدی کم تعیین کنند که کارگر با انجامِ بیشترین کاری که در توانش است نتواند به دستمزدی بیش از آن برسد که در کار روزمزدی برای کار معمولی میتواند دریافت کند.»
حجم
۸۶٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۸۶ صفحه
حجم
۸۶٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۸۶ صفحه